بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
*********************************************
دوباره یک سال گذشت.
نه بهتره بگم "بیست و هفت باره" یک سال گذشت.
شاید حافظه م اون قدرها قوی نباشه ولی وقتی حس هام رو مرور می کنم، به نظرم میاد امسال سال خوبی بود.
تجربه های خاص و جدیدی داشتم.
میتونم بگم واقعا یک سال بزرگتر شدم. حالا شاید این بزرگتر شدنه، به اندازه ظرفیت یک سال نبوده باشه ولی همین که میتونم بگم یه تغییراتی کردم و چیزای جدیدی اضافه شده بهم یا بدی هایی کم شده خودش جای شکر داره.
دوست های جدید پیدا کردم، آدم های جدید دیدم، کارهای جدید کردم، با استادهای خوب و جدید آشنا شدم. متفاوت تر دیدم، وسیع تر هم، انگیزه های جدید، حس های جدید، دغدغه های جدید، نیازهای جدید، شاگردهای جدید، مساله های جدید، چالش های جدید، موفقیت های جدید، نعمت های جدید، فهم های متفاوت و...
-----------------------------------------------
خدایا
هم تو میدونی و هم من میدونم که پس رفت هایی هم داشتم
مثل همیشه
هم تو میدونی و هم من که اشتباه های زیادی هم داشتم
هم تو میدونی و هم من که حال خراب کم نداشتم
تو بهتر از من میدونی ظرفیت حرکت امسالم چقدر بیشتر از این بوده و من چقدر ازش استفاده کردم
و میدونی که من نمیدونم این ها رو
نمیدونم چطور باید جبرانش کنم
نمیدونم چقدرش خطا بوده و من توهم خوبی زدم براش
ولی با همه این دانسته ها و ندانسته هام
معذرت می خوام ازت که سعی و تلاشم کم بود
معذرت می خوام که در حد وسعم عمل نکردم
معذرت می خوام که درست ندیدم
معذرت می خوام که درست نشنیدم
معذرت می خوام که درست فکر نکردم
معذرت می خوام که درست تحلیل نکردم
معذرت می خوام که به موقع عذرخواهی نکردم
اما هنوز چند ساعت تا رسیدن به شروع جدید وقت دارم
_البته اگه بهم وقت بدی و بخوای که فرصت داشته باشم_
علاوه بر همه این عذرخواهی ها و بیشتر از این ها که لازمه
ازت ممنونم
از ته ته ته دلم
به خاطر این که منو آوردی تو این دنیا
به خاطر کسایی که اجازه دادی باهاشون زندگی کنم
به خاطر کسایی که قرار دادی تا دوسم داشته باشن و دوسشون داشته باشم
به خاطر کسایی که گذاشتی تا نگرانم باشن و نگرانشون باشم
به خاطر زمان و فرصتی که بهم دادی تا بزرگ بشم
به خاطر صبری که کردی
به خاطر تربیتی که کردی
به خاطر تغافل هات
به خاطر بخشیدن هات
به خاطر تنبیه کردن هات
به خاطر دادن هات و ندادن هات
به خاطر بودنت
به خاطر داشتنت
به خاطر راه ارتباطی با خودت
به خاطر امامی که برام گذاشتی
به خاطر همه شناخت هایی که بهم دادی
به خاطر همه نعمت هایی که بهم دادی و گرفتی
به خاطر همه نعمت هایی که دادی و هنوزم نگرفتی با این که لیاقتشونو نداشتم
به خاطر همه نعمت هایی که به خاطر خودم یا بقیه بهم ندادی
به خاطر همه نعمت هایی که گذاشتی سر موقعش بهم بدی
به خاطر همه اون چیزایی که من توانشو ندارم بنویسم و دونه دونه یادآوری کنم
به خاطر همه مانع هایی که سر راهم گذاشتی تا مجبور شم برای کنار زدنشون تلاش کنم
به خاطر همه ظرفیت و صبر و تحملی که بهم دادی واسه عبور کردن از سختی ها و مشکلات
به خاطر تمام آرامش هایی که تو نگرانی ها بهم دادی تا متلاطم نباشم وسط طوفان
به خاطر شلوغی ها به خاطر خلوتی ها
به خاطر جمعیت ها به خاطر تنهایی ها
به خاطر بارانی که داره میاد
به خاطر دستایی که دارم باهاشون می نویسم و چشم هایی که باهاشون می بینم و گوش هایی که می شنوم و لامسه ای که باهاش حس می کنم و بدنی که باهاش حرکت می کنم و الان باهاش نشستم
به خاطر خودت، به خاطر کامل بودنت، به خاطر تک تک صفت ها و ویژگی هات
به خاطر خانواده م، به خاطر دوستام، به خاطر همکارام، به خاطر دانش آموزام، به خاطر همسایه هام، به خاطر هم محله ای هام، به خاطر هم شهری هام، به خاطر هم وطن هام، به خاطر استادام، به خاطر هم زبان هام، به خاطر هم رویاهام، به خاطر هم دین هام، به خاطر هم نوع هام
دوست دارم
******************************
قضیه از این قراره که معلوم نیست چند تا آذر-آذر دیگه رو فرصت دارم تجربه کنم.
همون طور که معلوم نیست برام، که خدا چه برنامه ریزی واسه م کرده
همون طور که نمی فهمم دقیقا الان کدوم مسئولیتی که بین مسئولیت هام تصور می کنم واقعا برام امره و وظیفه ی اصلی که اگه انجامش ندم هیچ کس دیگه نمیتونه جبران کنه.
با تمام این اوصاف دلم میخواد یه چیزایی رو اینجا بنویسم و سال بعد بیام بگم به چند تاشون رسیدم (اگه زنده بودم)
ان شاءالله
1) الان یکی از اولویت های اصلیم انجام و اتمام پایان نامه م هست. و امیدوارم که تا همین یکی دو ماه بعد دفاع کنم.
2) راستش... دیگه همه می دونن که یکی از دغدغه هام بچه س ولی خب امیدوارم اگه جزو اولویت های برنامه ریزی خدا نیست خودش این گزینه رو یه جوری از کله من بیرون کنه (البته باید بگم واقعا خدا رو صد هزار مرتبه شکر تو این زمینه یک سال اخیر خیلی بزرگتر و عاقل تر و صبور تر شدم)
3) و اما مدرسه! غر که زیاد میزنم به خاطرش، دلشوره هم زیاد دارم براش، ولی قطعا دلم میخواد امسال خوب پیش بره و به پایان برسه؛ با خیر و عافیت کامل. هم برای خودم هم برای بچه ها. واقعا آرزومه که آخر سال از بزرگ شدن بچه ها ذوق کنم... تو این مورد نیاز دارم توانمندتر بشم، سریع تر بشم، تجربه دار تر بشم، صبور تر بشم، خوش اخلاق تر بشم، ماهرتر بشم، مسلط تر بشم و شاکر تر.
4) 7 ساله آرزوم اینه که امسال از سال قبلم کدبانوتر بشم! مرتب و منظم تر، وقت شناس تر، تمیز تر، آشپزتر، مهمان دار تر، تند کار کن تر... بلکه عدد 8 مقدس باشه و نتیجه بخش...
5) ارتباطم با امام زمان و خدا و قرآن باید درست بشه... خیلیییییییییییی عقبم...
6) تو شرایطی که جنگ حق و باطل خیلی جدی تره، ملموس تره... من واقعا هنوز جامو پیدا نکردم. هنوز نیتم درست نشده و وظیفه مو درست نمیشناسم. این قسمت واقعا کمک جدی تر و عنایت بیشتری نسبت به موردای اول نیاز داره... می ترسم از عاقبتم...
***************
الهی به امید تو...!