شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۶اسفند

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

****************************

ما بچه های دهه هفتادی جنگ رو ندیدیم. ما پرورده های دوران اصلاحاتیم. خصوصا همسن های من.

ندیدن و حس نکردن طبعا باعث میشه یه سری چیزا رو هم حس نکرده باشیم.

ما حس نکردیم که هر لحظه خبر شهادت شنیدن یعنی چی.

حتی حس نکردیم شب بخوابی و مطمئن نباشی که تا صبح موشکی روی سرت نیفتاده باشه یعنی چی.

البته باید بگم که ما چیزهای دیگه ای رو خیلی خوب دیدیم.

فتنه های مختلف...

این که صبح بریم بیرون و معلوم نباشه تا شب که برمیگردیم خودمون باشیم! اصلا چرا راه دور بریم؟! صبح که چشممون رو باز میکنیم و گوشیمون رو روشن می کنیم... تا چند دقیقه بعدش معلوم نیست...

بگذریم!

قصد اطاله ی کلام ندارم...

القصه آقا:

اومدم بگم که حالا این روزا خیلی بهتر حس می کنم و حتما می کنیم که مرگ چقدر نزدیکه...

و این که هر لحظه جوری زندگی کنیم که انگار آخرین لحظه مونه... خیلی ملموس شده.

و این یعنی باید خیلی جدی تر به فکر آماده شدن باشیم...

حالا اومدم که بگم

آهای کسایی که شمیم مهدی رو مجازی، حضوری، حضوری-مجازی میشناسینن یا میشناختین...
حلال کنین؛ اگر وقتی ازتون تلف کردم... حقی ازتون ضایع کردم... حرفی زدم که ناخواسته باعث رنجش خاطرتون شدم... جلوی خیررسانی و بهره مندی از خیرتون رو گرفتم... و هزار و یک چیز دیگه...

سعی کردم تو این سال ها بعضی چیزا رو جبران کنم... اون هایی که میدونستم و اون هایی که نمیدونستم...

این قدر بگم که تو این 12 سال زندگی مجازی هر جا زیارت رفتم، هر وقت دعایی کردم به نیابت از همگیتون بوده... (من که رو سیاهمو آبرویی ندارم... همیشه معتقد بودم شاید به این واسطه قبول بشه... که خدا خودش اینو قول داده..)

خلاصه که اگه چیزی هست که میتونم الان جبران کنم بگین. و اگر وقتی این متنو میخونین که دیگه من نیستم لازم بود به خانواده مراجعه کنین. و البته که خوشحال میشم حلال کنین...

ما را طاقت عذاب الهی نیست...

آرزوی عافیت و عاقبت به خیری برای همه دارم...

همه ی اون ها که به هر صورتی در کل عالم حقی به گردنم دارن..

ما را دعا کنین که زنده و مرده محتاج دعاییم...

**********************

خدایا

میدونم که مدت ها زودتر باید حواسمونو جمع می کردیم...

و چه هشداری بالاتر از آیات قرآنت...

اما تو ببخش که انسانیم و خودت میدونی که اوضاعمون چطوره...

تو از همه بالاتر باید ببخشی...

که نبخشیدنت بدجور برامون خطرناکه...

حلالمون کن...

------------------------

خدایا به امید تو...!