شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۱مرداد

به نام خدا

سلام

********************************************

با پیش دبستانی 13 سال تحصیل در مدرسه تموم شد.

کنکور هم تموم شد

حالا هم چند هفته گذشته و استراحت کردن ها هم دیگه تقریبا تموم شده و باید به فکر باقی راه بود.

بخوام از دستاوردهای این سال ها بگم

باید از کلمه کلمه ای که از معلم ها یاد گرفتم بنویسم.

از لحظه لحظه ای که تو مدرسه گذشت.

وقتی خانواده ها تربیت بچه هاشون رو میسپرن به مدرسه ی غیر انتفاعی و دل خوش میکنن به این که مذهبی هست و درسشم خوبه و پس همه چی حله

وقتی ساعت های زیادی رو تو مدرسه و با بچه ها میگذرونی

پس دوران تحصیل قطعا مهمه...

و تاثیراتش چشم گیر

13 سال تو یه پست خلاصه نمیشه

حتی 4 سال دبیرستان هم

حتی تر همین یک سال پیش دانشگاهی

عکس ها شاید کمی سیر تحول رو نشون بدن اما تحولات روح رو هیچ کس نمیتونه دقیق و واضح نشون بده

اما شاید نوشته های فعلی من با نوشته های پیش از دبیرستان، دبیرستان، پیش از پیش دانشگاهی و در طول سال خیلی فرق کرده باشه.

تجربه ها ادم ها رو پخته تر میکنه. 

اما خدا کنه دچار توهم نکنه.

خدا کنه تو خاطرات غرق نشیم... تو حس بزرگ شدن و مستقل شدن غرق نشیم... تو لحظات نیمه ی دوم 18 سالگی غرق نشم..

این روز ها شاید بهترین وقته که ببینم اموخته های این سال ها چی برام داشته. هدفم رو چی قرار داده.

اگه تا حالا چادر سر کردن برای مدرسه اجباری بود، اگه تا حالا محصل بودن باعث میشد فکر کنم همه چیز همونه که خانواده میخوان... الان وقتشه با خودم تکلیفمو روشن کنم...

اما خدا کنه منم همون بشم که درسته...

*****************************

شناختن مردم سخته. مخصوصا اگه بخوای از روی چند تا کلمه بفهمی اون ادم تو چه عالمی سیر میکنه.

اما تلاش برای کشف روحیات و ذهنیات و تفکرات ادما جذابه و شیرین

به نظرم معلم ها، گروه جالبی برای بررسی هستن. 

و شناختن معلم های پیش دانشگاهی خیلی سخت تر. 

این خیلی قدرت میخواد که سر هر کلاسی بر اساس گروهی که باهاشون کار داری یه رفتار داشته باشی. 

برداشت هایی داشتم که کاملا مغایر برداشت های دیگرانه. 

شاید بشه واسه تک تک معلم ها هزاران جمله جمع کرد به تعداد تمام دانش اموزانشون

وبلاگ نویسی نمیتونه به درستی تقدیری باشه برای معلم ها

و حتی هدیه ها هم. 

درسته که همه دوست دارن نتیجه ی کارهاشون رو ببینن. اما به نظر من معلم های امسال بیش از این که از رتبه ها و دانشگاه ها خوش حال بشن

باید از این خوش حال بشن که یک سال با کمترین اصطکاک ها هم ادم هایی رو رشد دادن... یک رشد روحی عمیق

شاید رو در رو هیچ وقت نه فرصت داشته باشم از این بزرگواران قدردانی کنم و نه روی گفتنش رو داشته باشم.

این وبلاگ ظاهرا چیزی نیست... اما خانه ی فکری منه و برای خودم ارزشمند 

از تک تک افرادی که اسمشون رو در زیر می نویسم با تمام وجودم ممنونم؛

اقای سلطانی، اقای میراسلامی، اقای خطیبی، اقای کیوان، اقای میرخانی، اقای نادری، اقای پازوکی
خانم کاغذی، خانم طالب پور، خانم خاکباز، خانم جعفرزاده، خانم کاظمی

و سه بزرگوار که به دلایلی نمیخوام اسمشون رو اینجا بنویسم.

شاید نتونسته باشم از نظر درسی اونجوری باشم که همه انتظار داشتن. و البته میدونم که کارم اشتباه بوده و عذر خواهی هیچ وقت نمیتونه این اشتباهات رو جبران کنه. 

اما شخصا ابعاد روحیم خیلیش امسال رشد کرد... 

دنبال رتبه نبودم... و دنبال درس خوندن به خاطر رتبه و مدرک نبودم که این شد... و الا شاید بهتر میشد...

*********************************************************************

یک سال گذشت.

و من هنوز هم سر حرفم هستم که موقعیت خوبی برای ساعت ها سر و کار داشتن با نامحرم نبود...

اموزش صرف چیزی رو درست نمیکنه.

این روزها عکس های اینستا و پروفایل های تلگرام شاید نمایی از اثرات پرورش مدارسی ست که معروفند به مذهبی بودن و عالی بودن و اصلا تهرانه و این چند تا مدرسه ی مذهبیِ به قول همه فوق العاده از نظر درسی
چرا نباید روانشناسانه به مسائل نگاه کرد؟!

دانش اموزی که یک سال با فشارهای روحی فراوان میخواد بخونه برای کنکور. بهش میگن سرنوشتت با کنکوره. میگن رتبه ت تعیین میکنه تو کدوم دانشگاه و کدوم رشته میتونی تحصیل کنی. هر دانشگاهی خوب نیست. پول علف خرس نیست. و....

معلمی که میاد سر کلاس هر چقدر خوب، هر چقدر پاک، هر چقدر معتقد و مقید به تمام اداب، یک نامحرم که تو چند ماه از صبح تا شب باهاش سر و کار داری

تو فکر میکنی معلم مثل معلم های دیگه س. معلم فکر میکنه تو هم مثل تمام دانش اموز های دیگه ای

منطق همینه

اما اثر هیچ کدوم این موارد تئوری نیست...

همه هم یادشون می مونه که معلم ها مثل اقای کیوان تاکید کردن روی این که دانشگاه با مدرسه فرق داره. استاد با معلم مدرسه فرق داره.

اما

روح

شکل

گرفته

بیش از این توضیح نمیدم. اما حالا این منم از تونل پیش دانشگاهی خارج شده... حرف برای گفتن بسیاره و من سکوت میکنم. 

کسی خواست خصوصی براش توضیح میدم.

*****************

خدایا

همه ی کسایی که تو این سال ها از جون و دل برای همه مون مایه گذاشتن

ببخش... عاقبت بخیرشون کن

بهشون سلامتی و طول عمر با عزت بده

به نسلشون برکت بده

توانشون رو بیشتر کن

و به ما هم قدرت بده که دلشون رو شاد کنیم که دعای خیرشون بدرقه ی راهمون باشه

و اگر کدورتی از ما به دل دارن کاری کن که از بین بره...

--------------------

خدایا به امید تو...!