شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۰آذر

به نام خدا

سلام

********************************

اینک شوکران3، ایوب بلندی به روایت همسر شهید

زینب عزیز محمدی

انتشارات روایت فتح

قیمت: 2600 تومان

87 صفحه

******************

قرار نبود چنین کتابی بخونم. یعنی اصن نداشتمش. شاید اگه به خودم بود چندین سال بعد فرصت خوندنش پیدا میشد. اما حتما حکمتی داشته که روزی کتاب به دستم برسه که دقیقا روز تولد شهید بلندی هست.

29 اذر!

نسبت به کتابای همیشگیم خب خیلی کمتر و کوچکتر بود اما شاید هیچ کدومشون تا این حد شرمنده م نکرده بود.

این خیلی درد داره که حرف های همسر یک جانباز رو بخونی. جانبازی که از همه چیزش گذشته که من حالا با خیال راحت مدرسه برم، تو خیابون قدم بزنم، حجابمو حفظ کنم، شعار بدم که انرژی هسته ای حق مسلم من و ماست. نگران مذاکرات هسته ای باشم و... .

من توان تحمل حتی یه گوشه از اون درد ها رو ندارم! این که ترکش های مختلف اذیتم کنند.. این که چند ساعت یه بار حالم بد بشه فکر کنم دوباره عراقیا حمله کردند...

حتی توان این که تو جایگاه همسرشون باشم... این که با سه تا بچه همش دنبال درمان و کارهای همسرم باشم...

اون وقت حق نیست که به راحتی فراموششون کنیم! حق نیست که تنها بمونن.

دیدارهای هر هفته ی اقای روحانی هم مسلما همه ی جانبازان کشور رو تحت پوشش قرار نمیده...

واقعا نمیدونم باید چی بگم... چی بنویسم... از دیشب که کتاب رو تموم کردم همش فکر میکنم واقعا من چه قدر از دین این همه انسان رو ادا کردم؟!

با چی میشه کاراشونو جبران کرد؟!

...

*******************************

«قاب عکس ایوب را از روی تاقچه برداشتم و روی سینه م فشار دادم. آه کشیدم «آخه کی اسم تو را گذاشت ایوب؟»

قاب را می گیرم جلوی صورتم. به چشم هایش نگاه می کنم «می دانی؟ تقصیر همان است که تو این قدر سختی کشیدی. اگر هم اسم یک آدم بی درد و پولدار بودی، من هم نمی شدم زن یک آدم صبور سختی کش.»

اگر ایوب بود، به این حرف هایم می خندید. مثل توی عکس که چین افتاده زیر چشم هایش.

روی صورتش دست می کشم « یک عمر من به حرف هایت گوش دادم، حالا تو باید ساکت بنشینی و گوش بدهی که چه می گویم. از همین چند روز آن قدر حرف دارم از خودم؛ از بچه ها. محمد حسین داغان شده. ده روز از مدرسه اش مرخصی گرفتم و حالا فرستادمش شمال. هر شب از خواب می پرد. صدایت می کند. خودش را می زند و لباسش را پاره می کند. محمد حسن خیلی کوچک است، اما خوب می فهمد که نیستی تا روی پاهایت بنشیند و با تو بازی کند. هدی هم که شروع کرده هر شب برایت نامه می نویسد، مثل خودت حرف هایش را با نوشتن راحت تر می زند.» »

صفحه 79

****************

خدایا به امید تو...!

۳۰آذر

به نام خدا

سلام

*************************

این روزها بوی غربت بیشتر می آید...

آن روز که به خیال خودشان رسول خدا را از میان راه برداشتند...

و پس از آن جانشینش را خانه نشین کردند...

و دخترش را...

و فدک را که حق بود غصب کردند...

انگار که غریبی را جایگزینش نمودند...

غربت همان کوچه بنی هاشم است.. همان در نیم سوخته... همان...

غربت همان بیست و چند سال خانه نشینی ست...

غربت را چاه های کوفه و مدینه برایت می گویند..

غربت همان سپاه عظیمی ست که ظرف چند ساعت ناپدید شدند...

غربت همسری ست که قصد جانت کرده...

و غربت پیکری ست که هدف تیر می شود...

و غربت کربلاست...

و برای همه ی امامان، غربت آنجاست که نشناسنت... که ندانسته جسارت کنند... که ببینندت و هیچ نگویند، انچه باید نخواهند...

******************************

مدینه می سوزاند...

دل می شکند...

بقیع اشک جاری می کند...

و چه بد که توان مقابله با دشمنان نداریم...

و چه تلخ که حسن جان گفتنمان فقط برای روزهای خاصی از سال است...

آقا شرمنده ام..

شرمگین از این که ظرفیت کوچکم حتی اندک شناخت شما را پذیرا نیست...

شرمنده از این که توان شناساندن شما را ندارم...

شرمنده از این که بر غریبیتان می افزایم...

حفظ ابروتان نمی کنم...

و می ترسم!

مولا... می ترسم از آن که روزی فرزندتان را هم یاری نکنم...

ترسم آن است که باشم و ادعا کنم که بیش از امام زمانم می دانم...

و من آن روز چه خسران زده خواهم بود حتی بیش از امروز...

*****************

آجرک الله یا بقیة الله الاعظم..

---------------

خدایا به امید تو...!

۲۷آذر

به نام خدا

سلام

****************************************

مردی در تبعید ابدی، بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین

نویسنده: نادر ابراهیمی

انتشارات روزبهان

277صفحه / قیمت پشت جلد: 12هزار تومان

-----------------------------------------------------

بعد از مدت ها کنار گذاشتن کتاب، شاید بهترین کتابی بود که میشد بخونم اونم در استانه ی امتحانات نوبت اول.

پارسال شروعش کردم و نیمه کاره رها شد و این دو سه روز بالاخره خوندمش و تموم شد.

ملاصدرا جزو اون کسایی بود که اسمش رو شنیده بودم اما هیچ وقت نرفتم دنبالش بدونم واقعا کی بوده و چی گفته.

تنها چهره ای که ازش در ذهن دارم، بازیگریه که نقشش رو بازی کرده بود و ثریا قاسمی که اگه درست یادم باشه مادرش بود.

نمیگم این کتاب به واقع معرفیش کرد چون هیچ وقت رمان نمیتونه به طور تمام و کمال حقیقت باشه. به هر حال قصه پر و بال پیدا میکنه یه چیزاییش خیلی بزرگ میشه و یه بخشایی به کلی حذف میشه.

اما اینو میدونم که نادر ابراهیمی تو این کتاب باعث میشه مخاطب به دنبال شخصیت داستان بره.

خودش بره و بشناسه و پیداش کنه.

به عنوان پنجمین کتاب از اقای ابراهیمی باید بگم تا حالا این کتاب مفیدترینشون بوده از باب مفاهیم و مطالب و اما در باب ادبی همه شون واقعا عالی بوده.

تا حالاش فکر میکنم از هیچ نویسنده ای این قدر یاد نگرفته بودم که از ایشون یاد گرفتم. (هر چند سبک نگارشم به بعضی دیگر نزدیک تره)

و اما در مورد شخص ملا محمد صدر الدین قوام شیرازی چیزی که میتونم بگم اینه که شخصیتشون رو دوست دارم.

این که از ابتدا هدفشون خدمت به اسلام و بندگان خداست، این که از همان کودکی هدف والایی داشتن و برای رسیدن بهش تمام تلاششون رو کردن و سختی های بسیاری رو تحمل کردن و البته که به جاهای خیلی خوبی هم رسیدن.

خیلی دلم میخواست که دیدم نسبت به علم اندوزی و مطالعه، مثل دید ایشون باشه.

هر چند مطمئنن هیچ وقت نمیتونم کسی مثل ملاصدرا بشم اما شاید بتونم یه بچه ای شبیه به ایشون در اینده تربیت کنم. و اصل اینه که ایشون به عنوان شیعه ی 12 امامی عمل میکرد و هدفش شناسوندن ائمه ی اطهار -علیهم السلام- به مردم بوده پس هدف نهایی باز هم سربازی اقا امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- میشه.

این که ایا تمام حرف ها و نظراتشون درسته، من در مقام و جایگاهی نیستم که بخوام در موردش نظر بدم و اصلا اطلاعات چندانی ندارم.

اما شکی نیست که اثرات ایشون بخش مهمی از حکمت اسلامی رو تشکیل میده.

همین قدر که در جوانی به مراتب بالایی از علم و حکمت دست پیدا کرده بودن برای من جذابیت داره و مسلما در هدف گذاری و تلاشم برای اینده تاثیر خواهد گذاشت.

*************************

ملاصدرا در مجلس اخر نزد شاه عباس میگه:

«تواریخ را، اکثر، به فرمانِ صاحبانِ زر و زور نوشته اند، و نَه راست؛ اما به نُدرت، بزرگانی نوشته اند بی محابا و تمام بر حق، از جمله ابوالفضل بیهقی در عصر محمود و مسعود غزنوی، که خدای عَزّوجَل را در تمامیِ دقایق پیش روی داشته است. او داستانِ بَردار کردنِ حسنک وزیر را که به قِرمطی بودن مُتّهمش کردند و به ناحق قضاوتش کردند و حُکم به قتل او دادند، چنان نوشته است که دیگر هیچ کس، در هیچ عصری به چنان زیبایی و عظمت نتواند نوشت، و در آنجا نوشته است که چون خواجه ی بزرگ، حسنک را در دل می جُست، بوسَهلِ زوزنی که سَرِ دشمنانِ حسنک بود سخت به خشم آمد و حسنک را دشنام های نارَوا بگفت. حسنک را هیچ درد نیامد و گفت هر چه خواهید با من بکنید. "بزرگ تر از حسین بن علی نیم" و همین سخن، او را و مجلسیان را بس بود. حال، ای مرشد! من، نه تنها بسیار بسیار کوچک تر از حسین بن علی، که از ذره نیز کوچک ترم و خاک تر؛ اما از آنجا که دل به عزت و شوکتِ این جهان نسپردم و روحِ خویش به تکدّی وانداشتم و لقمه از سفره ی گسترده ی شاهان بر نگرفتم باش تا ببینی چگونه ملاصدرای شیرازی، سده ها و سده ها خواهد ماند -سربلند و سرافراز، و باد این گروه را که با من این ظلم کردند، چون پَرِ کاهی با خود خواهد بُرد- چندانکه پس از سالی چند هیچ کس نام و نشانی هم از این جماعت که در این مجلس حاضرند و به کینه آمده اند نخواهد جُست - هرچند که عُمر بر سر این کار گذارد...»

صفحه 266

زمانی که ملاصدرا را تبعید کردند، به همسرش گفت:

«بانو! هرگز از یاد نبر که ما را تبعید نکرده اند؛ به ما نشاطِ تبعید بخشیده اند. اصل آن است که ما بتوانیم از خود دور شویم، و این تبعیدی ست اَبَدی برای آن کس که خواهانِ قُربت است... مردان و زنانِ راهِ حق، چه سلاطین اراده کنند چه نکنند، پیوسته در تبعید از خویشتن اند به قصدِ تقرّب به بارگاهِ حق -جَلّ جَلاله...»

صفحه 240

گفتگوی میرداماد و ملاصدرا:

« میرداماد: از تو خدمت نمی خواهیم، محبت می خواهیم. خواهشی داریم نه اَمری... تو خوب می دانی که طریقتِ تو اگر طریقتِ "سر به داران" نباشد، دست کم طریقتِ "راهِ نو جویانی" ست که پیوسته در معرض خطرند.

ملاصدرا: بله امیر... می دانم...

- پس برای حفظ آن ودیعه که خداوند به تو سپرده است و به همه ی نوجویانِ بر حق می سپرد، سخت بکوش! چیزی نزدِ تو نیست که امانت نباشد. با این امانت، معامله مکُن که حرام است. تسلیمِ هوای نَفس نشو، سرکشی مکُن، خود را نَنُما، نُمایشِ بی پروایی نده، زندگی ات را که زندگیِ تو نیست، به بازی مگیر! همین!

- مادر خوبم نیز زمانی عین همین سخنان را به من می گفت؛ و من می کوشم عیناً همانگونه باشم که شما می خواهید و شما می فرمایید...»

صفحه 237

*******************

خدایا توفیق خدمت بهمون عنایت کن.

------------------

خدایا به امید تو...!

۱۹آذر

به نام خدا

سلام

*********************************

پدرانه:

یکی از بخشای تربیتی هویت دادنه.

از سن کم به ادم ها باید هویت بدن تا وقتی بزرگ شد جایگاهش رو درست تشخیص بده و خطاش کمتر باشه.

اینایی که میبینی تو خیابون الکی میچرخن، این جوونایی که سرشونو با سگ و گربه گرم میکنن، اینایی که کارای خطرناک میکنن تا دیده بشن

اینا همونایی هستن که تو بچگیشون باهاشون درست برخورد نشده. هویت خودشون رو درست نشناختن. راه رو گم کردن!

***********************

وقتی یکی رو اسطوره ای بزرگ کنی و بقیه رو به طرز فجیعی تحقیر کنی هم خودت ضرر میکنی هم به اونا ضرر میرسونی.

اونی که بزرگش میکنی هیچ وقت نمیتونه اشتباهاتش رو تشخیص بده و ناگهان به بدترین شکل سقوط میکنه و تمام باورها و امیدهات رو نابود میکنه.

اما اونایی که تحقیرشون میکنی؛

دو دسته میشن:

دسته ی اول اونایی هستن که ازت دلگیر میشن و به هر صورتی هست میخوان بهت ثابت کنن که اون چیزی که تو فکر میکنی نیستن پس تمام تلاششون رو برای اثبات خودشون انجام میدن و نتیجه ش اینه که بر خلاف تصورت خیلی رشد میکنن هر چند با عقده و دلخوری...

اما دسته ی دوم ادمایی هستن که با رفتارات و حرفات اعتماد به نفسشون رو به کل از دست دادن و واقعا دیگه نمیتونن خوب باشن. نمیتونن عادی رفتار کنن. باورشون میشه که هیچی نیستن و هیچ کاری نمیتونن بکنن. زندگیشون بیخودیه و هر چی زودتر از این دنیا برن بهتره. اگه خیلی روشون تاثیر منفی گذاشته باشی شاید یه کاری هم دست خودشون بدن.

هر سه گروه هر چند عقل و اختیار دارن و شیوه ی رشدشون رو خودشون انتخاب میکنن اما از تو اثر میگیرن پس اگه رشد کنن برای تو هم پاداش داره و اگه سقوط کنن تو هم مقصری!

حالا فکر کن تو معلم باشی و این سه گروه شاگردات یا حتی هم کارات یا حتی دوستات یا حتی فرزدانت...

اون وقت ببین چه خطای بزرگی میکنی...

هر چند دانش اموز در همه حال باید احترام معلمش رو حفظ کنه اما خیلی وقتا اون معلم هم در اشتباهات دانش اموز مقصرا... شاید اگه برخورد منصفانه داشت هیچ وقت دانش اموز به خودش اجازه نمیداد حرف بدی در مورد معلم بزنه... یا پشت سرش بهش بی احترامی کنه...

به هر حال هیچ کدوممون معصوم نیستیم. معلم حق داره ناراحت بشه از کم کاری های بچه ها یا از احیانا بد نمره اوردن هاشون، اما قرار نیست اخلاق و نامه ی اعمال دانش اموز رو هم به تباهی بکشونه. هر دو نسبت بهم مسئولن و باید حقوق همدیگه رو رعایت کنن.

هیچ بچه ای با تخریب شدن های مداوم درست تربیت نمیشه!

انسان شریفه و باید شرافتش حفظ بشه مگر این که خودش ارزش خودش رو پایین بیاره و از انسان بودن فاصله بگیره.

*******************

خدایا به امید تو...!

۱۳آذر

به نام خدا

سلام

****************************

دنیا دار مکافاته.

برا همه م همینه. همه امتحان میدن ولی خب بعضی با خوشی بعضی با ناخوشی

اونی که بتونه از این امتحان سربلند بیرون بیاد تو اخرت هم سعادتمنده.

تو این سختی ها اونی موفق تره که بتونه صبر کنه.

«در میان اقسام صبر ، صبر در مشکلات زندگی و سختی ها و بلاها ، کمترین درجه ی صبر است چون حق انتخابی در آن مطرح نیست و این نوع صبر لاجرم برای انسان حاصل می شود و خواه ناخواه برای انسان فراهم است. چقدر خداوند ما مهربان است که قبل از فرا رسیدن سختی ها صبر را خلق کرد و جان ما را با آن آشنا نمود طوری که ما می توانیم سختی ها را تحمل کنیم تا جان و روحمان در مواجهه با مشکلات قوی و محکم شود به جای آنکه خرد شود و بشکند.

اگر صبر همان سکوت کردن و نشستن در مقابل ظالم ها و غصه خوردن و در دل ریختن باشد ، مسلما صبر نمودن و امر به صبر ، یک کار غلط است. شما حق ندارید به این معنا صبرکنید ، چون صبر به این معنا یک ملکه ی اخلاق اسلامی و یک فضیلت الاهی نیست. کسی که به صبر استعانت می‏جوید باید بداند که در گوهر معنای صبر ، ستبری ، غلظت ، نستوهی و مقاومت اخذ شده است. معنای صبر استقامت در قبال رخدادهای ناملایم و مقاومت در برابر ستمگران است ،‌ نه سکوت کردن که از فضیلت ها خالی و تهی است. » منبع

ولی همین صبر بدون لطف خدا و عنایات ائمه ی اطهار به نظر من ممکن نیست.

و همین میشه که اونی سعادتمنده که در همه حال یاد خدا باشه و به اهل بیت عصمت و طهارت -علیهم السلام- متمسک بشه.

و خوشا به حال آنها که رابطه شون نزدیک تره...

****************

دعای دیگران خیلی موثرتره تو زندگی ادم...

یه حال و روزی خوش نیست و محتاج دعاست؛ یادتون بود تو این روزا دعاش کنید..

-----------------

خدایا

همه چیز دست توه..

--------------------

خدایا به امید تو...!

۰۹آذر

به نام خدا

سلام

*****************************

در توصیف خلقت انسان

-----------------------------------------------------------------------

عِبَادَ اللَّهِ، أَیْنَ الَّذِینَ عُمِّرُوا فَنَعِمُوا، وَ عُلِّمُوا فَفَهِمُوا، وَ أُنْظِرُوا فَلَهُوا، وَ سَلِمُوا فَنَسُوا! أُمْهِلُوا طَوِیلًا، وَ مُنِحُوا جَمِیلًا، وَ حُذِّرُوا أَلِیماً، وَ وُعِدُوا جَسِیماً! احْذَرُوا الذُّنُوبَ الْمُوَرِّطَةَ، وَ الْعُیُوبَ الْمُسْخِطَةَ.

ای بندگان خدا، کجا هستند کسانی که به آنان عمر داده شد، از نعمت ها برخوردار شدند. به آنان تعلیم داده شد و آنان فهمیدند. و کسانی که مهلت داده شدند، آن فرصت را در غفلت و لهو و لعب سپری کردند. از نعمت تندرستی و سلامت برخوردار شدند. وظیفه ی خود را در برابر آن نعمت ها به فراموشی سپردند. مهلت طولانی دریافتند. از طرف خالق به آنان زیبایی عطا شد و درباره ی عذاب نتایج اعمالشان تهدید گشتند. وعده ی بزرگی به آنان داده شد. ای بندگاه خدا، از گناهان مهلک و عیوبی که خدا را به سخط و غضب می آورد، بپرهیزید.

أُولِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ، وَ الْعَافِیَةِ وَ الْمَتَاعِ، هَلْ مِنْ مَنَاصٍ أَوْ خَلَاصٍ، أَوْ مَعَاذٍ أَوْ مَلَاذٍ، أَوْ فِرَارٍ أَوْ مَحَارٍ! أَمْ لَا؟ «فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ‏»! أَمْ أَیْنَ تُصْرَفُونَ!  أَمْ بِمَا ذَا تَغْتَرُّونَ! وَ إِنَّمَا حَظُّ أَحَدِکُمْ مِنَ الْأَرْضِ، ذَاتِ الطُّوْلِ وَ الْعَرْضِ، قِیدُ قَدِّهِ، مُتَعَفِّراً عَلَى خَدِّهِ!

ای دارندگان بینایی ها و شنوایی ها و عافیت و متاع دنیا، آیا هیچ پناهگاهی و خلاصی و ملجأ و تکیه گاهی وجود دارد، یا توانایی فرار یا مرجعی دیگر دارید، یا نه؟! (حال که نه پناهگاهی و خلاصی هست و نه ملجأ و تکیه گاهی و نه توانایی فرار) پس به کدامین مسیر منحرف می شوید و به کدامین سوی برمیگردید؟ یا به کدامین پشتیبان مغرور می شوید؟ جز این نیست که نصیب هر یک از شما از زمین، خوابگاهی به طول و عرض قامت شما است که گونه بر خاکش خواهید نهاد؟

الْآنَ عِبَادَ اللَّهِ وَ الْخِنَاقُ مُهْمَلٌ، وَ الرُّوحُ مُرْسَلٌ، فِی فَیْنَةِ الْإِرْشَادِ، وَ رَاحَةِ الْأَجْسَادِ، وَ بَاحَةِ الِاحْتِشَادِ، وَ مَهَلِ الْبَقِیَّةِ، وَ أُنُفِ الْمَشِیَّةِ، وَ إِنْظَارِ التَّوْبَةِ، وَ انْفِسَاحِ الْحَوْبَةِ قَبْلَ الضَّنْکِ وَالْمَضِیقِ، وَ الرَّوْعِ وَ الزُّهُوقِ، وَ قَبْلَ قُدُومِ الْغَائِبِ الْمُنْتَظَرِ، وَ إِخْذَةِ الْعَزِیزِ الْمُقْتَدِرِ.

هم اکنون به خود بیایید ای بندگان خدا، که مهلت وسیع به شما داده شده و روح در طول زمان ارشاد آزاد و بدن ها در حال راحت و میدان تجمع برای زندگی و فرصت باقی مانده ی زندگی و استیناف اراده ها و مهلت برای توبه و اوقات وسیع است. پیش از کوتاهی زمان و تنگنای خوابگاه نهایی و ترس و جدایی روح از بدن و پیش از رسیدن غایبی که مورد انتظار است و پیش از مؤاخذه ی خداوند عزیز مقتدر.

قال الشریف: و فی الخبر: أنه -علیه‏ السلام- لما خطب بهذه الخطبة اقشعرت لها الجلود،  و بکت العیون، و رجفت القلوب. و من الناس من یسمی هذه الخطبة: «الغراء».

شریف رضی گفته است: در روایت آمده است که هنگامی که امیرالمومنین -علیه السلام- این خطبه را خواند، پوست ها در بدن ها جمع شد و چشم ها گریست و دل ها لرزید و بعضی از مردم این خطبه را غراء می نامند.

-------------------------------------------

خلاصه:

حضرت -علیه السلام- پس از یاداوری تمام نکات حال افراد را مخاطب قرار می دهند. ایشان تذکر میدهند که به همه ی افراد عمر و نعمت های فراوان از جمله زیبایی و تندرستی داده شد. اما آن ها فرصت ها را به کارهای بیهوده گذراندند و به وظایف خود در برابر اعمال عمل نکردند. خدا به آنان هشدار داده بود اما آن ها توجهی نکردند. و در این هنگام می فرمایند ای بندگان خدا! از کارهایی که موجب خشم خدا می شود بپرهیزید.

به بینایان و شنوایان و انسان های سالم یاداوری می کنند که هیچ پناهگاه و تکیه گاهی برای فرار نیست پس چرا مسیر خطا می روید و به چه چیز مغرور می شوید؟! به یاد می آورند که سهم همه ی انسان ها از زمین تنها قبر آن هاست که اندازه ی آن بستگی به قامتشان دارد!

و در نهایت می فرمایند حال که فرصت دارید و روحتان در بدن است و مهلت توبه دارید توبه کنید. پیش از رسیدن موعود منتظر و پیش از آن که خداوند از شما بازخواست کند!

*****************

الحمدلله رب العالمین

و من الله توفیق

--------------------

خدایا به امید تو...!

۰۹آذر

به نام خدا

سلام

********************************

در توصیف خلقت انسان

-----------------------------------------------------------------------------

تَحْمِلُهُ حَفَدَةُ الْوِلْدَانِ، وَ حَشَدَةُ الْإِخْوَانِ، إِلَى دَارِ غُرْبَتِهِ، وَ مُنْقَطَعِ زَوْرَتِهِ، وَ مُفرَدِ وَحشَتِهِ ؛ حَتَّى إِذَا انْصَرَفَ الْمُشَیِّعُ، وَ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ أُقْعِدَ فِی حُفْرَتِهِ نَجِیّاً لِبَهْتَةِ السُّؤَالِ، وَ عَثْرَةِ الِامْتِحَانِ. وَ أَعْظَمُ مَا هُنَالِکَ بَلِیَّةً نُزُولُ الْحَمِیمِ، وَ تَصْلِیَةُ الْجَحِیمِ، وَ فَوْرَاتُ السَّعِیرِ، وَ سَوْرَاتُ الزَّفِیرِ، لَا فَتْرَةٌ مُرِیحَةٌ.

(این مسافر دیار ابدیت را) یاران و نزدیکان و فرزندان و انبوه شتابزده ی برادران بر دوش کشیدند و به سوی دیار غربت -دیار غربتی که دیدارها در آنجا قطع می شود- و به سوی تنهایی وحشت انگیز (که هیچ انسانی یارای همدمی با او را نخواهد داشت) بردند. تا آن گاه که تشییع کنندگانش برگشتند و آنان که در فراقش اندوه و ناله سر داده بودند، دنبال کار خود را گرفتند. (در همان شب که زیر خاک تیره دفن گشته است) برای پاسخ از سوال بهت انگیز و گویای راز و آشکار ساختن لغزش های او در امتحان اعمالی که در زندگی دنیوی مرتکب شده نشانده می شود. بالاتر از این ها بلای ورود در مایع جوشان عذاب الهی و سرنگون شدن در دوزخ و غوطه ور شدن در امواج سوزان آتش است، و سختی های نفسانی آن. نه هیچ سکون و استراحتی برای آن تبهکاران وجود دارد.

وَ لَا دَعَةٌ مُزِیحَةٌ، وَ لَا قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ، وَ لَا مَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ، وَ لَا سِنَةٌ مُسْلِیَةٌ، بَیْنَ أَطْوَارِ الْمَوْتَاتِ، وَ عَذَابِ السَّاعَاتِ! إِنَّا بِاللَّهِ عَائِذُونَ!

و نه آرامشی که بتواند عذاب را برطرف نماید و نه نیرویی مانع از هجوم آن همه دردها و ناگواری هاست. مرگی حاضر و برنده وجود ندارد که بساط هستی اش را از عذاب اعمالش برهاند و نه حتی خوابی سبک (که حداقل لحظاتی را بیارامد). (این است داستان سرنوشت تبهکاران) میان انواعی از عذاب های کشنده و عذاب های متوالی. ما به خدا پناه می بریم.

-----------------------------------------

خلاصه:

امام یاداوری میکنند روزی را که اطرافیان و دوستان ادمی به سرعت او را دفن می کنند و پس از کمی اندوه و گریه و ناله او را با تمام اعمالش تنها می گذارند. زمانی که باید پاسخگوی رفتارهای دنیاییش باشد و اماده می شود برای ورود به جهنم و آتش سوزان گناهانش. و هیچ آرامشی برای انسان گناهکار و تبهکار وجود نخواهد داشت.آرامشی چون خواب که بیدار شود و خبری از دردها نباشد یا مرگی که او را نجات دهد.

پس امام می فرمایند: پناه می بریم به خدا..

****************

خدایا به امید تو...!

۰۷آذر

به نام خدا

سلام

*****************************************

چی باعث شده زندگیامون تغییر کنه؟

چی باعث شده ادمایی که اوایل انقلاب هر هفته نماز جمعه شون ترک نمیشد حالا فقط سالی یه بار برای روز قدس میرن نماز جمعه؟

(البته خیلیا هنوزم در صحنه هستن)

چی باعث شده از اسم انقلابی بودن فقط راهپیمایی 22 بهمن و انتخابات مونده؟

چی شده که ادمایی که قبلا حتی تلویزیون و رادیو تو خونه نداشتن حالا ماهواره دارن؟

چرا انقد سرمون شلوغه که فقط محرم و صفر برنامه های مذهبی داریم؟

چی شده که توفیق مسجد رفتن هفته ای یه بار رو در عین نزدیکی به مسجد نداریم...؟

چرا صله رحم هامون شده اینترنتی... تو واتس اپ و وایبر و...؟

چرا خیلی خوش بینانه ماهی یه بار و غیر خوش بینانه ش سالی یکی دو بار اقواممون رو میبینیم؟

چرا این همه مشغله؟! چرا این همه درگیری؟

همه چیزمونو تفکیک کردیم. عبادتمون... سیاستمون... زندگی کردنمون... کار کردنمون... درس خوندنمون..

جمعه های سالمون رو که قراره به باهم بودن و صله رحم و .... بگذره فقط به رفع خستگی طول هفته میگذره.

کی باید این سبک زندگی تغییر کنه؟ کی باید این کارو انجام بده؟

تا کی باید بشینیم و فقط اعتراض کنیم؟ تازه اگه یادمون بیاد که نیاز به اعتراض و تفکر هست!

توجیهمون اینه که عرف جامعه همینه و عرف رو نمیشه تغییر داد!!

خب مگه نه این که از خودمون باید شروع کنیم؟! چرا باز هم میشینیم و منتظریم که کسی دیگه این کارو انجام بده؟!

دیروز تو مجلسی به این مسئله فکر میکردم که چرا همه چیز رو گروهی کردیم و میگیم اگه عضو این گروهی خب فلان مسئله رو قبول داری فلان چیز رو نه. اگه عضو اون یکی گروهی فلان...

چرا نمیشه همه چیز رو یک جا باهم داشت؟!

اشکالش چیه که ادم هم انقلاب و امام و اقا رو قبول داشته باشه و هم امام زمانی باشه و هم در عزاداری ها کم نذاره و هم در شادی ها کم نذاره؟!

چرا نمیشه همه رو یک جا باهم داشت؟!

مشکل اینه که حاضر نیستیم خوبی های دیگران رو بگیریم و بدی هاشون رو کنار بذاریم.

همه مون ارزومونه عاقبت بخیر بشیم، سربازی حضرت حجت -عجل الله تعالی فرجه الشریف- رو بکنیم ، فرزندانی تربیت کنیم که خدمت به خلق کنن و سرباز آقا باشن

اما حقیقتا کجای زندگیمون به این چیزا میخوره؟!

خیلی چیزارو کنار گذاشتیم و فقط به چند مورد خاص توجه میکنیم.

خیلی سرمون رو گرم زندگی کردیم... خیلی...

واقعا چی کار میشه کرد؟! از کجا باید تغییر رو شروع کرد؟ از کجای زندگی؟

---------------------------------------

بعید نیست برخی افراد بیان بگن تو الان فقط باید درس بخونی فکرات قشنگه اما واسه بعد کنکور

اما من دقیقا مشکلم اینه که چرا درس و زندگی رو از هم جدا کردیم!

*********************

قطعا که عنایت فقط از جانب خودت -خدا- است

و توفیق به دعای اهل بیت -علیهم السلام-

پس محتاج عنایات و الطافتان هستیم...

-------------------

خدایا به امید تو..!

۰۳آذر

به نام خدا

سلام

**************************************

تا حالا توفیق نداشتیم باشگاه اسلامی ببینیم که امروز اونم نصیبمون شد!!

یعنی ته اسلام بود...

عالی!! به قول زبان دوستا پرفکت!!

البته نمیدونم شاید اونا ادعای اسلامی بودن نکردن و من اشتباهی برداشت کردم که باشگاه مربوط به مدرسه ی روشنگر و بنیاد فرهنگی شاهچراغه!

تازه امروز یاد گرفتم که بدون آهنگ نمیشه ورزش کرد.

تازه اهنگ هم اشکالی نداره که! یه ذره باهاش تکون هم خوردی مشکلی پیش نمیاد! مردم از دین زده میشن این شادیارو ازشون نگیرین!

-----------------------------------------------------

نه جدا کدوم یکی از تمام ادمایی که اونجا بودن میتونه ادعا کنه که این اهنگ مشکل نداره؟!

اگه با چشم خودم ندیده بودم یه چیزی اما وقتی خودم با همین دو تا چشم در عین بیداری دیدم چجوری بپذیرم که این آهنگ بر فرض مجاز اشکال شرعی نداره و حلاله؟!

اسم خودمونو میذاریم مسلمون و برای هر چیزی که خلاف میلمونه تبصره صادر می کنیم!

اگه من زورم به صدا و سیما و وزارت ارشاد نمیرسه اقلا زورم به مدرسه ی خودم میرسه!!

مهم نیست بچه ها چی دوس دارن و با چی حال میکنن! مهم نیست مسئولین مدرسه قبول دارن که این اهنگ مشکل داره یا نه! مهم اینه که من به اسم مدرسه ی اسلامی اومدم اینجا و انتظارم چیز دیگه س! نماز جماعت و اهنگ اینگونه در یک قالب نمیگنجه!

به مدیریت نظرم رو اعلام کردم لازم باشه بازم تکرار میکنم و اگه دوباره کسی نپذیرفت از راه های دیگه وارد میشم!

*******************

خدایا

کمک کن همه جای دین رو با هم رعایت کنیم...

کمک کن که مایه ی خجالت ائمه ی اطهار -علیهم السلام- نباشیم...

-----------------

خدایا به امید تو..!