شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

گوشه ای از یک زندگی عجیب

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۰۵ ب.ظ

به نام خدا

سلام

********************************

خیلی ساله میشناسمشون.

از نزدیک تک به تک خانواده شونو.

از همون اول ادمای خاصی بودن

یعنی یه جور خاصی با بقیه فرق داشتن

یه مدلی بودن...

انقد برام عجیب بود که مدت ها تلاش میکردم بفهمم اینا چرا اینجورین!

تو خونه شون هیچ وقت گشنه نمی موندی... یعنی نمیخواستی هم انقد تحویلت میگرفتن که مجبور بودی از امکاناتی که در اختیارت قرار دادن استفاده کنی...

اصن هم اهل تعارف نبودن... یه ادمای ساده و رو راست...

هر چی داشتن رو بود... یعنی تو هیچ چیز مخفی تو زندگی اینا نمی دیدی

پول دار نبودنا! یه خونه ی معمولی یه سری وسایل ساده اگه چیزی هم داشتن مطمئن بودم خودشون نخریده بودن یه وقت کسی براشون هدیه می اورد...

همه شون خیلی مودبن... البته من ادمای مودب تر از اینام دیدم ولی خب... نسبت به ادما معمولی مودبن.

کلا بلد نیستن با بزرگتر از خودشون مفرد صحبت کنن... حالا برعکس ما... خب سخته بخوای حتی پشت سر ادما هم جمع صحبت کنی

نمیخوام الکی تعریف کنم چون اصن اهل اینجور کارا نیستم.

جالب ترین نکته ی زندگیشون میدونین چیه؟

همه شون همین جورین ولی از همه بیشتر مادرشون..

همیشه بهترین شرایط رو برای بقیه فراهم می کنن حتی اگه طرفو نشناسن و خودشون در بدترین شرایط قرار می گیرن

اصلا هم ناراحت نمیشن و حتی عین خیالشون هم نیست. یعنی از نظر خودشون اون شرایط اصلا بد نیست و فرقی با هم نداره

همه جوره راحتن. سختشون هم باشه از سختی کشیدن لذت می برن.

مادرشون وقتی مهمون دعوت میکنن هوای همه رو دارن. فلانی این غذا رو دوست داره اون یکی این غذا رو دوست نداره بذار یه چیز دیگه براش درست کنم. همیشه انقد غذا سر سفره شون هست ادم نمیدونه باید کدومشو بخوره.

کلا غذا تو خونه شون کم نمیاد. حتی اگه یهویی مهمون بیاد

تا گربه ی در خونه شون همه سیرن.

اگه یه وقتام غذا کم باشه ناخوداگاه هیچ کدومشون میلشون نمیکشه. الکی نه ها! واقعی!!

همون غذا کمه هم می مونه.

یه وقتا که با هم میریم بیرون، دیدین که سر چهارراه یکی میاد دم پنجره میگه خانم اقا یه کمکی به من بکنین.

شما رو نمیدونم ولی من باشم اگه خیلی بخوام لطف کنم میگردم یه هزاری چیزی پیدا میکنم میدم بهش بعدم میگم برو بابا اینا که وضعشون از منم بهتره.

ولی... اگه یکی به شیشه ی ماشینا اینا بزنه یهو میبینی یه 5تومنی ده تومنی میده بهش.

میگی بابا چه خبره؟!! میگن چی کار داری؟ بنده خدا حتما احتیاج داشته که خودشو کوچیک میکنه میاد به ادما رو میندازه.

اصولا همه ی ایام سالم از نظرشون یا عیده یا شهادت به خاطر ائمه میدن.

اصن من تو کارشون موندم!

این فقط یه گوشه ای از عجایبشون بود بخوام بگم باید حالا حالاها بنویسم.

از همه ی اینا بگذریم وقتی زندگیشون رو بررسی کردم، خاطراتشونو، اجدادشونو... به یه چیزای جالبی رسیدم.

طبق بررسی های من نه تنها خود این پدر و مادر و فرزندانشون که پدر و پدربزرگ هاشون هم همین مدلی بودن.

همیشه مهمون داشتن در خونه شون به روی همه باز بوده. حتی تو بازار جزو کسایی بودن که جنس نسیه هم میدادن.

با تحقیقات من، تنها نتیجه ای که میشد گرفت اول لطف خدا دوم تربیت پدر و مادر و از همه مهم تر لقمه ی حلال بود.

و البته از حق نگذریم باید بگم حسابی شبیه اجدادشون عمل میکنن... بی خود نیست سیدن...

شاید حتی همه ی رفتاراشون ناخواسته باشه اما من به این رسیدم که خون ائمه تو رگاشون جاریه...

***************************

خدایا...

ما هم دوست داریم شبیه اینا باشیما...

توفیقاتشونو زیاد کن ولی به مام بده... از تو که کم نمیشه...

--------------------------

خدایا به امید تو...!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی