به نام خدا
اولا بعد از مدتها سلام
دوم: مثل دفعه های پیش شروع میکنم هرچی تو دلم هست رو بگم![افسوس افسوس](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/46.gif)
******************************
از اول اردیبهشت که با هجوم امتحانای نیم ترم و دوره روبه رو شدیم کلا مخم داره میترکه و منفجر میشه.نمره هام که تا دلتون بخواد درخشان حسابی
تو این ماجرا هم خودم مقصرم هم کامپیوتر هم اعتیاد هم مدرسه
و خودم با کمال میل میپذیرم![ساکت ساکت](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/32.gif)
********************************
درگیری انتخاب رشته و مدرسه و دبیرستان و اینام که بماند.
اگر بخوام گوشه ای از این ماجرا جان گداز رو بگم اینه که با توجه به این که هم انسانی دوست دارم و هم ریاضی دوست داشتم بهترین انتخاب رو داشته باشم اما عملا نمیتونم از طرفی هم اعصابم بهم میریزه که همه بهم میگن برو ریاضی این شد که دل رو بدریا زدم و امروز برای انتخاب روشنگر یا فرهنگ استخاره کردم که روشنگر بهتر اومد و امروز به لطف خدا ثبت نام کردیم که ان شاءالله موفق میشویم.![عینک عینک](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/16.gif)
*******************************
عملا این چند وقته هیچ کدوم از معلما ازم راضی نیستن و این خیلی چیز بدیه خودم هم میدونم اما چی کار کنیم دست خودمان نیست![یول یول](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/26.gif)
***************************
این چند وقته هیچی تکلیف انجام ندادم.
فردا هم باید کارای حرفه رو تحویل بدم که اونم انجام ندادم![از خود راضی از خود راضی](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/15.gif)
*********************************
این چند وقته مدرسه اصلا مراعات حال ما بد بخت بیچاره ها رو نمیکنه بی ادب
ولی ما استواریم و نمیگذاریم مدرسه بر ما غلبه کنه(اره جون خودمون)
**********************
نکته ی بعدی اینه که خواهرم برام یه چشم انداز 20 ساله(البته 5 ساله ولی چون باکلاس باشه میگم 20 ساله) برام ترسیم کرده که به شرح زیر است:
تا قبل از سوم دبیرستان شوهرت میدیم اصلا چرا انقد دیر همین تابستون شوهرت میدیم
بعدم درست رو میخونی لیسانس میگیری بعدش میشینی تو خونه چرا که جهاد المرات حسن التبعل(فکر کنم همین جوری نوشته میشه) و میشینی بچه تربیت میکنی
مامانم میگن تو باید بری ریاضی معلم بشی مدرسه ها احتیاج دارن و خواهرم با توجه به این جمله میگه که «حالا یه شوهر گیرت میاد که اصلا نمیذاره درس بخونی»
بهش میگم این که شد فقط تا 20 سالگی بقیش چی؟
داداشم میگه بعدش میشی مثل عمه جون بچه هاتم تربیت میکنی میشن شیخ صدوق و علامه مجلسی و...
این است که ما تمام زندگیمان توسط خانواده ترسیم شد
البته بگما من علاقه ی وافری دارم که زودتر ازدواج کنم و چه بهتر![نیشخند نیشخند](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/4.gif)
*****************************
نکته ی بعدی این که پنجشنبه به رسم هرسال نمایشگاه داریم هر کی میخونه اگه تهرانه خودش با زبون خوش پاشه بیاد البته هیچ اجباری توش نیست
مدرسمون هم که روشنگره دیگه![چشمک چشمک](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/3.gif)
********************************
بعدشم از هفته ی دیگه امتحانای خرداد با برنامه ریزی بیخود اموزش پرورش شروع میشه من از همین کرسی ازاد اندیشی اعلام میکنم که اموزش و پرورش ما اگر اسلامی بود نظم داشت که نداره البته نمیگم اصلا اسلامی نیستا بیشتر غربزده است دیگه خود دانید و خدای خودتان![ابرو ابرو](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/23.gif)
***************
در هرصورت من برای خودم ارزوی موفقیت و مویدیت مینمایم![فرشته فرشته](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/25.gif)
*********************
دوست دار خودم : ناشناخته ی اصل![زبان زبان](http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/10.gif)