شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

یواشکى هاى یک همسر مداح

جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۳۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

*********************

بچه تر که بودم وقتى کارى انجام مى دادم و تشکر مى کردن ازم، تو دو جا خیلى ناراحت مى شدم.

یه جا وقتى بود که اون کار وظیفه م بود، یه جا هم وقتى با علاقه اون کارو انجام مى دادم.

الان که یه ذره بزرگتر شدم،

_بالاخره ادم باید رفتارهاش تغییر کنه_

وقتى کسى ازم تشکر مى کنه فکر مى کنم چه دلیلى داشت این تشکره؟

یه جایى که تو چند سال اخیر پیش اومده ازم تشکر مى کنن بعد جلسات هیئت یا اخر ماه صفر یا اخر دهه اول محرمه.

نه که من کار مستقیمى انجام داده باشم و تشکر کننا... نه!

به عنوان همسر مداح ازم تشکر مى کنن.

من خیلى بهش فکر کردم که چرا؟ اخه چى میشه؟ مگه من چى کار کردم.

به چند تا چیز رسیدم.

بعضى ها در واقع مى خوان از همسرم تشکر کنن و اینجورى منو واسطه قرار مى دن.

بعضیاى دیگه به خاطر این که همراهى کردم با همسرم، مثلا بهانه نیاوردم که مداحى چیه و چه کاریه و... تشکر مى کنن.

یه عده اى هم به گمان خودشون به خاطر سختى هایى که من از این جایگاه کشیدم تشکر مى کنن. مثلا پیش خودشون میگن اخى بیچاره هیچ جاى دیگه نمیتونه بره هیئت، یا مثلا بیچاره مجبوره همه ش روضه و مداحى گوش بده، یا موارد مشابه لابد...

اما من میخوام یه حرفاى یواشکى بهتون بزنم.

گفتنش مهم نیستا... اصن هم قصد ندارم مثلا پُز بدم یا چیزى رو به رخ بکشم یا از این موارد زشت

واقعیتش فکر میکنم شاید یه روزى یه کسى بخواد تصمیم بگیره در مورد ازدواج با یه مداح یا این که شنیدم کسایى هستن که دوست ندارن همسرشون مداحى کنه مثلا نمیذارن قبول کنه یه دهه جلسه داشته باشه یا...

شاید اینجورى نظر اون ادم ها بهتر بشه.

*********

یه چیزى هست که شنیدم و کفتنش خالى از لطف شاید نباشه براى همونایی که اجازه نمیدن و دوست ندارن...

خانوما وقتى تو کاراى خوب همراهى میکنن با همسرشون شنیدم که خدا ثواب اون همراهی رو میده

ینی مرام خدا یه جوریه که تو هر کار خیرى وقتی دلت با اون باشه یا یه کمک کوچیکی در جهت انجامش بکنی یه جورى مینویسه که انگار خودت همون کارو انجام دادى

البته منم اینا رو شنیدم و به نظرم با عقل و منطق و کرم خدا هم جور در میاد.

بالاخره ذاکر اهل بیت بودن افتخاره، برکته، عنایت و لطفه...

حتما که هر کسى توفیقشو نداره...

حالا اگه واقعا اینجورى خدا بخواد بنویسه چرا از دستش بدیم این لطف بزرگو...؟

پس از این جنبه این شرایط واقعا واسه من نعمته و شایدم جزو وظایفم به حساب میاد در مقام همسرى و در مقام مدعى محب اهل بیت بودن و...

اما من الان میخوام از یه واقعیتى درباره خودم پرده بردارم...

اوایل که با کلى ذوق و شوق میرفتم برنامه سالاى قبل رو گوش میدادم یا مراسم هر شب رو گوش میدادم موارد قابل استفاده براى شب بعد رو پیاده مى کردم یا ارسال مى کردم براى همسر خیلى ذوق زده بودم.

هم حس جدیدى بود، هم احساس مفید بودن داشتم...

اما بعد از یه مدتى رقیب پیدا کردم... یه رقیب عشق مداحى که با کلى شاعر و مداح ارتباط داشت و واسه هر شب محرم یه سبک جدید و شعراى خونده نشده داشت...

این رقیب حسابى حسادت منو برانگیخت...

اخه من انقد از اون شرایط راضى و خوشحال بودم که دلم نمیخواست کسى جامو غصب کنه...

ولى بى فایده بود...

شاید بعضى ها مثل اعضاى خانواده فکر کنن من داشتم این شرایطو تحمل مى کردم

داشتم سختى میکشیدم

اما همون طور که گفتم من تو یه عالم دیگه اى سیر مى کردم

و خب خوب یا بد حالا دیگه یه مدتیه از این نعمت محروم شدم

فقط گاهى وقتا وقتى کار عجله اى باشه وظیفه پیاده سازى میاد برگردنم...

خلاصه که بقیه رو نمبدونم ولى من از این شرایط خیلى راضى بودم و هستم

بالاخره هر جایى سختى هاى خودشو داره. امتحانات خاص خودشو داره

اما من سعى مى کنم چند وقت یه بار یاداورى جبرى کنم به خودم که باید بزرگ شم!

(شاید یه روزى انقد تمرین کنم بتونم شعر بگم که حسادتم جبران بشه... )

******************

خدایا

هر وظیفه اى که داریم کمک کن به نحو احسن انجامش بدیم و از خطرات احتمالى راهش حفظ بشیم

خدایا

این شب ها خیلى ها التماس دعا دارن، مریض دارن، مشکل اقتصادى دارن، مشکل ازدواجى دارن، مشکل فرزنداورى دارن و... خودت همه رو برطرف کن.

خدایا 

توان شکر نعمات و فهمشونو بهمون بده

خدایا

ذاکرین اهل بیت رو هم بهشون خلوص نیت بده و از هواى نفس دورشون کن...

———————

خدایا به امید تو...!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۰۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی