شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

به نام خدا

سلام

**********************************

درویش مصطفا به علی گفت هر وقت مهتاب رو به خاطر خودش دوست داشتی باهاش ازدواج کن.

------------

حالا کار به ظاهر قضیه ندارما!

کار به خودش بودن دارم.

صرفا برداشت شخصیم رو از جمله میگم.

......

کار خوب رو وقتی میخوایم انجام بدیم به خاطر نفس کار خوب بودن انجامش بدیم نه به خاطر این که چه ثواب هایی میبریم.

مقصد همه ی ادما باید خدا باشه. یعنی هدف اینه که ما رشد کنیم، متعالی بشیم و به خدا برسیم.

کار خوب رو به این دلیل انجام بدم و بدیم که به خدا نزدیک تر بشیم.

کار خوب رو انجام بدیم چون خدا گفته و او خواسته.

نه که چون بهشتی هست و من میخوام به اون بهشت برسم کار خوب رو انجام میدم.

هر وقت به خدا رسیدیم خدا بهشت هم در اختیارمون قرار میده!

****************************

خدایا کمک کن کار رو فقط برای رضای تو انجام بدیم!

و هدفمون فقط تو باشی!

و فقط برای رسیدن به تو تلاش کنیم.

نه غیر تو!

-------------------

خدایا به امید تو..!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۴

به نام خدا

سلام

***********************************************

اصولا ادم همیشه باید سیرش صعودی باشه.

بره بالا.

پله های ترقی رو طی کنه!

ولی نمیدونم چرا من یکی برعکسم.

مثالش همین شبای قدر.

میگن شب 23ام از شب 21ام و شب 19ام مهم تره!

اصلا اون دوشب واسه امادگی امشبه!

پس اصولا ادم باید شب 23ام حالش بیشتر باشه!

اما من 

شب 19ام خیلی سر حالم!

بعد شب 21ام یه ذره حالم گرفته تره!

شب 23ام اصلا حال ندارم!

کلا همیشه به سمت پایین حرکت میکنم جای این که به سمت بالا حرکت کنم!

-----------------------------------------------

خدایا ،

خودت حالش رو بهمون بده!

خیلی بد میشه اگه امشبم بیام مسجد ولی حال نداشته باشم!

*************************************

نمیدونم سحر سمت خدا دیدین یا نه.

یه حدیث از امام صادق نقل کردن که هر کی شب 23ام سوره ی روم و سوره ی عنکبوت رو بخونه 

بهشتیه!

خدا توفیق بده همه مون امشب بخونیمش!

****************************

خدایا

خیلی التماس دعا گفتن!

حالا اینجا دعاشون میکنیم تا به مسجد برسیم!

خدایا!

همه شون عاقبت بخیر بشن ان شاءالله!

حاجاتشون روا بشه با عافیت و سلامتی.

*************

خدایا به امید تو..!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۱

به نام خدا

سلام

***************************************

دیر پست میزنم شاید!

البته

ماه که ماه خداست.

شب ها هم شب های خدا!

فقط یک شب از این برترین شب هارا گذرانده ایم!

-----------------------------------

دیشب

مثل بیشتر شب های قدر زندگیم

مدرسه ی مطهری بودیم!

اقای امامی...

اقای موسوی...

خدا حفظ کند هر دو بزرگوار را!

نه که بگویم دوست ندارم جای دیگر بروم،

و نه که فکر کنید جز اینجا هیچ جای دیگر را دوست ندارم،

فقط ارامش صدای اقای امامی رو دوست دارم!

و باید بگم حتی شعر های تکراری اقای موسوی رو هم دوست دارم.

و قشنگ تر برام خاطراتیه که با اقای موسوی دارم!

حدود چهار سالگی

سفر عتبات!

زمان صدام!

هعی

.........

از همین شعر های تکراری یکی را مینویسم؛

ای خدا من بنده ی شرمنده ام

بار عصیان روی دوش افکنده ام...

..

هعی

---------------------------------------------

شب قدر جزو اون شباییه که همیشه برکتش به همه میرسه.

دیشب اقای ناصری میگفتن

شب قدر شبیه که باید زنده نگه داشته بشه.

نه که فقط تا صبح بیدار بمونی.

اما نه که اونی که فقط بیدار میمونه برکت نصیبش نمیشه ها! نه

خدا سفره ی رحمتش رو باز کرده.

به همه هم مرحمت میکنه

اما اصلش میرسه به اولیاءش

حالا منم نظر شخصیم اینه که اگر جایی باشیم

که بزرگی توش حضور داشته باشه

اون رحمت خاصی که نصیب او میشه

گوشه ایش به ما هم میرسه.

ان شاءالله!

********************************************

رسم اینه همه حلالیت میطلبن!

هر چند یه شبش گذشت

اما شماهم مارو حلال کنین.

اگه بدی کردم ببخشید

اگر خوبی بوده من کاره ای نبودم! ببخشید که کم بوده!

---------------------------------------

تو این شبا 

دعا زودتر و راحت تر پذیرفته میشه!

اول فرج آقا امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف-

بعد سلامتی مقام معظم رهبری

بعد شفای بیمارا

بعد ازادی همه ی مظلومین از چنگال ستم گران؛ علی الخصوص فلسطین، سوریه، مصر، بحرین و...

هدایت شدن اون هایی که قابلیت هدایت دارن و نابودی ظلم و استکبار

رفع حوائج اخروی و دنیوی همه مسلمین و مومنین

عاقبت بخیری همه

و...

یادم باشه اگه چیز دنیایی خواستم هدفم رو بگم که دنیا برای رسیدن به کمال. فرش برای رسیدن به عرش!

یادم باشه از خدا کم نخوام!

جوری بخوام که همه چیز رو در بر بگیره!

از خدا خودش رو بخوام چون؛ چون که صد آید نود هم پیش ماست!

-------

اون گوشه ها اگه یادتون بود واسه ماهم دعا کنین!

***********************

خدایا به امید تو..!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۶

به نام خدا

سلام

***********************************************

به احتساب یه روز دیر تر پست زدن

41 روزه که 

دیگه خاله ام پیشمون نیستن!

امسال مهمونی ماه رمضانشون مراسم چهلمشون بود!

بدون حضور خودشون!

و چقدر سخت!

هیچ کدوممون هنوز باورمون نمیشه!

و الان بیشتر از قبل حس میکنم چقدر بد که قبرشون کربلاس

و حتی نمیتونیم هر وقت دلمون تنگ شد بریم سر قبرشونو

فاتحه بخونیم!

کاش قدر ادم هارو زودتر از این که برن بدونیم!

نه وقتی میرن دیگه نبودشون رو باور نکنیم!

خیلیا رو با همین حس از دست دادم!

عمه ام!

عموم!

داییم!

و....

*********************************

شب جمعه اس!

ارواح مومنین وادی السلام هستن!

خوش به سعادتشون!

و خوش به حال اونایی که کربلان الان!

:(

--------------------------

خدا رحمت کنه همه ی اموات رو!

و بیامرزدشون!

علی الخصوص چند نفری که مد نظرم هستن!

********************

خدایا به امید تو..!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۲۹

به نام خدا

سلام

****************************

حرف الانم حرف من نیست!

صحبتای پدرمه!

صحبت که نه درساییه که بهم میدن!

خدا حفظشون کنه برام، برامون!

------------------------------

خدا توی یکی از ایات قران میگه

دوتا چیز قوم رو از عذاب نجات میده!

اول حضور پیامبر -صلی الله علیه و اله و سلم-

دوم ذکر استغفر الله ربی و اتوب الیه

.....

پدرم میگن

وقتی حضور پیامبر اکرم برکت میاره و باعث میشه عذاب دور بشه، حضور ادم های خوب و اولیای خدا هم تا حدی عذاب رو دور میکنه و برکت میاره!

ادما مثل دستگاه وایلس تا یه محدوده ای سیگنال دارن!

مثلن تا سر کوچه!

تا دو تا کوچه اونور تر و...!

حالا ادمای خوبم همین جورن!

هر چی خوب تر محدوده ی برکت رسانیشون بیشتر!

پدرم گفتن اگه ما خوب باشیم ان شاءالله تا حدودی حداقل تا سر کوچه مون واسه ادما برکت بوجود میاد!

-----------------------

حالا یه چیزی رو هم من اضافه کنم.

بر اساس صحبت پدرم میگم این رو!

وجود امام هم قطعا برکت میاره و عذاب رو دور میکنه!

درسته امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- از دید ما پنهان هستن ولی داریم تو روایات 

که بین مردم اند رفت و امد میکنن اما ما ایشون رو نمیشناسیم!

قطعا و حتما خیلی از عذاب ها به برکت وجود اقا از ما برداشته میشه!

وجودشون که جای خود

اقا حتما دعا میکنن واسه همه مون!

کاش لایق باشیم!!

*****************************************************************

یه چیز دیگه رو هم اینجا واسه خودم یاداوری میکنم هرچند خیلی مربوط به این بحث نیست!

خدارو باید شکر کنم و شکر کنیم به خاطر این که توی خانواده ای به دنیا اومدیم که مذهبی هستن!

واقعا باید قدر بدونیم که تو خانواده ای تربیت شدیم که اسم خدا و پیامبران و ائمه ی اطهار بر زبان اعضاش بوده!

خدایا بابت همه ی نعماتت شکر!

---------------------------

خدایا به امید تو..!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۱۷

به نام خدا

سلام

*****************************************

هشت راهکار برای داشتن زندگی خوش از حکمت 118 نهج البلاغه ی مرحوم فیض الاسلام فراز دوم؛

1) نفس انسان رام حق باشد. ذلیل حق باشد. ذلیل یعنی رام و تحت تسخیر. خودمان را به خدا بسپاریم تا حق تعالی انواع کمالات را در نفس ما جریان بدهد.

2) کسبمان طیب باشد. نمی گویند حلال باشد می گویند طیب باشد! طیب یعنی کاری که می کنم ازش لذت ببرم؛ لذت حقیقی. در قران داریم که برای انجام عمل صالح چیز طیب باید به ما برسد. حلال بودن جزو واجبات است اما طیب بودن یعنی در درونت با انجام ان کار لذت ببری، خوشت بیاید.

3) باطنمان را اصلاح کنیم. نیت بد نسبت به کسی نداشته باشیم. کدورت نسبت به کسی نداشته باشیم.

4) خوش اخلاق باشیم.

5) زیاده ها را خرج کنیم، نگه نداریم. خرج کردن با ول خرجی فرق دارد. ول خرجی نه! زیاده ی مالمان را انفاق کنیم. نیازمندی های دیگران را تامین کنیم. حبس و نگه داشتن مال دلتنگی می آورد.

6) زیاده ها را از کلام نگه داریم. یعنی زیاده گویی در کلام نداشته باشیم. توضیحات اضافه گاهی به افراد صدمه وارد می کند.

7) از مردم شرمان را دور کنیم. به مردم شر نرسانیم. سعی کنیم آسیبی از ما به ادم های دیگر وارد نشود. هیچ صدمه ای! شر یعنی نبود خیر. کمالات انسان ها توسط ما از بین نرود. 

8) سنت پیامبر -صلی الله علیه و اله و سلم- ما را توسعه دهد. سنت یعنی روش زندگی ایشان. کارهای زندگیمان براساس سنت پیامبر اکرم -صلی الله علیه و اله و سلم- باشد. اجرای سنت برایمان سخت نباشد. به بدعتی نسبت داده نشود. یعنی بدعت گذاری دینی نداشته باشیم. 


*************************************

خدایا کمکمون کن تا عامل به سخنان اهل بیت -علیهم السلام- باشیم که قطعا سخن و منش آن ها راه را برای رسیدن به تو برایمان هموار میکند!

-----------------

خدایا به امید تو..!

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۲۲:۲۷

به نام خدا

سلام

*************************************************

توی این پست، به نظر من باور و اطمینان مترادف همدیگه هستن.

ما وقتی به اطرافیانمون اطمینان نداشته باشیم یعنی از ته دلمون بهشون مطمئن نباشیم

ممکنه در ظاهر بگیم قبولش داریم در باطن هم مقداری این مقبولیت وجود داشته باشه،

ولی این مطمئن نبودن باعث میشه یه جایی دیگه مقبولیت از دست بره!

حالا اطرافیان ما در مرتبه ی پایین قرار دارن.

مرتبه ی بالاتر مربوط میشه به اولیای خدا

مرتبه ی بالاترش معصومین

و در عالی ترین جایگاه خداوند تبارک و تعالی.

من، میگم خدارو قبول دارم. شهادتین رو گفتم. مسلمان هستم

ولی ته دلم مطمئن نیستم که ایا خدا واقعا به حرفایی که زده عمل میکنه یا نه.

باور قلبی ندارم.

و الا در ظاهر و در ذهنیت خودم میدونم که خدا هر چیز بگه عمل میکنه.

این باور قلبی نداشتن من، باعث میشه یه جایی، وقتی خیلی تحت فشار قرار میگیرم

عامیانه اش میشه با خدا قهر کنم یا نهایتش به جایی برسم که حتی کفر بگم یا مشرک بشم!

پس باید این باور قلبیمون رو اصلاح کنیم!

****************************************

خدایا به امید تو..!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۷:۵۸

به نام خدا

سلام

********************************************

دلم حرم میخواد!

همه جا

مدینه

کربلا

نجف

کاظمین

سامرا

مشهد

قم

------------------------------------

باز نگین بسته چقد میخوای بری!

خب ادم دلش تنگ میشه!

تقصیر خودش نیست که!

*************************************

پریشب یه سری مداحی گوش میدادم

مال ماه رمضان پارسال بود!

اقای مقدم!

الان فایلاش پیشم نیست و الا میذاشتم گوش کنین!

*********************

خدایا

میشه قسمت همه بشه!

همه ی همه ی اونایی که دوست دارن برن!

به زودی زود!

زیارت هم تو این دنیا هم تو اخرت!

--------

اللهم الرزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و الاخره!

***********

خدایا به امید تو..!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۲ ، ۲۳:۴۴

به نام خدا

سلام

************************************

چند روزی میشه که حوصله ی نوشتن ندارم!

یعنی موضوعات زیادی پیش میاد که باید گفته بشه اما خب

ذهنم انقد درگیر مسائله که حتی یادم میره میخوام چی بگم و میخوام چی بنویسم!

الانم صرفا برای این که از این همه فکر و خیال راحت بشم مینویسم!

بدون حوصله!

بدون...

پس پیشاپیش عذر میخوام از خوانندگان محترم!

هر چند میدونم جز دو سه نفر کسی اینجوری مطالبمو نمیخونه!

*****************************

میدونم این حرفی که الان میزنم تکراریه

اما ببخشید..

هر چند وقت یه بار دلم تنگ میشه 

واسه کلاس های انشای دبستان

و شاید کلاس ادبیات راهنمایی که یه گوشه اش انشا رو جا داده بودن اونم شاید در کل سال دو سه جلسه!

به اجبار هم که شده بود 

مینوشتیم!

با تمام عناصر خیال

همان تشبیه و تشخیص و کنایه و...

البته که هر روز زندگیمان شده کنایه و ایهام!

یعنی فکر میکنم تو خود این وبلاگ شما هزاران ایهام پیدا کنین بین جمله هایی که هیچ کدومشون ادبی نیستن!

واسه چی یاد انشا کردم؟

اها

چون رفته بودم وبلاگ اقای امیرخانی

یه سری نوشته خوندم که هیچ کدومشونم ربطی به انشا نداشتن!

ولی خب کلا وقتی از نویسنده ها میخونم دلم واسه ادبی نوشتن تنگ میشه!

اصلا..

بی خیال

********************************

دیروز صبح 

یه اشتباه کردمو قبل از خواب من او خوندم!

خوندنش همانا و نخوابیدن همانا!

از جام پاشدم اومدم نت!

چند تا پست زدم و وبلاگی به روز کردم..

بعد هم به زور این که بیدار نمیشم رفتم خوابیدم!

فکر کنم 7 بود!

ساعت 9 با دعوای مادر محترم از جام پاشدم!

چشمام که باز نمیشد!

با اعصاب خورد اماده ی رفتن شدم که یادم افتاد کلاس دیر شروع میشه!

هر چند تفاوتی برام نداشت!

چون باز هم نذاشتن بخوابم و به زور از خونه پرتم کردن بیرون (البته اینا اغراقه! میدونین که!)

توی راه به واقع فهمیدم وقتی کم میخوابم شدیدا عصبی میشم!

یعنی داشتم به لعنت کردن خودم میرسیدم!

که چرا من اصلا خاله شدم!

که چرا کوچک ترین خاله شدم!

که چرا دیوار کوتاه تر از من پیدا نمیشه!

که دو نفر با استفاده از اختیارات خودشون تصمیم گرفتن بچه دار بشن!

و من به اجبار زندگی خاله ی این بچه شدم!

بعد هم همان دو نفر با اختیارات خودشان تصمیم گرفتن بچه شون رو بذارن کلاس قران!

و من به اجبار باید با بچه شون برم کلاس که تنها نمیره و نمیتونه بره و نمیتونه بنویسه و...!

و کلا من در این قضیه هیچ اختیاری ندارم!

و بعد هم در این قضیه این بچه صرفا بچه ی اون هاست نه خواهر زاده ی من!

بعد که رسیدیم کلاس و زمان گذشت و کلاس تموم شد و برگشتم!

پشیمون شدم که چرا قدر این کلاس اومدن هارو ندونستم که از هفته ی دیگه نمیتونم باهاش برم هر چند که بخوام!

بعد هم غصه و افسوس که چه زود بزرگ شدم و چه زود گذشت اون موقع ها که منم مثل این بچه میرفتم کلاس!

و چه بد که خیلی از چیزهایی که یاد گرفتم فراموش کردم!

و عمق فاجعه رو زمانی درک کردم که برای رفتن به مهمانی توی ماشین پدرم چند سوره از جزء 30 خواندند و من یادم نبود!

و عمق تر فاجعه رو زمان هایی می فهمم که قران می خوانم اما نه تجویدی یادم هست نه صوت و لحنی و نه حتی ایات برایم اشناست!

و حیف از این عمر!

********************************

این روزها بدجور

تمرکز و اعصابم رو از دست دادم!

هر چند همه اش بهم توصیه میکنند که صبور باشم!

و هر چند خودم هی میگویم «ان الله مع الصابرین»

و هر چند تر خودم به دیگران میگویم «حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر»

اما باز هم...

سخت بود!

سخت است!

سخت خواهد بود!

سخت گذشت!

سخت می گذرد!

و همان جمله ی معروف که سخت می گذرد سخت که نمی ماند!

-------------------------

و از همین دست چرت و پرت و خرت و پرت ها را 

خودتان در فکرتان سر هم کنید!

همه اش می شود پست من!

می شود وبلاگ من!

می شود من!

************************************************************

خدایا 

ناشکرم!

می دانم!

نه قدر تو را می دانم نه قدر نعمت هایت را!

یادم می رود لحظه، لحظه ی توست. روز، روز توست. ماه، ماه توست. سال، سال توست. عمر، عمر توست!

هیچ چیز از آن من نیست!

من هم تو هستم!

شاید!

نمی دانم!

خودت

خودت

خودت

----------

کمکی کن!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۹:۵۷

به نام خدا

سلام

********************************************

طبق اون سوالاتی که پرسیده بودما چند نفر از دوستان لطف کردن بهم و پاسخ دادن

و یه سری فکرایی که خودم کردم حالا جمع بندیش رو مینویسم.

اگه ایرادی داشت بگید اصلاح کنم!

---------------------------------------------------

بر اساس این که زندگی رو چه چیزی تعریف کنیم

از نظر من دو دسته زندگی میشه تشکیل داد.

زندگی الهی

زندگی غیر الهی یا به عبارتی شیطانی!

بر اساس این که ما محور و هدف و مقصود زندگیمون رو چه کسی مشخص کنیم مسیر زندگیمون هم مشخص میشه.

خدا، برای ما اختیار قرار داده تا هدف رو مشخص کنیم.

اما در این که زندگی بعد از مشخص کردن هدف چجوری پیش میره به نظر من کاملا جبره!

یعنی شما اگر گفتی من راه خداوند یکتارو پیش میگیرم پس جبرا مسیر الهی رو طی میکنی مگر این که در وسط مسیر خودت به اختیار خودت راهت رو عوض کنی!

حالا در اولین لحظه ای که ما خدارو به عنوان مقصود زندگی انتخاب کنیم زندگی الهیمون اغاز میشه!

جزو جبریات زندگی اینه که زندگی با سختیه!

یعنی شما به هیچ صورتی نمیتونی بگی من در این دنیا با اسودگی تمام زندگی میکنم؛ فرقی هم نمیکنه خدارو انتخاب کرده باشی یا غیر خدارو!

این که چقدر از زندگیت لذت ببری و خوشنود باشی هم به نظر من بر میگرده به درجه ی ایمان.

یعنی هر چه فرد مراتب بیشتری رو از مقامات طی کرده باشه میزان رضایتش بیشتره! چون بیشتر خودش رو به خدا نزدیک میبینه و سختی ها و مشکلات رو هم امتحاناتی از سوی خدا میدونه!

در زندگی الهی شما میدونی که اگر این دنیا خیلی بهت سخت بگذره، اما در اخرت اسودگی خاطر داری و این برای یک انسان الهی کافیه!

بالاترین مرتبه ی این زندگی الهی میشود نفس مطمئنه که راضیة مرضیه است!

و انسان موفق را هم میتوان این چنین انسانی معرفی کرد.

البته این رو باید توجه داشت انسان توانایی بالقوه برای رسیدن به این جایگاه رو داره اما بالاخره خداوند هیچ وقت به انسان سخت گیری نمیکند. ما در دینمون داریم که در حد توانتون اعمال رو انجام بدین نه به صورتی که به مشقت بیوفتین!

اما انسانی که مسیر غیر الهی رو پیش بگیره امکان داره که در این دنیا به ظاهر خیلی بهش خوش بگذره اما در باطن قطعا تحت فشاره. و نهایتا در اخرت جایگاهش در جهنمه!

*********************************

خدایا کمکمون کن

تا راه تو رو پیش بگیریم

و برای رسیدن به تو گام برداریم.

و زندگی الهی داشته باشیم.

***********

خدایا به امید تو...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۲ ، ۲۳:۵۵