شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۲۵ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۳۱تیر

به نام خدا

سلام

اللهم رب شهر رمضان!

خدایا حالا که دعوتمون کردی تو مهمونیت حس و حال معنویش رو هم بهمون بده!

این چیزا رو باید بدی اینجوری ندارم!

**********************************

الحمدلله امروز خوبم ولی خیلی خوابم میاد!

خسته ی بدنی ام!

عادت میکنم ان شاءالله!

************************

خدایا به امید تو ....!!!!!!!!!!!

 

۳۰تیر

به نام خدا

سلام

این روزا دلم خیلی میگیره!

به قول دوستم همیشه ادم وقتی روزه میگیره باید همه چیز یادت بره!

ولی من برعکسم!

چیزایی که باید یادم بره یادم میاد و چیزایی که باید یادم بیاد یادم میره!

حالم بده!

خسته ام!

خستگیم روحیه!

به یکی احتیاج دارم تا حالم جا بیاد!

ولی حیف که خیلی چیزا اتفاق نمیوفته!

از جمله این مورد!

خدایا طاقتشو بده!

کم کم دارم کم میارم!

*****************

خدایا به امید تو!!!

۳۰تیر

به نام خدا

سلام

برا عنوان چیز دیگه ای به ذهنم نرسید!

امروز اخرین روز ماه شعبانه!

از فردا وارد ماه رمضان میشیم ! ماه مهمانی خدا!

خدایا ممنون که تا اینجا تو این دنیا نگهم داشتی!

امیدوارم بذاری شب قدر رو هم درک کنم!

*************************************

دیروز تصمیم گرفتم بگردم دنبال کار!

که حوصلم سر نره!

دیشب بهم یه تحقیق دادن البته تحقیقش انجام شده فقط تنظیمات میخواد که ان شاءالله انجامش میدم!

قراره معلممون هم یه سری کار تایپی به من و دوستم بدن دسشون درد نکنه!

تازه گفتن پولم میدن البته من پول لازم نیستم واسسه پول کار نمیکنم ندادن هم مهم نیست دعام کنن کفایت میکنه!

*******************************

بدجوری دلم تنگ شده!

هعی!

این یه نفس کاملا عمیق بود شاید که از دلتنگی کاسته بشه!

********************

 با این که خوابم میاد ولی حاضر نیستم بخوابم!

دیگه خوابیدن اذیتم میکنه دوست دارم تا جایی که کشش دارم بیدار باشم!

***************

دیگه هیچی!

*****

خدایا به امید تو..!!

۲۹تیر

به نام خدا

سلام

دلم بدجور گرفته تنگ شده زیاد از حد!

دست خودشو خودم نیست! میگیره دیگه!

تو این جور مواقع دوست دارم گریه کنم ولی معمولا وقتی میخوام اشکام نمیاد!

انقدر دوست دارم تو ماه رمضان دلم از این دلتنگی ها خالی باشه کلا خودش باشه!

خالی از همه چی خودش باشه و خدا!

چقدر خوب میشه اگه اینجوری باشه!

**********************

خدایا به امید تو......!

۲۹تیر

به نام خدا

سلام

وقتی ادم دلش تنگ میشه یه جوری باید به اون کسی که دلش واسش تنگ شده برسه!

من که به هیچ صورتی نمیتونم برسم حداقل مینویسم!

وقتی تو اتوبوس بودیم که برگردیم حالم خیلی بد بود دلم شدیدا واست تنگ شده بود!

گفتم وقتی میرسم خونه میشینم یه دل سیر باهات حرف میزنم انقد حالم بد بود که گریه ام گرفته بود اشکام همین جوری میومد بدون این که بخوام هر تصوری داشتم جز این که بخوای یهو بگی دیگه بسه دیگه باهم صحبت نکنیم!

واقعا وقتی این حرفو زدی یهو جا خوردم فکر نمیکردم تو این چند روز یهو عوض شده باشی!

البته از دستت ناراحت نیستم کار درستی کردی اما حرفام تو دلم مونده دفعه ی پیش وقتی خداحافظی کردیم دلم قرص تر بود تا الان!

دیگه خیلی امیدوار نیستم!

اما هنوزم میگم که دوست دارم!

دوست داشتن دست دله!

منم به دلم گفتم که تو رو همیشه دوست داشته باشه!

تو اردو هر وقت تنها میشدم هروقت دلم گرفته بود هر وقت خیلی خوش حال بودم هرجا که خیلی بهم خوش میگذشت هرجا که خیلی قشنگ بود! یاد تو بودم!

تو اتوبوس چه موقع رفتن چه موقع برگشتن یاد تو بودم همش مینوشتم کلا رفت و برگشت سه صفحه نوشتم!

تنها چیزی که الان ارومم میکنه اینه که تو وقتی با من حرف نزنی زندگیت رو روال پیش میره ارامش داری دیگه خسته نمیشی از این که همش پای کامپیوتر باشی! برنامه ات رو بامن تنظیم کنی!

این که با من نیستی خوبه!

این که نگران نیستی که من یه وقت منتظرت بمونم پای کامپیوتر خوبه!

همه ی اینا خوبه!

دیگه مهم نیست که من دلم تنگ میشه یا نه!

دیگه مهم نیست حالم بده یا خوبه!

هیچ چیز دیگه مهم نیست!

......................

همین دیگه بیشتر از این نوشتن فایده نداره!

چون هیچ کس این پست رو نمیخونه!

هیچ کس!

این منم که الکی خودم رو خسته میکنم!

این پست مثل دفترم میمونه اون کسی که باید مطالب دفترم رو نمیخونه!

***************

هیچی دیگه

فقط بدون دوست دارم!

۲۸تیر

به نام خدا

سلام

بعضی وقتا یه چیزایی وقتی تو دل ادم بمونه سنگین میشه اذیت میکنه اون وقت یه جایی میشه بغض و این بغض یهویی با یه تحریک تبدیل میشه به باران اشک!

این موضوع رو دیروز تجربه اش کردم!

این چند روزه با این که خیلی بهم خوش گذشت ولی خب در بعضی زمینه ها خیلی بهم فشار اومد! این موضوع باعث شد وقتی دیروز تو اتوبوس خیلی حالم بد بود یهو اشکام بدون این که خودم بخوام بیاد!

وقتی با معلممون حرف میزدم صدام میلرزید فکر که میکردم گریه ام میگرفت!

انتظار داشتم وقتی میام تهران وقتی میرسم خونه حالم جا بیاد ولی نشد!

یهو خورد تو ذوقم!

اذیت شدم!

کلا قراره من اذیت بشم!

تقصیر من نیست!

دعا کنین حرفام تو دلم گیر نکنه که مثل دیروز بشه اخرشم حرفام رو به اون کسی باید نزدم!

هنوزم تو دلم هست ولی مجبور شدم سبکشون کنم!

ناچار بودم!

****************

خدایا به امید تو...!!!

۲۸تیر

به نام خدا
سلام

برگشتم با کوله باری از تجربه و خاطره و کوله باری از حرف!

قبل از رفتن دوست نداشتم برم و قبل از برگشتن دوست نداشتم برگردم!

خسته شدم،حالم بد بود،اذیت شدم،اما بهم خوش گذشت!

بودن با ادم هایی که واقعا سپهرین خیلی مزه میده!

دوست دارم بازم برم!

من که پارسال نتونستم اردو برم امسال واقعا برام تجربه ی خوبی بود!

خاطاتم که انقدر زیادن نمیتونم بنویسم!

تجربه هارو هم که باید در عمل انجام بدم!

میمونه کوله بار حرف!

تو مدت زمانی که تو اردوگاه بودیم اصلا فرصت نداشتم که حتی یک کلمه بنویسم!

فقط تو اتوبوس نوشتم!

اونم مخاطب داشت که اگر این پستم رو بخونه خودش میفهمه!

تازه انقد دوست داشتم خودش بدونه که چه چیزایی نوشتم ولی خب دنیاس دیگه نمیشه هر کاری کرد!

درکل این اردو جز توی اتوبوس تو راه برگشت که حال من خیلی بد بود بقیه اش خیلی عالی بود!

الانم دیگه چشام باز نمیشه!

التماس دعا!

*****************

خدایا به امید تو......!!!!!!!!

۲۲تیر

به نام خدا

سلام

میگن هر وقت میری مسافرت خداحافظی کن حالا هر جایی باشه!

اومدم حلالیت بطلبم و خداحافظی کنم!

به چند نفر عذرخواهی بدهکارم!

اول از همه خدا!
که به حرفاش خیلی وقتا گوش نکردم!خیلی وقتا کاری انجام دادم که نباید میدادم!
خدایا خودت میدونی از قصد نبوده! خودت میدونی پشیمونم! ببخش!

بعد پدر و مادرم با این که میدونم الان این پست منو نمیخونن اما اگر یه روزی خوندن اینو واسه همون روز مینویسم! من اگر خطایی کردم از روی بچگی و نادانیم بوده! شما به بزرگواری خودتون ببخشید من هر کاری هم بکنم نمیتونم سپاسگزار زحمت های شما باشم!

بعد خواهر برادرام! اونایی که مثل پدر مادرم بودن همشون تربیتم کردن بزرگم کردن شب تا صبح بیدار موندن که من بخوابم! به قول داداشم این همه اذیتشون کردم ولی اونا تحمل کردن در هر صورت بابت همه ی اذیتام منو ببخشین! همتون رو دوست دارم و اگر ازتون دور بشم مطمئن باشن دلم واسشون تنگ میشه!

بعد بقیه ی خانواده! که همشون رو از ته قلب دوست دارم! در هر صورت همتون منو ببخشید!

بعد دوستام! اونایی که شاید خیلی وقته ازشون بی خبرم! واقعا از همشون شرمنده ام من بدون داشتن این دوستا شاید به اینجایی که هستم نمیرسیدم!من از اول عمرم تا حالا خیلی دوست داشتم خیلی زیاد! تو دنیای واقعی که کلی دوست داشتم و دارم و امیدوارم که بازم داشته باشم که هر کدوم یکی از یکی بهتر چه دوستای مدرسه چه هرجای دیگه ای ! تو دنیای مجازی هم که الحمدلله خداروشکر خدا دوستایی بهم داده که از همه بهترن! دوستای مومن! دوستای خدایی! به قول استاد خدا قرارم داده تو یه جمع سالم و خدا با جمع های سالمه! اونا خوب حق دوستی رو به جا اوردن اما این منم که حق رو به جا نیاوردم! در هر صورت همتون منو ببخشید!همتون حلالم کنین!

حیف که انقدر دوستام زیادن نمیتونم اسم تک تکشون رو اینجا بیارم!

از یکی باید عذرخواهی کنم که نمیدونم تا وقتی من برمیگردم ایا این پست رو میخونه یا نه ولی اگه خوند بهش میگم منو ببخشه اگر این چند وقته خیلی اذیتش کردم! و بهش میگم خیلی دوسش دارم!

با این که سفرم کمتر از یه هفته است با این که فقط یه اردوی ساده است اما نمیدونم یه حسی بهم میگه حتی اگر واسه یه روز میخوام برم جایی باید از همه حلالیت بطلبم!

حسه دیگه کاریش نمیشه کرد!

در هر صورت هرکی رو یادم بوده یا یادم نبوده که این پست رو میخونه همه حلالم کنین!

و برام دعا کنین!

منم دعا میکنم که همتون در تمام لحظات زندگیتون موفق باشید و خدا ازتون راضی باشه و شمام از خدا راضی باشین!

خدایا همشون رو حفظ کن!

**********************************

دلم برای هر کسی که دوستش داشته باشم و در قلبم جای داشته باشد تنگ میشود!

*******************

خدایا به امید تو...........!!!!!!!!!!!!

 

×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××

مضاف:

یادم رفت بگم من ناراحتم که میخوام برم اما میدونم که شما خوش حالین که چند روزی تو نت از دست من راحتین!

در هر صورت اشکال نداره حتی اگر به خاطر این پست به من خندیدین خدارو شکر میکنم چون دل ادمارو شادکردم!

۲۲تیر

به نام خدا

سلام

خستگی جسمی روح ادم رو خسته میکنه البته که الان یه اتفاقی واسم افتاد که خستگی روحیم در رفت ولی جسما دیگه کشش ندارم!

فکر کنم دو سه هفته ای میشه که شبا تا دیر وقت خوابم نمیبره از اونورم صبحا بعد از نماز میام نت! تا شب هم نمیخوابم روزای زوج هم که کلاس دارم چهارشنبه ها از همه شلوغ تر یعنی از همه بیشتر وقتم پره!

چشام رو به زور باز نگه میدارم دقیقا مثل دیروز سر کلاس! اونجا هم انقد خسته بودم اصلا نمیفهمیدم چی میگن مینوشتم حرفاشونو ولی تو مخم نمی رفت!

از فردا هم که اردو میریم اصولا شبا تا دیر وقت بیداریم از اونورم صبحا زود بیدارمون میکنن و تا شب سرپا نگرمون میدارن یعنی واقعا من این اردو هارو کمتر از سربازی نمیدونم البته واسه دخترا!

واسه پسرا که این چیزا سربازی به حساب نمیاد اصولا اونا گوله ی انرژین! خستگی ناپذیر تا حدی!

فکر کنم امرو ز باید یه چندساعتی بخوابم که قشنگ خستگیم در بره!

یه کتابی بود که واسه سپهر باید مینوشتم که بعد از این همه وقت هنوز تمومش نکردم و فردا باید تحویل بدم خیلی ضایعه که نصفه بدم بهشون !

دیگه اصلا جون ندارم!

دعا کنین خدا قوت بده!

شب/صبح تون بخیر !

************************

خدایا به امید تو .....!!!!

۲۱تیر

به نام خدا

سلام

بعضی چیزا زیادیش نمیدونم بده یا خوبه اصلا نمیدونم کلا بده یا خوبه !

حالا اون چیز چیه؟ ترس!

از این که تنهایی تو یه شهر بزرگ اینور اونور برم!
از این که با یه راننده ی مرد که نمیشناسمش تو یه ماشین تنها باشم و مجبور باشم باهاش برم جایی!

از این که گوشه ی خیابون وایساده باشم و احساس کنم که هرکسی که رد میشه فقط به من نگاه میکنه!

حسه دیگه دست خود ادم نیست!

اما اینو میدونم که تو همه جا چه جای خوب چه جای بد چه حس خوبی داشته باشم چه حس بدی تو همش این فقط خداست که هوامو داره که مواظبمه!

که فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین!

این فقط خداست که همیشه مراقبمه که کسی مزاحمم نشه که من نترسم!

که تنها با یاد خداست که دل ارام میگیرد!

ولی کاش بیشتر از این که توی گرفتاریا تو وحشتا و کلا توی هیجانات یاد خدا باشم تو همه جای زندگیم یاد خدا باشم!

***********************************

خدایا به امید تو.........!!!!!!!!!!!