صبح جمعه هاى خوش بو
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
***********************
صبح جمعه هاى پاییزى
براى من تداعى کننده یه حس خوب و خاطره خوشه...
حس خوب شنیدن صداى دعاى ندبه
همراه با زمزمه هاى مادر
و برخورد دونه هاى انار با کاسه
تک چراغ روشن اتاق
و منِ خواب و بیدار و نیمه هشیار...
احساسى ژرف که خلا نبودش رو تو خونه مون حس مى کنم...
یه جایى از وجودم بهم میگه خواب جمعه صبح ها رو گذاشتن که از این حال و هواى خوب و شیرین دور بشیم...
انگار که بدونن این حس هاى خوب یه روزى کار خودشونو مى کنن...
مثل حس خوش شب هاى قدر کودکى حتى وقتى خواب بودى توى مسجد...
مثل بوى اسفند روضه...
*********************
خداجان...
به وقت مادرى یادم بنداز که این حس هاى خوب اکثرش دست منه...
و کمک کن خاطرات و حال خوشى براى اطرافیانم رقم بزنم...
خاطرات خوش با عطر خودت و یاد حجتت و نواهایى از جنس ملکوت
اى خداى دوست داشتنىِ من...
جنس تو شدن و جنس تو کردن، براى منِ کوچولوى ندانم کار، سخته
اما تو بخواى همه چى سر جاى خودش قرار مى گیره
تو که بگى "کُن، َفیَکون"...
- - - - - - - - - -
خدایا به امید تو...!