نهایت حُسن و کرم
به نام خدا
سلام
************************************
« کنیز بیرون نرفته، شاخه گلی وحشی، پیش پای امام می گذارد:
- کنار راه دیدمش، زیباست اما ناقابل، دوست داشتم تقدیم شما...
چهره امام به لبخندی می شکفد:
- عاقبتت بخیر. برو که در راه خدا آزادی...
کنیز خندان و شاد می رود... من هم با کمی لبخند و بیشی تعجب، رو به امام می کنم:
- گلی وحشی و بیابان رو... چه برابر با آزادی اش؟!
امام دست روزی زانویم می گذارد:
- خدا چنین ادبی عطا فرمودمان که "اذا حُییتُم بتَحیّه فحیّوا باحسَن منها"، چون موهبتی دادندتان، به نیکوترش پاسخ دهید... و برای او آزادیش اش، نیکوتر...»
حاء،سین،نون - سید علی شجاعی / صفحه 44
*********************
آقاجان
امشب شب میلاد پر برکت شماست. شبی دل خانواده تان شاد است از حضورتان و ما نیز هر چند بد اما شادیم از ورودتان...
خدا کریم است و شما نشانی از کرامت خدا بر دوست دارانتان
و افسوس که کم میشناسیمتان و کم قدر دانیم و کم شکر نعمت می گزاریم...
امام، آگاه است به دل مأموم و آگاه است از نامه ی اعمالش
و مأموم شرمنده و روسیاه و سر در گریبان فرو برده...
آقا!
من هم کنیز کنیزانتان... شما که می دهید بیش از آن که ما بخواهیم..
امشب چشممان به دستان شماست و دست به دامان شماییم..
خود عفو کنید ضعف قلم را و قصور زبان را...
******************
بالحسن بن علی المجتبی، الهی العفو...
-----------------
خدایا به امید تو..!
تبریک و تهنیت عرض می نمایم.