شادی مومنانه از بیرون دیده نمی شود
به نام خدا
سلام
***********************************************
«همان طور که جسم ما بیمار می شود، روح هم بیمار می شود و سلامت و تعادلش را از دست می دهد. جسم که مریض می شود، بو را تشخیص نمی دهید و در این حالت، تعادل خود را از دست داده است. روح هم به همین مقیاس، گاهی بیمار می شود و تعادل خود را از دست می دهد. وقتی جسم بیمار شد، با چیزی که روح سالم با آن ابتهاج پیدا می کند و شاد می شود، ارتباط برقرار نمی کند و آن چیز موجب شادی اش نمی شود. از این زاویه اگر به زندگی دین دارانه نگاه کنیم، زندگی آن ها فهمیده می شود؛ اما وقتی مقطعی خاص از زندگی دین داران را فارغ از نگاه و زندگی ابدی شان ببینیم، ممکن است بیشتر جلوه های اندوه را در آن ببینیم. ممکن است در ظاهر زندگی فردی مون، شادی به سبک غربی دیده نشود؛ اما شادی هایی در زندگی او وجود دارد که از نگاه بیرونی دیده نمی شود؛ ولی در زندگی دینی کاملا حس می شود. این ابعاد از زندگی متدین ها هیچ گاه نشان داده نشده است.
مثال خیلی ساده ی آن را می توانید در هیئت های عزادای ببینید. بعد از تمام شدن روضه، می بینید عزادارن بسیار خوش حال اند و فضای شوخی و خنده وجود دارد. کسی که در این حال و هوا نبوده است، نه تنها آن را درک نمی کند، بلکه با دیدن آن دچار تناقض هم می شود. می بیند کسانی که تا چند دقیقه پیش گریه می کردند و به سر و سینه می زدند، حالا می خندند! این ابتهاج درونی آن ها حاصل سبک شدن روح است. بار گناه آن ها سبک و ناراحتی های روحی آن ها کم شده است و شادی و تجربه ی معنوی خاصی به دست آوردنه اند. کسی که از بیرون نگاه می کند، اصلا این حس را درک نمی کند.»
« یکی از چیزهایی که بسیار جالب است، این است که جنس لذت ها باهم فرق می کند.
خواجه نصیرالدین طوسی، وقتی کشی علمی می کرد، بالای پشت بام می رفت و فریاد می زد: "این ابناء الملوک عن هذه اللذه؟" (کدام یک از پادشاهان لذت مرا درک کرده اند؟) اگر تمام دنیا را در آن لحظه به او می داند، با آن شادی برابری نمی کرد. انسان جاهل، هیچ گاه آن کشف علمی را درک نمی کند. شادی نیوتون و ادیسون را هیچ کس نمی تواند درک کند؛ مگر کسی که در آن مرتبه ی علمی باشد.»
------------------------
سبک زندگی، محمدرضا زائری
صص 214و215
************************
خدایا به امید تو...!