به نام خدا
به خودم میخندم.منی که این همه حرف برای گفتن دارم نمیتونم کارامو با توجه به حرفام انجام بدم میزنم زیر تمام حرفام.
خودم میدونم چه اشتباه بزرگی انجام میدم ولی باز دارم ادامه میدم حرف ادمارو تصدیق میکنم ولی عمل نمیکنم تشخیص میدم که کدوم راه درست و کدوم راه غلطه ولی یه راهی رو انتخاب میکنم که بین این دو تا باشه.
من میدونم تو سن حساسی قرار گرفتم تمام واکنش هام عادیه اما...
قدرت مقابله با هیچ کدومشونو ندارم
یه جورایی نمیخوام قبول کنم که دچار تزلزل شدم
کم اوردم، خسته شدم
شمام منو میفهمین اما خب بازم فایده ای نداره میدونم دارم لجبازی میکنم
خودم میدونم حرف زدن با اقایون اشتباس
قبلا هزار بار گفتم و بازم میگم تو موقعیتی نیستم که بخوام تنها بمونم ولی هیشکی قبول نمیکنه میگن حرف نزن تو هنوز بچه ای بابا اگه بچه بودم عقلم به این چیزا نمیرسید چرا شما بچه های امروز رو بچه فرض کردین ممکنه رفتارشون بچگانه باشه اما مطمئن باشین خیلی خوب میفهمن دورو برشون چی میگذره خوب میفهمن شما چی میگین
دست کمشون نگیرین.
منی که میبینین این یه هفته بهم ریختم نمیدونم چمه یعنی میدونم ولی خب ولی نمیتونم به بقیه بفهمونم نمیتونم موقعیت خودمو درک کنم
من تمام اتفاقای زندگیمو با این میدونم اما میذارم برام اتفاق بیفته
مشکل زیاده حرف زیاده هر چقدر بگم بازم تموم نمیشه
فعلا دیگه بسه
التماس دعا
یا حق
××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
مضاف:
اینو نگفتم که توی خانواده ای که دخترا زود ازدواج میکنن و کلا جو خانوادگی این مدلیه ادم وقتی به یه سنی میرسه دچار کمبود میشه حتی امکان داره افسردگیم بگیره احساس میکنه چیش از بقیه کمتره که این تو خونه است و....
اینه که به دل نگیرین اگر هر چند وقت یک بار دوباره یادم میفته که دوست دارم زودتر ازدواج کنم و احتیاج دارم
بعدم به نظر من تو جامعه ی امروزی اون جوونی که عقلش میرسه امکان لغزشش بیشتر از اونیه که هنوز خیلی عقلش نمیرسه و احساس نیاز نکرده
اینم یاداوری کنم که پیامبر گفتن هر کس فکر میکنه که ممکنه دچار گناه بشه باید ازدواج کنه بعدم ازدواج نصف دین ادمه پس نذارین جوونا نصف دینشون وقتی بهشون داده بشه که بیشترش بر باد رفته
با عرض شرمندگی