شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۸مهر

به نام خدا

سلام

*********************************

یک گفتگوی کاملا دوستانه...

در جمع 4 نفره ی خودمون...

ثبت و ضبط به جهت آینده...

:)

خدایا شکرت

************************

ش.م: بچه ها شما سه تا در جریان باشین، اگه من مردم، یه وصیت نامه تو وبلاگم دارم

ترمه: خب؟

ش.م: خبر داشته باشین دیگه، بی وصیت نامه نیستم

ف.ی: دور از جون دختر 😶

ش.م: باو این چه واکنشاییه، خب بالاخره می میرم دیگه

ترمه: بابا یه ذره امید به زندگی

ش.م: من از زندگی نا امید نیستم، ادم در تمام لحظات زندگی باید وصیت نامه داشته باشه

این هیچ ربطی به ناامیدی نداره

ف.ی: بله باید داشته باشه
عادم باید یاد مرگم باشه

ترمه: بله

ف.ی: ولی نباید بگه دل دوستاش بگیره :)

ش.م: نگفتم دلتون بگیره، من با خوش حالی گفتم اتفاقا.

شماها برداشتتون منفی بود.
گفتم در جریان باشین. همین

ف.ی: الان ما ها در جریانم
ولی ایشالا بعد 120 سال

ش.م: میدونی من فردا پس فردا میخوام شهید شم :)) دارم اماده تون میکنم
ف.ی: منم میخوام :(

ش.م: اقای پناهیان امشب میگفتن جوان امروز، یعنی اماده واسه ظهور امام زمان.

میگفتن شماها باید با پوتین و لباس رزم و وصیت نامه ی اماده تو مجلس امام حسین حاضر شین.

ف.ی: بله ..شیعه همینه

ترمه: هوم.... بله


ش.م: گفتن اگه خیلی ادعا میکنین که ما محبیم و کاش اقا ما با تو بودیم و امام زمان چرا نمیاین
باید اماده باشین الان گفتن بیا وسط میدون نگی نه اقا ما از اول کنار بودیم

ف.ی:من فقط میدونم خیلی تنها ن ..و همین

ش.م: دیروز تو رادیو یکی داشت حرف میزد؛
میگفت این همه ساله روضه میخونن،که مهم ترین حرفای امام حسین با اشک تو دل ماها تثبیت شه.
اونم دفاع از دین و اعتقاداتمونه.

ف.ی: حرف حساب جواب نداره
باید هر کی در حد خودش کار کنه

ف.ی: راستی ..منم وصیت نامه دارما 😁

ترمه: منم مینویسم

ش.م: بنویسین. افرین

ف.ی: خوب میکنی

ش.م: میدونین به چی فکر میکنم تو این مدت؟

ترمه: چی؟!

ش.م: اگه معلمامون معتقد نبودن و براشون اهمیت نداشت مسلما امسالمون خیلی حروم میشدو
ولی الان چون خودشون معتقدن

ترمه: چطور؟

ش.م: پیش دانشگاهی واسه مون یه میدون جنگ اساسیه. حسابی خودسازیه...
ف.ی، اقای کیوان یه دفعه سر کلاس گفتن همه ی مدرسه اومدن و تربیت و این حرفا واسه امام زمانه
اصل کار اقان که باید راضی باشن. دانشگاه رفتن هدف نیست.

ترمه: چقدم داریم ساخته میشیم

ش.م: داریم پخته میشیم
ساخته نمیشیم! داریم تراش میخوریم

ترمه: داریم میسوزیم

ش.م: اشکال نداره. لازمه

اگه تو این جامعه ی 20-30 نفره دووم نیاریم و جا بزنیم
تو مرحله ی اصلی سقوط میکنیم

اینجا و امسال تمام 18 سالی که جمع کردیم و یاد گرفتیم باید پیاده کنیم

************************

خدایا به خاطر تمام این دوستا شکرت!

واسه تمام لحظه هایی که بهمون دادی تا فکر کنیم.

به خاطر این که بهمون قدرت فکر کردن دادی

گذاشتی خودمون بگردیم...

بهمون اختیار دادی...

به خاطر تک تک نعمت های کوچک و بزرگی که بهم دادی شکرت...

الحمدلله رب العالمین

------------------------

خدایا به امید تو...!

۲۷مهر

به نام خدا

سلام

****************************************************

یه موقع هایی هست ادم فکر میکنه واقعا دیگه اخرشه...

یعنی یه حسی بهت میگه شاید دیگه وقتی وجود نداشته باش...

اون موقع هاست که یادت میفته باید یه حرفایی بزنی،

یه کارایی بکنی.

قدیما وقتی به این شرایط میرسیدم کلی استرس میگرفتم

که واااای

چقدر کار نکرده دارم.

ولی حالا در زمان فعلی اقلا دیگه اون استرس رو ندارم.

به هر حال

مالکیت همه چیز برای خداست.

(یا ایهاالناس انتم الفقراء الی الله...)

**********************************

ادم به خیلی چیزا علم داره حتی یقین و ایمان هم داره

اما تو عرصه ی عمل موفق نیست.

مشکل اراده داره...

یکی از اون چیزا به جا و به موقع حرف زدنه...

یکی از به جا بودن ها به خاطر مخاطبه.

امروز واقعا به این رسیدم که وقتی کسی پرمدعاست

و خودش رو بیهوده بالا میدونه بی هیچ دلیل منطقی

ادم نباید باهاش هم کلام بشه.

حرف زدن با همچین ادمایی تنها ثمره ش تحقیر شدنه!

و ما وظیفه مون اینه که کرامتمون رو حفظ کنیم...

وظیفه مون حفظ آبروه...

...

******************************************************

وقتی شاگرد شدی

حتی اگه از معلمت متنفر باشی؛

نمیتونی ببینی معلم خودش رو تخریب میکنه به خاطر اشکالات و ضعف های توی شاگرد...

دیگه فکر کن اگر برای معلمت از ته دل ارزش قائل باشی و با تمام وجود دوستشون داشته باشی...

من شخصا اینجوریم... بقیه رو نمیدونم...

اما معتقدم هیچ وقت هیچ فردی وقتی بزرگتر یک جمعه نباید توی اون جمع خورد بشه...

....

گاهی فکر میکنم به خاطر بعضی رفتارام تا ابد الدهر هم خودمو نبخشم کفایت نمیکنه...

اما اگه فرصتی نبود کاش اقلا دیگران ببخشن...

************************

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا..

--------------------------

خدایا به امید تو...!

۲۵مهر

به نام خدا

سلام

*********************************

یه چیزایی هست سفارش کردن حواستون باشه به این امور نزدیک نشین...

به صورت های مختلف هشدار میدن...

هی بررسی میکنیمشون، هی میگیم نه بابا

اصلا غیر منطقیه حرفشون

اخه مگه چه اتفاقی میفته؟!

واسه این که انجامشون بدیم هزار جور بهانه و توجیه در میاریم

میگیم نه ما مراقبیم. حواسمون هست

چیزی نمیشه که

یه ذره س فقط

(تفریحی و این حرفا)

مثلا یکی از بهانه ها اینه که مجبوریم! دیگه عرف اینجوری شده.

همه همین جورن. نمیشه که با بقیه متفاوت بود.

و...

وقتی به این امور نزدیک میشیم، اولش سخته.

با تمام بهانه هایی که واسه خودمون جور میکنیم بازم عذاب وجدان داریم.

یه ذره که گذشت کم کم عادی میشه.

نه که راضی راضی باشیما اما خب دیگه باهاش اذیت نمیشیم.

وقتی مدت زمان قابل توجهی گذشت، یهو میبینی ای دل غافل!

چقد عوض شدی! از کجا به کجا رسیدی!

و اون وقته که میفهمی بیخود نبود میگفتن نرو سمتش. بیخود نبود اون همه سفارش

ولی وقتی ادم دچار عادت شد دیگه ترک عادت خیلی سخت میشه! خیلی!

سخت هست ولی غیر ممکن نیست.

حالا خدا کنه ادم به موقع متوجه تغییراتش بشه و بتونه برگرده

که هر چی تو بیراهه بیشتر جلو بری انحرافت بیشتر میشه و برگشتنت مشکل تر.

این تغییرات نامحسوس تو خیلی چیزا هست.

اول از همه به خودم میگم؛ شمیم! حواستو جمع کن.

یه لقمه ی شبهه ناک، یه رفتاری که نیاز به احتیاط داره...

بعضی دوستیا... بعضی فیلما، بعضی حرفا، مراوده ها...

حواستو خیلی جمع کن... تغییراتت البته خدا رو شکر محسوسه اما برگرد... زودتر... تا دیر نشده...

***************************

خدایا به امید تو...!

۲۲مهر

به نام خدا

سلام

*********************************

وقتی اغاز سال گره خورده با نام حضرت اباعبدالله -علیه السلام-

وقتی دو ماه اول سال لحظه لحظه ش یاد اهل بیت -علیهم السلام- و سوگواری برای مصایبشونه

چرا نباید روز اخر رو با نام و یاد ایشون به پایان رسوند...؟

هر چی دارم، هر چی داریم همه مون...

از کرم این خانواده س...

و خدایا چه لطف بزرگی در حقمون کردی

که چه نعمت بزرگی بهمون دادی...

و چقدر من رو سیاه... ناشکرم...

چقدر غافلم...

اونی که اقا رو نمیشناسه چقدر خسران زده س...

و خدا کنه که شفاعت آقا شامل حال من هم بشه...

اقا جان...

هر چقدر بد باشم...

افتخارم اینه که شده توی این 18 سال زندگی

محرم و صفر سعیمو کردم مثل فرزندان شما باشم...

تو مجالس مختص به شما شرکت کردم...

افتخارم اینه که پدر و مادرم من رو با محبت شما تربیت کردن...

افتخارمه که کامم رو با تربت شما برداشتن...

اقاجون... نکنه رهام کنین...

**************************

یادم هست اقای یامین پور تو یکی از کلاس هاشون میگفتن

اگر ما هنوز به طور کامل فرهنگمون رو از دست ندادیم

به خاطر محرم و صفره

و بی خود نیست که کلی سفارش شده به اشک روضه ی حضرت اباعبدالله الحسین -علیه السلام-...

******************

اللهمالرزقنی شفاعة الحسین یوم الورود...

و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین...

و اصحاب الحسین...

الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام...

---------------------

خدایا به امید تو...!

۲۱مهر

به نام خدا

سلام

***********************************

به تعداد ادم ها و گروه هایی که تشکیل میدن و سلیقه ها و تفکراتشون، فرهنگ های مختلفی هم وجود داره.

همین دور و اطراف خودمون، همسایه ها یا حتی تو اقوام، اگه چند تا خانواده رو با هم مقایسه کنیم فرهنگ هاشون تو یه چیزایی با هم فرق میکنه.

نوع گفتار، رفتار، مثلا مهمونی هاشون، شب نشینی هاشون، حتی شیوه ی غذا خوردن و خوابیدن و...

دین، به عنوان سبک زندگی پایه ی رفتارها رو بهم شبیه کرده.

که البته اگر همه مون به درستی دستورات دین رو پیاده میکردیم حتما اصول یکی میشدن و فقط وسایل رسیدن به اصول و اهداف متفاوت بودن.

حالا اگه همه ی بخشای فرهنگ رو بذاریم کنار یه جاییش خیلی ساله که ذهن منو مشغول کرده.

اونم بخش ارتباطات کلامیه.

تو گفتمان، چند بخش وجود داره.

یه قسمت صحبت کردن با ادمای غریبه س. ارتباطات روزمره ای که تو کوچه و خیابون و محل کار و... به هر حال پیش میاد.

معمولا ادما تو این بخش تا حدی رعایت میکنن. محترمانه تر برخورد میکنن. نوع افعالشون، کلماتشون سنجیده تره.

قسمت دیگه ارتباط با نامحرم هایی ست که بیشتر باهاشون مراوده داریم.

که بعضی این ها رو طبقه بندی میکنن و محدوده هاشون رو تغییر میدن (درست و غلطش بماند)

مثلا یه بخش میشه راننده ی سرویس، یه بخش میشه استاد و معلم، یه بخش میشه پسر خاله و پسر عمه و... یه بخش میشه شوهر خواهر و الی اخر.

قسمت دیگه هم افرادین که به هر حال بزرگتر از ما هستن و میره دیگه تو بحث احترام.

کم نیستن کسایی که در اکثر حالات یه جور صحبت میکنن. در هر حالتی مفرد صحبت می کنن

البته نمیشه گفت مفرد حرف زدن دلیل بر بی احترامیه یا این که اگر با نامحرم مفرد حرف بزنیم یعنی رعایت نکردیم.

مسلما این بخش هم به عرف و فرهنگ افراد بستگی داره.

اما چیزی که به نظر من میرسه اینه که نوع صحبت کردن حد و حدود رو مشخص میکنه.

وقتی با کسی جمع صحبت کنی، خیلی محترمانه و رسمی صحبت کنی هیچ وقت به خودش اجازه نمیده به هر صورتی با تو صحبت کنه

یا هر جوری در موردت فکر کنه.

من در مورد کسی قضاوت نمیکنم. هر کس خودش میدونه چی براش بهتره

----------------------------------------------------

تو مدرسه هم همین مسائل هست.

اگه بحث دانش اموز نسبت به معلم رو بذاریم کنار

تو بعد گفتار معلم نسبت به دانش اموز بعضی وقتا هر جوری فکر میکنم به نتیجه نمیرسم.

یه وقت معلم سنش بالاست. من دانش اموز در برابر ایشون مورچه هم حساب نمیشم :دی

نمیشه انتظار داشت بعد از این همه سال تدریس و این همه شاگرد معلم بخواد جمع صحبت کنه

یا خیلی مودبانه برخورد کنه یا اسم کوچک صدا نزنه .

(البته خدا رو شکر من ندیدم با اسم کوچک صدا کنن اکثرا با فامیلی صدا میکنن)

ولی خب معلمی که سنش کمتر باشه به هر حال به خاطر خودش هم شده به نظر من باید بیشتر مراعات کنه.

یعنی شاید دانش اموز این سنی بازم جای بچه شون باشه، به هر حال شاگرده دیگه این حرفا رو نداره

اما اگه معلم جدی تر برخورد کنه، کلماتش سنجیده تر باشه، افعالش مناسب تر باشه

به نظر من دانش اموز هم به خودش اجازه نمیده هر جوری سر کلاس برخورد کنه، یا هر حرفی بزنه.

تذکر: در مورد معلما این نه تنها نظر من که نظر بقیه ی بچه ها هم هست که وقتی ادم میدونه مذهبی و معتقد و مقیدن انتظارش نسبت به رفتاراشون بالا میره. (طی این مدت چیزای خیلی جالبی دیدم علی الخصوص بین بچه ها که به نظرم لازمه بیشتر توجه بشه)

(اینم در ادامه ی تمام نکاتی که در معایب حضور معلم مرد در دبیرستان نوشتم)

من به کسی جسارت نکردما! کلا گفتم.

یه وقت ناراحت نشین :)

************************

اهدنا الصراط المستقیم

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

------------------------

خدایا به امید تو...!

۰۹مهر

به نام خدا

سلام

**********************************

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین والائمة المعصومین علیهم السلام

------------------------------

عیدتون مبارک باشه :)

عیدتون مبارک!

************************

پدرانه:

عید غدیر که فقط برای ما نیست.

اما خب دیگران میخوان به واسطه ی ما خودشون رو به حضرت امیر -علیه السلام- نزدیک کنن.

ان شاءالله که شایستگی این واسطه بودن رو داشته باشیم...

*******************************

معلمانه:

بزرگترین نعمتی که خدا به ما داده اینه که شیعه ی امیرالمومنین -علیه السلام- و فرزندانشون هستیم.

این که از اول زندگیمون با حب ایشون بزرگ شدیم،

مراسم های مختلف، محرم، صفر، اعیاد

باید هر روز واسه این نعمت خدا رو شکر کنیم.

و این ایام واسه اینه که بیشتر توجه کنیم و حواسمون باشه.

*************************************************

و اما قبل از ادامه ی حرفام عیدی امسال رو تقدیم دوستان کنم.

راستش اون چیزی که به نظر من باید به موازات جشن های عید غدیر بررسی کنیم

ارتباط غدیر و ظهور حضرت حجت -عجل الله تعالی فرجه الشریف- هست.

باید خودمون رو برای دوران ظهور اقا اماده کنیم و البته که جامعه رو هم اماده کنیم.

وظیفه مون سنگینه...

به همین جهت امسال دو تا کتاب هر دو با همین موضوعات تقدیم بزرگواران میکنم.

ان شاءالله که همه مون توفیق عمل داشته باشیم :)

تجلی غدیر در عصر ظهور

گتاب تجلی غدیر در عصر ظهور

حضرت مهدی (عج) آخرین وارث غدیر

حضرت مهدی اخزین وارٍث غدیر

*********************************

مولاجان، یا امام زمان -عجل الله تعالی فرجک الشریف-

امشب و این ایام شما کجایین؟

کجای این زمین گذر می کنید...؟

نجف؟ مدینه؟ مکه؟

هر جا که هستین اقاجون دعامون کنین...

عیدیمون رو خودتون بدین...

و چه عیدی بهتر از دیدار روی خودتون...؟

چه عیدی بهتر از ظهورتون...

و چه عیدی بهتر از توفیق سربازی در رکابتون...

*****************************

یا امیرالمومنین -علیک السلام-

اقاجان

با تمام بدی و شرمندگیم...

امیدم به نگاه شماست...

امیدم به عنایات شماست...

اقا شیعه نیستم... اما محبتونم... دوستون دارم...

اقاجون... اگه کاری میکنیم این روزا... که هیچه... که خیلی خیلی کمه...

اما به عشق اینه که شما ازمون راضی بشین...

میدونم این خیلی توفیق بزرگیه... که بهم میگن بچه سید...

که میگن دختر شمام...

و میدونم از حد و ظرفیت من خیلی بالاتره... لیاقتشو ندارم...

اما... خودتون کمک کنین...

کمک کنین باشم اون چیزی که خودتون میخواین...

اقاجان...، خیلی ها ما رو واسطه قرار میدن... میگن سفارشمونو بکنین...

من که کاره ای نیستم... ولی پیامشونو میرسونم...

خیلی ها دلشون میخواد یک بار هم شده حرم شما رو درک کنن...

به صورت های مختلف و واسه مسائل مختلف التماس دعا دارن...

اقا شما و کرمتون...

دست پدریتون رو به سر همه مون بکشین...

***********************

خدایا

به حق امشب... این شب عظیم...

ظهور اقا رو نزدیک کن...

امریکا، اسرائیل، انگلیس، آل سعود و تمام ظالمان و هم پیمانانشون رو نابود کن...

و عذاب دشمنان حضرت امیر -علیه السلام- رو بیشتر کن...

جان باختگان سفر حج رو با اولیای حق محشور کن و از شفاعت اقا بهره مندشون کن...

و به بازمانده هاشون صبر عنایت کن...

---------------------

خدایا به امید تو...!

۰۵مهر

به نام خدا

سلام

********************************

کی فکرشو میکرد؟

کی میدونست که امسال سفر حج، با این همه حادثه همراهه؟

همیشه همینه. 

خیلی چیزا قابل پیش بینی نیست و کاری از دست کسی بر نمیاد...

اگه قرار به رفتن باشه زمین و زمان به هم بریزه، بازم میره و اگه بنا به موندن باشه هم...

همه چیز دست خداست.

اما خب، سخته. 

امتحان خیلی سختیه...

این همه ادم، یک جا...

این جماعتی که اسمشون رو تو سایتای مختلف میبینم، فامیلم نبودن، دوستانم نبودن، شاید اکثرشون حتی واسه من شناخته شده هم نبودن

اما از روی انسانیت هم که فکر بکنی دردناکه.

من از بین اون اسامی فقط دو تا قاری رو میشناختم...

و چقدر جا خوردم... فکرشم نمیکردم کسایی که تا چند ماه پیش تلاوت هاشون رو میشنیدم، مصاحبه هاشون رو میدیدم... جزو اینا باشن...

من جا خوردم... ناراحت شدم... چه حالی دارن خانواده هاشون...

واقعا خدا باید صبر و تحملشو بده...

*****************************

طبق معمول خیلی ها هستن که منتظر فرصتن برای سوء استفاده...

حواسمون باشه مسائل مهم دیگه فراموش نشن...

بعضی پیام هایی که رد و بدل میشه،

متن ها، شعرها، شعارها، لعن ها!

وحدت شیعه و سنی جای خودش... دشمنی با وهابیت و آل سعود و دشمنان اسلام و دشمنان انسانیت جای خودش...

توجه به ولایت جای خودش...

دارم می بینم و میشنوم حرف هایی رو که اصلا جالب نیست.

تکرارش لازم نیست چون حتما همه در جریانن.

باید هوشیار باشیم.

نشه که احساسات جلوی دید عقلانی رو بگیره...

*******************

(دوست نداشتم بعد از مدت ها پست نزدن، پست اینجوری بزنم...

هم از جهت محتوا و هم از جهت ضعف نگارش...

اما سکوت جایز نبود...)

**************

اللهم عجل لولیک الفرج...

---------------

خدایا به امید تو...!