کلاسی به نام تاکسی
به نام خدا
سلام
*********************************
پدرانه:
آدم ها دوس دارن باهاشون صحبت کنیم، به حرفاشون گوش بدیم، درد و دل هاشون رو بشنویم.
هر چی سنشون کمتر باشه و جوون تر باشن دوست دارن بهشون توجه کنیم و بیشتر به چشم اطرافیانشون بیان.
اصن خیلی از مشکلات فرهنگی جامعه به همین دلیله. تیپ خاصی که میزنن، اعتراضاتی که میکنن، حتی شلوغی های 88 هم مقدار زیادیش به همین قضیه بر میگشت.
---------------------------------------------
به همین دلایلی که گفتن تقریبا در بیشتر موارد وقتی سوار تاکسی میشیم پدر شروع میکنن صحبت کردن با راننده و سر بحث رو باز میکنن. از شهر میپرسن، از سن و کارش میپرسن.
اصن تو سفرا همیشه تاکسی واسه من یه کلاس درسه. چون راننده تاکسیا هر کدوم با سن های مختلف و به دلایل مختلف این شغل رو انتخاب کردن. تجربه های زیادی دارن و حرف های زیادتری برای گفتن
************************************
راننده تاکسی دیشب می گفتن:
- من به همکارا میگم شما اگه اختلافی باهم دارین حق ندارین جلو مشتری باهم بحث کنین. مشتری به اندازه ی کافی درگیری ذهنی داره شما باید خوشرو باشین و خوب باهاش برخورد کنین.
- نظام ما همه چیش خوبه، قوانینش بسیار عالیه. برای همه چیز قانون داریم. تنها مشکلی که هست اینه که مجری های خوبی روی کار نیستن.
- وقتی آقازاده ها -همون فرزندان مقامات- کاری رو انجام میدن سوای از دیگران، از بعضی چیزا فرار میکنن، به اسم پدرشون سربازی نمیرن، راحت میرن دانشگاه، راحت کار پیدا میکنن، یه شبه پول دار میشن، طبیعیه که بچه ی منم دوست داشته باشه مث اونا باشه!
این ها ایراده!
***************
خدایا به امید تو..!