تغییر
به نام خدا
سلام
*********************************
یه چیزایی هست سفارش کردن حواستون باشه به این امور نزدیک نشین...
به صورت های مختلف هشدار میدن...
هی بررسی میکنیمشون، هی میگیم نه بابا
اصلا غیر منطقیه حرفشون
اخه مگه چه اتفاقی میفته؟!
واسه این که انجامشون بدیم هزار جور بهانه و توجیه در میاریم
میگیم نه ما مراقبیم. حواسمون هست
چیزی نمیشه که
یه ذره س فقط
(تفریحی و این حرفا)
مثلا یکی از بهانه ها اینه که مجبوریم! دیگه عرف اینجوری شده.
همه همین جورن. نمیشه که با بقیه متفاوت بود.
و...
وقتی به این امور نزدیک میشیم، اولش سخته.
با تمام بهانه هایی که واسه خودمون جور میکنیم بازم عذاب وجدان داریم.
یه ذره که گذشت کم کم عادی میشه.
نه که راضی راضی باشیما اما خب دیگه باهاش اذیت نمیشیم.
وقتی مدت زمان قابل توجهی گذشت، یهو میبینی ای دل غافل!
چقد عوض شدی! از کجا به کجا رسیدی!
و اون وقته که میفهمی بیخود نبود میگفتن نرو سمتش. بیخود نبود اون همه سفارش
ولی وقتی ادم دچار عادت شد دیگه ترک عادت خیلی سخت میشه! خیلی!
سخت هست ولی غیر ممکن نیست.
حالا خدا کنه ادم به موقع متوجه تغییراتش بشه و بتونه برگرده
که هر چی تو بیراهه بیشتر جلو بری انحرافت بیشتر میشه و برگشتنت مشکل تر.
این تغییرات نامحسوس تو خیلی چیزا هست.
اول از همه به خودم میگم؛ شمیم! حواستو جمع کن.
یه لقمه ی شبهه ناک، یه رفتاری که نیاز به احتیاط داره...
بعضی دوستیا... بعضی فیلما، بعضی حرفا، مراوده ها...
حواستو خیلی جمع کن... تغییراتت البته خدا رو شکر محسوسه اما برگرد... زودتر... تا دیر نشده...
***************************
خدایا به امید تو...!