شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۱ مطلب در تیر ۱۴۰۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

*******************************************

عادت داشتم دنیا رو از پشت مونیتور و فضای مجازی ببینم. شاید عمده ی وقتمو با آدم هایی صحبت می کردم که بعضا حتی یک بار هم ندیده بودمشون. آدم هایی که واقعا گمان می کردم بهترین دوست هام هستن. واسه خودم صاحب نظر بودم. برای خودم کسی بودم.

راستش باور نمی کنم این قدر زمان گذشته. 

من تقریبا ۱۰ سال رو اینجوری زندگی کرده بودم. ۱۰ سال از عمر وقت کمی نیست. 

و حالا از اون ۱۰ سال ۸-۹ سال می گذره!

به نظر شما (مخاطب فرضی این پست :دی) این حدود ۹ سال برای من تغییر و تحولات بیشتری داشت و بزرگم کرد یا اون ۱۰ سال؟

با نگاه روانشناسی رشد بخوایم ببینیم آدم تو دوران کودکی و نوجوانیش خیلی بیشتر تغییر میکنه. 

توی نوجوانیه که آدم دنبال خودش می گرده؛ این که کیه؟ چی می خواد از زندگیش؟ برنامه ش چیه؟ به قول خودمون نوجوانی سن هویت یابیه.

ولی بیاید با هم رو راست باشیم. هر چی بزرگتر میشم (بخونید به پیری نزدیک تر میشم) انگار که تازه این سوال ها برام پررنگ تر میشه.

من شاید سال ها تو زیست مجازی خودم بزرگ بودم. خوش بودم. فعال بودم. 

اما حقیقت اینه که دنیای واقعی زمین تا آسمون فرق داره با دنیای مجازی.

البته قبول دارم دنیای مجازی فعلی هم هیچ شباهتی یه دوران شکوه من نداره! :دی

من وقتی از اوج فجازیم خارج شدم تازه با سختی های شناختن خودم و زندگی مواجه شدم.

اتفاقات مهمی رو پشت سر گذاشتم که سال ها بهشون فکر می کردم.

دانشگاه رفتم - ازدواج کردم - با آدم های جدیدی آشنا شدم و سعی کردم باهاشون ارتباط برقرار کنم - با مشکلاتی مواجه شدم که باید براشون تلاش می کردم باید با خودم مبارزه می کردم - کارشناسیم تموم شد و باید تصمیم می گرفتم که ادامه مسیرم رو چطور پیش برم- معلم شدم - برای ادامه تحصیل حوزه رو انتخاب کردم - مدت زمان محدودی مادر شدم - حج رفتم - با استاد های مهمی آشنا شدم و حرف های جدیدی شنیدم - آخرین امتحان مقطع بعدی تحصیلم رو دادم

حالا وایسادم وسط پل ۲۶ تا ۲۷ سالگی. یک پل معلق!

به نقطه ای رسیدم که آدم های مهمی باهام تماس می گیرن یا پیام میدن و پیشنهاد کاری مطرح میکنن.

نقطه ای که می تونم بهترین مسیر ها رو برای ادامه راهم انتخاب کنم و پیش بگیرم.

اما...

من خودم رو گم کردم.

گاهی دلم میخواد برگردم به همون ۱۰ سال تا دیگه فکر و دغدغه ی خیلی چیزا رو نداشته باشم.

گاهی هم دلم میخواد برم با تک تک آدم هایی که سال ها مجازی یا حقیقی زندگی کردم دوباره حرف بزنم و ازشون بپرسم من رو ندیدن؟ 

من واقعی رو...

اما روم نمیشه. درسته که دیگه اون آدم گوشه گیر و تنها و خجالتی گذشته نیستم! اما احساس می کنم الان وقتش نیست که کسی دنبال خودش پیش دیگران بگرده.

یه خانم ۲۶ونیم ساله کارهای مهم تری داره. آدم مهم تریه. مگه نه؟

تازه بعضی از اون آدم ها که روزگاری وقت داشتن تا نوشته هام رو بخونن و نظرشون رو بدن یا وقت داشتن باهام صحبت کنن دیگه الان خیلی افراد مهم و سر شلوغی شدن. طبیعیه که هر کسی زندگی خودش رو داره. اون ها هم مثل من حداقل ۹ سال رو پشت سر گذاشتن. 

دیگه نمی تونم طولانی مدت باهاشون صحبت کنم. 

اینجاس که من در عین گم شده بودن مجبورم خودم به تنهایی دنبال خودم بگردم احتمالا

زندگی عجیبه نه؟!

***************************

خدایا

ببخشید که فکر می کنم خودم کاره ای هستم تو تمام این لحظه ها و گذارها

ببخشید که فکر می کنم خودم دخیلم تو انتخاب ها

ببخشید که دیر دارم دنبال خودم می گردم

ببخشید که دیر فهمیدم امانتیت رو گم کردم

ببخشید که دارم وقت و عمری که بهم امانت دادی رو هدر میدم

ببخشید که اونجوری که می خوای نیستم

ببخشید بابت همه چی

و ممنون بابت همه چی

ممنون بابت همه این آدم ها

ممنون بابت همه لحظه ها و انتخاب ها

ممنون بابت تمام نقطه های عطف

ممنون بابت تمام پشتیبانی ها

ممنون بابت تمام تلنگر ها

ممنون بابت تمام تذکر ها

ممنون بابت تمام رفت و برگشت ها

ممنون بابت بودنت

-------------------------

خدایا به امید تو...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۰۳ ، ۱۶:۳۳