شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۳۰آذر

به نام خدا

سلام

*******************************************

دیشب وقتی اساتید دور میز نشسته بودن...

وقتی چند نفر ایستاده بودن و ما معذب بودیم از نشستن...

وقتی بلند شدم تا اقایون بشینن...

وقتی استاد دستور دادن بشینین...

یه حرفی زدن خیلی مهم بود...

« نگو من معذبم. 

به خودت فکر نکن.

کاری رو بکن که دیگران رو اذیت نکنه.

به دیگران فکر کن»

خیلی حرف بودا...

در محدوده ای که میتونیم کاری انجام بدیم، اونی رو انجام بدیم که فقط رو زندگی خودمون تاثیر داشته باشه...

یعنی اون چیزی که باعث اذیت و ازار دیگران نشه...

*****************

خدایا به امید تو...!

۲۹آذر

به نام خدا

سلام

*************************************

6 سال امامت...

فقط 6 سال...

غربت چیز دیگه ای هم میتونه باشه...؟

چجوری میتونم بگم شیعه م...؟

وقتی کم میدونم... کم کار میکنم... کم تلاش میکنم...

وقتی ته دانسته هام در حد چند تا تاریخ و یکی دو تا حدیثه...؟

ولی چقدر این خانواده کریمن... چقدر مهربون و بزرگوارن...

که با تمام این کم کاری ها... ادعاهای پوچ و بی اساس... با این همه اشتباه...

بازم لطفشون زیاده... بازم هر چی داریم از عنایاتشون داریم...

اون سالی که رفتم سامرا... ضریح نبود... یه اتاقک چوبی... با یه سری پارچه ی سبز...

...

***************************

وقتی میبینم 12-13 ساله اسمش اینه که دارم تو یه مدرسه ی مذهبی درس میخونم...

اسمش اینه سال ها کلاس قرآن رفتم...

اسمش اینه که 18 ساله تو یه خانواده های به نسبت مذهبی زندگی کردم...

ولی بازم هیچ کاری نمیتونم بکنم... بلد نیستم از دینم... از اعتقاداتم... دفاع کنم...

دلم میگیره...

نمیتونم بفهمم چرا اینجوریم...

چرا نمیتونم مثل خیلی های دیگه از چیزی که قبول دارم دفاع کنم...

ادما واسه اعتقادات غلطشون هم تبلیغ میکنن... جواب دارن... توجیه میکنن...

مشتری جمع می کنن...

اون وقت من... بلد نیستم حرف بزنم... جواب یک شبهه ی ساده رو هم نمیتونم بدم...

چه برسه مهم تراشو...

هر روز شبهات بیشتر میشه...

جنگ نرم سخت تر میشه...

هر روز حملات دشمن بیشتر میشه...

اما من هیچ کاری برای مقابله باهاش نکردم... 

خیلی بده ادم زمین تا اسمون با ادعاهاش فاصله داشته باشه...

و خیال کنه که داره بهشون نزدیک میشه اما همه ش در جا بزنه...

...

*******************

خدایا...

من گم شدم...

خودت کمک کن پیدا شم...

به حق این ایام...

به حق صاحبان این ایام...

-----------------------

خدایا به امید تو...!

۱۴آذر

به نام خدا

سلام

**********************************

معلمانه، جناب آقای سلطانی:

این کشیش خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی خانمان با لباسهای ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزار نفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا وارد می شود...!
خودش ماجرا را اینطور تعریف می کند:
نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم.
به خیلی ها سلام کردم ، اما فقط سه نفر از بین آن همه جمعیت جواب سلام مرا دادند!
به خیلی ها گفتم گرسنه هستم ، اما هیچکس حاضر نشد حتی یک دلار به من کمک کند!
سپس وقتی رفتم در ردیف جلو روی صندلی نشستم انتظامات کلیسا از من خواست که از آنجا بلند شوم و به صندلی های عقب تر بروم!
به هرحال وقتی اسم کشیش جدید را اعلام می کنند ،
تمام افراد حاضر در کلیسا شروع به کف زدن می کنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همین قیافه ای که در عکس مشاهده می کنید به قسمت جلوی کلیسا می رود.
مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند ،
عده ای هم شروع به گریه می کنند.
این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل اینگونه آغاز می کند:
گرسنه بودم ، غذا دادید...
تشنه بودم ، آب دادید...
و سپس ادامه داد:
خیلی ها به کلیسا می روند ، اما شاگرد راستین عیسی مسیح نیستند...
خدا به دنبال دستی ست که کمک می کند ،
قلبی که محبت می کند ،
چشمی که برای دیگران نگران است ،
و پایی که برای ناتوان برداشته می شود...
خدای مهربان را که نباید فقط درآسمانها به دنبالش گشت!....
میشود خدا را در همین جا میان آدمها پیدا کرد!....
در دل کسی که امید را به زندگی نا امیدی برمیگرداند.....
درچشمان کسی که خنده را به جای غم در دلها می نشاند.....
در دستان کسی که از بزرگی و مهربانیش گره از کارخیلیها گشوده میشود.....
و درقلب و روح کسانیکه اندازه خوبیهایشان به بلندای آسمان است....
آری...خدا را میشود همه جا دید و احساس کرد...

****************

خدایا به امید تو...!

۱۴آذر

به نام خدا

سلام

*********************************

معلمانه، جناب اقای سلطانی:

شخصی ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ:

ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﻭﯼ ﺍﺯ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻟﺬﺍ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﻨﺪ ﺟﻬﺖ ﮐﺴﺐ ﯾﮏ ﺩﻭﺭﻩ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻨﺎﻡ ( ﺭﺍﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﻥ) ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﻢ:

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﻨﺪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺧﺎﺹ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺵ ﻓﻘﻂ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺁﻧﻬﻢ ﺑﻤﺪﺕ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻧﺨﺒﮕﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺟﻬﺖ ﮐﺴﺐ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺎﺟﺮﺍﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﯾﮑﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﮐﺴﺐ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺮﺳﻨﺪ. ﭘﺰﺷﮏ ﻣﻌﺎﻟﺞ ﺿﻤﻦ ﺷﺮﺡ ﺭﻭﺵ ﻋﻼﺝ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺳﻠﺒﯽ ﻭ ﮐﺴﺎﻟﺖ ﻭ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺑﺠﺎﯾﺶ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻣﯿﺪ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺪﻥ ﻣﯿﻨﻤﻮﺩ! ﺍﻣﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﻭﯼ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺣﯿﺮﺕ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺩﺭ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺪﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺫﺍﻥ ﻓﺠﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﻭ ﺗﺎﻭﻗﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ. ﻭﯼ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺩ ﺷﻮﯾﻢ ﻭ ﻻﻣﭙﻬﺎ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻭ ﺯﺍﻧﻮ ﯾﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺯﺍﻧﻮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﻔﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺣﺒﺲ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﭼﯿﺰ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﯾﺎ ﺳﻨﮓ ﻭ ﮐﻮﻩ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﺑﺸﺮﻁ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺠﺰ ﻫﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﻢ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﯾﮏ ﻭ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ , ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﻨﯿﻢ. ﺧﻼﺻﻪ ﺗﺎ ﻃﻠﻮﻉ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻣﻔﺼﻞ ﻭ ﭼﺮﺏ ﻓﺮﺍﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺍﺷﻜﻬﺎﻱ ﺧﻮﺷﻲ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﺼﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺯ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﻌﺎﻟﺞ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ. ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻦ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻣﻦ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﺮﯾﻨﺎﺕ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺛﻠﺚ ﺍﺧﯿﺮ ﺷﺐ ﻭ ﺧﻠﻮﺕ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺗﻔﮑﺮ ﺑﻪ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﻌﺎﻟﺞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺘﻨﺸﺎﻕ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺫﺍﻥ ﻓﺠﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺑﺴﻮﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﺍﺩﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻓﺠﺮ ﺩﻋﻮﺕ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎ ﺷﺮﻭﻕ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻋﺪﻡ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻭ ﺫﮐﺮ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﻋﻮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ. ﺁﺭﯼ: ﺩﺭ ﻫﻨﺪ ﻫﺮ ﻓﺮﺩ ﯾﮑﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺟﻬﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﻠﮑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺍﺟﺮ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯾﻬﺎ ﻏﺎﻓﻠﻨﺪ.

ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﻗَﻠِﻴﻼ ﻣِّﻦَ ﺍﻟﻠَّﻴْﻞِ ﻣَﺎ ﻳَﻬْﺠَﻌُﻮﻥَ * ﻭَﺑِﺎﻷَﺳْﺤَﺎﺭِ ﻫُﻢْ ﻳَﺴْﺘَﻐْﻔِﺮُﻭﻥ

***********************

خدایا به امید تو...!

۱۴آذر

به نام خدا

سلام

******************************************

صبح رادیو داشت یه سخنرانی از حضرت ایت الله ناصری -حفظه الله تعالی- پخش میکرد.

یه چیزی تعریف کردن خیلی قشنگ بود. البته متاسفانه نفهمیدم از کی نقل می کردن.

از قول اون فرد میگفتن که ادما دو دسته ن.

یه عده کسانی هستند که از من سنشون بیشتره، اون ها به واسطه ی عمر بیشتر، بیشتر عبادت کردند، در نتیجه مقامشون نزد خدا بالاتره.

یه گروه هم کسانی هستند که سنشون از من کمتره.

چون کمتر عمر کردن از منی که کوهی از گناه دارم پاک ترن.

در نتیجه همه ی ادم ها از من بهترن.

پس دلیلی وجود نداره که من بخوام خودم رو بالاتر ببینم، مغرور بشم.

گفتن ما همه مسلمانیم. تو کوچه خیابون همدیگه رو میبینیم باید با روی خوش سلام کنیم به هم.

مومنین به هم میرسن برای هم ارزوی سلامت  میکنن.

********************

خدایا به امید تو...!

۱۱آذر

به نام خدا

سلام

*********************************

به نقل از سخنران امشب (نقل به مضمون البته):

خدا از قبل مومنان رو خریده...

 إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ  سوره ی توبه ایه 111

این مومنان کسانی هستن که راکعند... ساجدند... حامدند... صائمند...

التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّـهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ سوره توبه ایه 112

اون بهشتی که خدا به مومنان بشارت داده بهشتی است که رئیس و سالار اون حضرت اباعبدالله -علیه السلام- هستن (که حسن و حسین سیدا شباب اهل الجنه)

-----------------------------------------------------------------------------------

تو رکوع ادم پای خودش رو می بینه.

اما تو سجده تو جز خدا هیچ کس رو نمیبینی حتی خودت رو...

سجده فقط واسه قرب و نزدیکیه...

----------------------------------------------------------

بعضی وقتا میان میگن خانم واسه فلان فرد خیلی دعا کنید. چرا؟

خانه ای خریده که قبلا به 2نفر دیگر هم فروخته شد. حالا مالک این خونه هیچ کدوم از اون سه نفر نیستن مالک همون مالک اولیه ست.

میگیم ای بابا. عجب نامردایی هستن.

نکنه خودمون از این نامردی ها بکنیم!

خدا همون اول جان و مال ما رو خریده. صاحب اصلی خداست.

نکنه جان و مالمون رو به چیزای دیگه بفروشیم.

به دنیا... به نفس... به هوا و هوس...

----------------------------------------------------------------------

امشب میگیم خدایا ما بهشت بدون اقامون نمی خوایم...

بهشت بی حسین -علیه السلام- به دردمون نمی خوره...

اگه خدا گفت تا حالا کجا بودی؟! تا حالا چی کار میکردی...

اقاجان شما خودتون وساطت کنین...

*******************

خدایا به امید تو...!

۱۰آذر

به نام خدا

سلام

*************************************

همیشه فکر میکردم ادم همه چیز رو باید با هم داشته باشه...

نمیشه به خاطر رسیدن به یک امر یا هدف از بقیه ی زندگیت بزنی...

میشه ادم هم درس بخونه هم به ابعاد معنویش برسه هم به وظایف خانوادگیش برسه هم...

هنوز هم با فکر خودم موافقم. وقتی برنامه باشه میشه همه چیز رو با هم داشت البته بر اساس اهمیتشون

ولی به یه چیز دیگه هم رسیدم...

وقتی ادما عاشق یه هدف باشن... اون وقت حاضرن از خیلی چیزا بگذرن تا به اون هدف برسن...

حتی فکر این که سختی الان شیرینی بعد رو میرسونه انرژی میده...

این جور عشق ها از هموناس که زوار حرم رو میبینی که تمام درامد چند سال زندگیشو داده که بیاد زیارت...

عشقه دیگه... عشق!

مثل اونایی که یک سال کار میکنن تا ایام اربعین خدمت کنن به زوار اقا...

اینا ایمانه... باوره... اعتقاد قلبیه... شده مثل درختای چندین ساله که ریشه دوونده تا اعماق وجودشون...

اینجور محبت ها خیلی خاص دو طرفه میشن...

اون قدر که ائمه بیشتر محبت می کنن... لطفشون بیشتر میشه... عنایتشون هم... 

این جور محبت ها نزدیکی میاره...

***************************************

اقای پناهیان میگفتن از 14 سالگی ادما این سوال براشون ایجاد میشه 

که هدف زندگی چیه؟

بهشتیا تو بهشت حوصله شون سر نمیره؟

میگن 40 سالگی سن کمال عقله...

ولی فکر نکنین از 14 سالگی تا 40 سالگی طول میکشه تا طرف به جواب برسه...

تو 18 سالگی عاشق شده به کمال رسیده...

تو 18 ادما به جواب رسیدن دیگه...

...

*************************

خدایا...

...

-------------------------------

خدایا به امید تو...!

۰۸آذر

به نام خدا

سلام

********************************************

بعضی چیزا هست که تا تو شرایط خاص قرار نگیری به بودنشون پی نمی بری.

مثل... محبت... حتی بعضی وقتا انسانیت یا هر چیز دیگه ای که من الان به ذهنم نمیرسه.

امروز به این نتیجه رسیدم قدرت تفکیک معلمانه و پدرانه رو ندارم.

محبت فقط به ابراز احساس های لفظی نیست. 

به هدیه دادن هم نیست.

اون چیزی که تو ارتباط با ادم ها برای من مهمه و تو ذهنم می مونه اون حرفیه که از سر خیرخواهی میگن

یا گفتن یه تجربه. انتقال یه فکر و ایده

من به خاطر تک تک این مطالبی که ادما خواسته یا ناخواسته بهم منتقل میکنن ته دلم نسبت بهشون محبت دارم.

محبتی که از دید خودم هم مخفی می مونه.

و واقعا ازشون ممنونم...

و حتما به خاطر این که خدا همچین افرادی رو سر راهم قرار میده شکر میکنم.

**********************************

معلمانه:

شماها مثل ماشین کوکی می مونین. 

وقتی کوکتون میکنن یه مدت حرکت میکنین و دوباره خاموش میشین.

مدل ادما با هم فرق میکنه.

یکی با چک کوک میشه یکی هم با افرین و بارک الله.

باید خودتون برین دنبال چک. چند وقت یه بار خودتونو کوک کنین.

-----------------------------------------------------

معلمانه:

این فقط دانش اموز ها نیستن که از معلم یاد میگیرن.

هر دانش اموزی در نوع خودش باعث رشد ما هم میشه.

وقتی من بخوام یه نفر رو اماده کنم واسه رتبه ی فلان کنکور شدن قطعا خودم هم بیشتر فکر میکنم

راه های مختلفی پیدا میکنم و برای بزرگ کردن اون خودم هم بزرگ میشم.

*********************************************

میدونم یه روزی میرسه دلم برای این لحظات تنگ میشه...

واسه این شوخی ها...

واسه این حرف های پر مغزی که گاهی وقتا سرسری ازشون میگذریم...

***********************

خدایا

تمام کسایی که به هر نحوی به دیگران نکات مثبت اموزش میدن رو عاقبت بخیر کن...

سالم باشن و موفق...

علی الخصوص معلمای خودمون...

به ما هم توفیق بده درست از محضرشون استفاده کنیم و احترامشون رو حفظ کنیم...

کمکمون کن آزرده خاطرشون نکنیم و به حد خودمون راضیشون کنیم

و همون جوری که اون ها باعث رشد ما میشن ما هم باعث رشدشون بشیم...

---------------------------

خدایا به امید تو...!

۰۱آذر

به نام خدا

سلام

**************************************

ادب حکم میکنه اول همه از خدایی تشکر کنی که این همه سال همه جور نعمتی بهت داده و برات کم نذاشته...

که یکی از بزرگترین هاش پدر و مادر خوب و خانواده ی خوبه....

و بعدترش دوستات و معلم هات...

*********************

شرحی برای تصویر زیر ندارم...

اصلا حرفی برای نوشتن هم ندارم...

وقتی بیش از اندازه ذهنت درگیر باشه نمیدونی باید از کجا شروع کنی و به کجا ختم کنی...

18

دعا کنین...

***************

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا...

----------------

خدایا به امید تو...!