شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۲۰۶ مطلب با موضوع «شمیم مهدی» ثبت شده است

به نام خدا

سلام

*****************************

جوون که بودم زنگ میزدم رفقا که یه چند نفری جمع شن همه با هم بریم کوه یا بریم سفر

این میشد که اگه کسی نبود منم نمی رفتم.

یه چند وقت که گذشت فهمیدم نباید منتظر دیگران باشم.

باید خودم برم طبق برنامه ی همیشگی

این شد که مثلا میومدن بهم میگفتن تو طبق برنامه فردا میری فلان جا؟ میگفتم بله

باهام همراه میشدن.

اینجوری رهبر شدم.

کسی میتونه رهبری کنه که بدون نیاز به دیگران خودش دست به کار بشه و فعال باشه.

***************

خدایا به امید تو...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۰

به نام خدا

سلام

********************************

زندگی شبیه جریان آبه و ماهم سنگیم.

تا وقتی دور از آبیم تیزیم و هم خودمون اسیب پذیریم هم به دیگران اسیب میزنیم.

وقتی در جریان آب قرار گرفتیم، هر چی عمرمون بیشتر بشه و تجاربمون بیشتر بشه نرم تر میشیم. 

صیقل داده میشیم. اون وقته که صبرمون بیشتره، تحملمون بیشتره، مقاومتمون بیشتره.

**********************

امروز ناگهانی خانواده تصمیم گرفتن برن گردش و آهار رو مقصد قرار دادن.

قبلتر ها هم این مسیر رو طی کرده بودم، پیش تر ها هم کوه رفته بودم ولی این بار با همیشه فرق داشت.

قبلا فقط میرفتم که همراه باشم با خانواده... فقط به جهت تنوع

اما این بار در لحظه لحظه ی حرکت تو فکر تمام چیزایی بودم که از گذشته تا به امروز در مورد کوه نوردی شنیده بودم.

حرفایی که شاید خیلیاشون به سنم قد نمیداده برای تجربه کردن

امروز فهمیدم چرا قبل از انقلاب کوه نوردی جزو ورزش های ثابتشون بوده. 

این که واسه تمرین استقامت کوه رو انتخاب میکنن علتش اینه که طی مسیر برای رسیدن به قله یا هر هدفی همه ی لحظاتش درسه.

همون جور که توی زندگی برای رسیدن به هدفمون کلی سختی میکشیم تو کوه هم همین جوره. 

کلی سر بالایی میریم، ممکنه لیز بخوریم، خسته میشیم، شاید جایی برای نشستن نداشته باشیم مجبور باشیم یک نفس بریم

همه ی این سختی ها اون موقعی لذت بخش میشه که به هدف رسیدی.

و از اون به بعدش مسیر برگشتت سراشیبی. دیگه آن چنان انرژی ازت نمی گیره هر چند بازم دقت عمل میخواد.

این بندی که بالا در مورد زندگی گفتم، یه جور دیگه هم بهش فکر کردم.

ادمای کم تجربه دقیقا مثل اون سنگ ریزه های مسیر خاکی کوهن.

تیزن به پای ادم فشار میارن. استحکام ندارن واسه همین اگه هواست نباشه و روش پا بذاری زیر پات رو خالی میکنه و تعادلت رو بهم میزنه.

واسه همینه که ادمای ناشی -از جهت کوه نوردی- تا برسن به مقصد چندین بار ممکنه زمین بخورن یا مجبور باشن دست کسی رو بگیرن تا نیفتن.

اما کسی که حرفه ای شده قدم هاش استواره. پا جایی میذاره که مطمئنه خالی نمیشه، که میدونه تعادلش بهم نمیخوره.

به نظرم هنوز هم مثل گذشته ها باید کوه نوردی جزو برنامه ی هفتگی باشه البته خب شادابی انسان به تنوع وابسته س و شاید بشه تو انتخاب محیط ها تنوع ایجاد کرد.

البته مفیدتر خواهد بود اگر با برنامه بره و با تفکر و تامل

حیف که ما زمانی پا بر عرصه ی وجودی نهادیم که دیگه همه درگیر کار و زندگی شدن و البته هر کسی یه مشکلی واسه پیاده روی داره. کمردرد و پادرد و نفس تنگی و...

***********************************

و اما در باب مزایا و معایب آهار:

آهار نسبت به دربند خوبیش اینه که مسیرش نسبتا همواره. مثل دربند پله پله نیست که به زانوی ادم فشار بیاد

امروز که پنج شنبه بود و ما هم نسبتا زود رفتیم خلوت هم بود.

هواش هم خوب بود، خنک.

رودخانه ش قابلیت این رو داره که ادم بخواد کنارش بشینه و نفسی تازه کنه و چیزی بخوره

و اما در معایبش این که جاده ش خاکیه و رفت و آمد موتور ها حسابی به ادم فیض میرسونه

و از نظر نظافت محیطی هم تک و توک جاهایی بودن که محل تجمع زباله بود و همچین مطبوع :دی

------------------------------------

یه چیز خوب هم داشت اونم این که افرادی که اومده بودن اکثرا مذهبی بودن.

مث بقیه جاها نبود که کلی تعجب کنیم از دیدن یه چادری. اینجا که روحانی هم دیدیم :)

تازه کوچه باغ هاشون هم خلوت بود و پدر هوای خواندن هم کردن و البته یه سریا که رد شدن نظر هم دادن :دی

در کل روز خوبی بود جای همه ی دوستان خالی.

فقط شما خواستین برین با کفش مناسب برین مث من پادرد نگیرین ؛)

**************

خدایا این شادیا رو ازمون نگیر...

بودن در کنار پدر و مادر..

------------

خدایا به امید تو..!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۷

به نام خدا

سلام

***********************

ترجیح دادم دست آورد های مطالعاتی کتاب های این چند وقت رو در یک پست جدا و فارغ از نظرات نویسنده ی کتاب بنویسم.

البته پایه ی خیلی از این تفکرات نظرات دیگرانه مثلا نظرات آقای زائری.

***************

این یه خصوصیت فطریه که ادم ها دوست دارن بزرگ شمرده بشن و بهشون احترام گذاشته بشه.

به همین دلیله که پیش از دستور به انجام عمل در دین، ابتدا فرد رو با خودش و جایگاهش مشخص میکنن.

این که چه ارزشی در جهان و جامعه ش داره. این که از دیدگاه دینش یا طیف فکریش چه چیز یا کسی به حساب میاد. چقدر روش سرمایه گذاری میکنن، چقد مهمه.

اول بهش میگن اصلا هدف از افرینشت چی بوده، اومدی چی کار کنی، چه تاثیری باید بذاری، به کجا باید برسی.

بعد که خوب رو مخش کار کردن و از بزرگیش گفتن و فهمید که ذاتش مهمه نه جسمش یا یک عملکرد خاصش، بعد حالا اگه ازش درخواست کنن به صورت محترمانه که کاری رو انجام بده با کمال میل میپذیره.

در روش دینی نمیشه این اسم رو گذاشت ولی فارغ از دین این روش یه جورایی شستشوی مغزی به حساب میاد. یه جور برنامه ریزی که بی برو برگرد تهش نتیجه میده.

چیزی که اقای زائری تاکید داشتن همین بود. میگفتن تو سوره ی علق خداوند ناگهانی نمیاد از ادم درخواست انجام عمل کنه. یعنی نمیگه نماز بخون، روزه بگیر حجاب داشته باش. بلکه از کرامت انسان میگه. خیلی سال طول کشید تا ایات احکام به پیامبر اکرم –صلی الله علیه و آله و سلم- وحی شد. ما هم باید همین ترتیب ها رو در عملکردهامون حفظ کنیم. بر اساس ترتیب اهمیت دین ما هم به امور مختلف اهمیت بدیم و در برابر سر پیچی ادم ها به همون اندازه که لازمه برخورد کنیم نه بیشتر.

حالا بحث اینجاست که ما میخوایم ادم ها رو به دین یا انجام یک عمل دینی دعوت کنیم اما از این روش استفاده نمی کنیم. رو مخش کار نمی کنیم. یک سره با ضرب و زور و اجبار برخورد میکنیم.

این که شما در مدت زمان طولانی چه حرف هایی به یک آدم بزنی و چی وارد ذهنش کنی باعث میشه در آینده رفتار های مختلف ببینی. همین امروز بود که یک پست در مورد افتخار به زن بودن خوندم. دقیقا اونجا همین بحث مطرح بود. دو روش متفاوت، دو طرز فکر متفاوت که نتیجه ش هم کاملا متفاوته. کنش های انسانی بر اساس آگاهی و شناخت از محیط اجتماعی فرد به وجود میاد و با توجه به ارزش ها و فرهنگی صورت میگیره که فرد از ابتدا توش رشد کرده.

*******************************

مطلب دوم درباره ی چیزیه که ما از افراد جامعه مون انتظار داریم.

تو جامعه شناسی یه بحثی بود با عنوان «جهان های اجتماعی در عرض هم».

اونجا میگفت هر جهان اجتماعی فرهنگ و تمدن مناسب خودش رو داره که بر اساس آرمان ها و ارزش های خودش، پایه گذاری شده. که به همین نسبت تحولاتش هم خاص خودشه و مقاطع مختلفی رو میگذرونه. با توجه به این مسئله جهان های اجتماعی متفاوت در عرض هم هستن.

تو این حالات جوامع فقط میتونن رابطه ی متقابل داشته باشن و از تجربیات همدیگه استفاده کنن و تا زمانی که هر کدومشون هویتشون رو حفظ کردن نمیتونن مسیر فرهنگ جامعه ی دیگر رو پیش بگیرن.

بعد در توضیح فرهنگ سالم و فعال میگن که فرهنگی فعاله که با توجه به نیاز های خودش بخش های از فرهنگ ها دیگر رو انتخاب کنه و در صورت لزوم اون ها تغییر بده و بعد ازشون استفاده کنه.

در حال حاضر انواع و اقسام فرهنگ ها وارد جامعه ی ما شده. به روش های مختلف؛ اینترنت، ماهواره، سفرهای افراد به کشورهای دیگه و ورود مسافرین خارجی به کشور ما.

بی توجهی به فرهنگ های ورودی، باعث تغییر و تخریب فرهنگ اصلی جامعه میشه. یعنی شما نمیتونی از ادمی که در هجوم فرهنگ های مختلفه انتظار داشته باشی مثل سابق باشه مگر این که انقد خوب روش کار کرده باشی که در مواجهه با اون ها خطر رو تبدیل به فرصت کنه.

و این جاست که اقای زائری میگن باید ببینیم دیگران چی کار کردن که مثلا خانم ایرانی پوشش خودش رو تغییر داده و ما به همون روش اما در جهت مثبت حرکت کنیم. اینجوریه که به نتیجه میرسیم.

و این جاست که باید در مقابل برنامه های ماهواره ای ما برنامه هایی داشته باشیم که مورد پسند مخاطب واقع بشه، یا به جای شبکه های اجتماعی غربی شبکه ای داشته باشیم که مطابق فرهنگ ایرانی اسلامی خودمون باشه و افراد هم باهاش تعامل داشته باشند و بپذیرنش و... .

*****************************************************

چند هفته ای هست که دارم به این موضوعات فکر میکنم. راهکار های عملی تغییر تفکر ادم ها.

خیلی فکر کردم که چجوری باید راه رو ادامه بدیم که به نتیجه برسیم. چقد باید رو مهارت هامون کار کنیم.

این که در بخش رسانه، در بخش تبلیغات، در بخش مطبوعات و... چقد ادم های مومن متعهد روی کارن. من میگم تو این زمینه هر چی تعداد بیشتر صدا هم رساتر. چون خیلیا میگن هستیم اما کیه که گوش کنه

الحمدلله در حال حاضر خیلی جاها هست که بشه باهاش اعلام موضع کرد. شاید به من و شما اجازه ندن تو رسانه ی عمومی فعالیت کنیم، شاید به همین راحتی تو مباحث دولتی ادم حسابمون نکنن ولی در مرحله ی اول همین فضای مجازی یک بخش مهم رو تشکیل میده. بخشی که کم مخاطب نداره.

فقط ادم های خوش فکر میخواد و ماهر و اگاه به مسائل مربوطه.

البته این چند ساله پیشرفت هم داشتیم اما به نظر هنوز اول راهیم.

یه کاری که رو عملی شدنش هم فکر کردم اما به نظرم الان فرصت انجامش رو ندارم مجله ی اینترنتیه. مثلا با موضوع زن. این که در کنار مباحث اخلاقی و عقیدتی به مباحث مورد نیاز بانوان پرداخته بشه. هنر، روش های مختلف خانه داری، مباحث تربیتی-روان شناسی، تفریحات سالم، معرفی خانم هایی که در عین موفقیت در جامعه در زندگی شخصیشون موفقن و... .

و امروز که حجاب با حجاب رو تموم کردم، دقیقا این بحث رو تو نوشته های این کتاب دیدم. که اقای زائری نظرشون اینه که چند تا مجله داریم که اختصاصی واسه دخترا کار کنه یا واسه خانوما. شایدم باشن اما این که نویسنده هاش خودشون ادم های مذهبی و معتقد باشن این خودش خیلی فرق میکنه.

اینا رو گفتم که شما هم اگر ایده ای دارین بگین قطعا همه با هم خیلی زودتر و بهتر به نتیجه و موفقیت میرسیم.

************

خدایا

توفیق عمل کرامت بفرما

-----------

خدایا به امید تو...!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۹

به نام خدا

سلام

******************************

روزی روزگاری تا همین چند سال پیش شاید، مسجد ماوا و پناهگاه مسلمانان بوده.

کسی اگه در  شهر غریب بود و جای خواب نداشت شب به مسجد پناه می برد.

مسجد خانه ی خدا بود و همه در آن امان داشتند.

اما هر چه گذشت مسجدهامون بزرگتر شدند و زر و زیور های داخلش بیشتر و متولیان مسجدها هم نگران پول و امکانات داخلش شدند و در مسجد بسته شد!

این روزها مسجد جامع هم بری جز زمان نماز درش باز نیست.

یعنی خدا نکنه سفر بری و غیر زمان نماز برسی و نماز هم نخونده باشی.

تنها کاری که میتونی بکنی اینه که بگردی یه امام زاده پیدا کنی.

تازه بماند که بعضا امام زاده ها هم درشان بسته می شود و حتی نمازخانه ها هم در بعضی مواقع بسته اند.

خداییش ادم ها به چی باید جذب بشن؟!

فقط کاش بودین و نمازخانه ی متروی تجریش رو میدیدین!

بخش مردانه رو نمیدونم اما بخش زنانه کلا دو تا فرش کوچک بود که انگار سالها بود جارو نشده بود. کثیف، نامرتب، ادم رغبت نمی کرد روش وایسه.

بعد صد تا کاغذ و عکس چسبونده بودن رو دیواراش که اقا نماز خوبه، بیا با خدا حرف بزن، فلان کن، بیسار کن.

مهراش هم که یکی در میون شکسته بود

جدا نمازخانه باید این شکلی باشه؟!

*******************

خدایا

یه لطفی کن کمک کن ادما رو از دین زده نکنیم

----------------------

خدایا به امید تو..!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۰۹

به نام خدا

سلام

***************************

مجوز تحریم فقط به دست آن هاست!

آن هایی که انسانیت را سلاخی میکنند

همه ی آدم های دنیا تحریمند مگر خلافش ثابت شود!

و ما فقط حرف میزنیم و سخن میرانیم و بعد سر خم میکنیم در برابر خواسته هایشان...

مسائل را قاطی نمی کنیم!

مردم نان میخواهند آب میخواهند هوا میخواهند، بنزین نیاز دارند، ماشین هایشان خاک میخورد، باید برایشان کاری کرد

ما فقط آه میکشیم و تجمع میکنیم و بعد به دنبال شکممان قدم بر میداریم!

پس یعنی بخواهیم هم قصاب های دنیا را نمیتوانیم محکوم کنیم چون خودمان به دنبال رفع محکومیتیم و رفع تحریم

اصلا آن قدری که دم از همراهی می زنیم توان داریم؟! چند لحظه میتوانیم زیر توپ و ترکش دشمن مقاومت کنیم؟! چند لحظه؟! 

ما که تاب گرمای شهر و دیار خودمان را هم نداریم...

آن ها کارشان را کرده اند. روحمان را زندانی جسممان کرده اند و با خیل راحت می کشند و دم نمی زنند.

چندی بعد وقتی با یک قطع نامه ی نمایشی همه را آرام کردند و خود با پای خود برای راحتی خیالمان به دادگاه رفتند و مثلا محکوم هم شدند همه مان خاموش میشویم و راه خود پیش میگیریم و دوباره روز آن ها نو می شود مثل گذشته!

********************

شخصی می گفت برای بزرگانی که در مرکز قضایا قرار دارند دعا کنید که بد درد میکشند و قدرت دم زدن عمومی ندارند.

ما یک زاویه را نگاه میکنیم و آن ها تمام و کمال می بینند و میسوزند...

آن ها که به ظاهر هزاران هزار فدایی دارند و دورشان پر آدم است و در حقیقت تنها...

خدایا

صبرشان با تو

و بیداری ما هم

و عمل کردمان هم

و کوتاهی زبانمان هم

-------------------

خدایا به امید تو..!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۳۰

به نام خدا

سلام

********************************

حاج محمد حسین کاشی (البته به اصطلاح پدر حاج ممدحسین) یکی از ادمای بزرگ دوران خودشون بودن.

یه روز میان بهشون میگن میخوایم حرم امام حسین -علیه السلام- رو سنگ مرمر همدان کنیم. 60 تومن (شایدم 60 هزار تومان دقیق یادم نیست) نیاز داریم. 

ایشون میگن چک رو بنویسین بیارین. چک رو میارن ایشون بدون این که چک رو نگاه کنن روشونو برمیگردونن امضا میکنن.

اون مسئول مالیشون میگه اقا مبلغ چک زیاده یه نگاه بهش بندازین 

میگن نه من با امام حسین -علیه السلام- از این حرفا ندارم.

**********************************

یه روز رفتیم خدمت آقای بهجت -رحمة الله علیه- ایشون نقل کردن آسید رضای کشفی یه بار تو حرم حضرت سید الشهدا -علیه السلام- مکاشفه ای براش رخ میده.

طلبه ی حوزه بوده و موقع شهریه گرفتن مسئول حوزه شهریه رو توی کفش ایشون میذاشته. بهش اعتراض میکردن میگفته من میدونم ایشون سیده ولی طلاب هی ایراد میگرفتن که الکی اسمش رو گذاشته سید.

توی مکاشفه قرار میشه سه درخواست از امام داشته باشه. 

درخواست اول میپرسه اقا من سیدم؟ حضرت میگن که بله شما سیدین.

درخواست دوم میگه میخوام خونه م کمی وسیع بشه. حضرت می فرمایند دیگه به این دنیا وصلت نمیده. ان شاءالله در اون دنیا نصیبت میشه.

مطلب سوم هم میگه میخوام از موقع مرگم اطلاع داشته باشم. امام می فرمایند اون هم به موقعش مطلع میشی

و همین طور هم میشه.

ما وقتی از مجلس اومدیم بیرون یکی از همراها گفت اقا این داستان رو که تعریف کردن حتما در جواب مسئله ای بوده. منم گفتم این نشون میده ما دیگه تو این دنیا خونه ی بزرگ نصیبمون نمیشه عمرمونم دیگه خیلی چیزی ازش نمونده.

***************************

تمام مکاتب و ادیان دنیا، به وجود اومدن تا یه مسئله رو معنی کنن اونم زندگیه.

من تعریفی که از زندگی دارم اینه که زندگی یعنی هماهنگ شدن با نظام خلقت.

این عالم همش با نظم خاصی آفریده شده و ما در صورتی میتونیم به درستی زندگی کنیم که خودمون رو با این نظم تنظیم کنیم.

آلکسیس کارل تعریفی که از زندگی داره میگه هر کاری که ما میکنیم تا نمیریم. آب میخوریم که از تشنگی نمیریم. غذا میخوریم که از ضعف نمیریم و...

توی بدن اگه یه شکاف کوچیکی به وجود بیاد تمام اعضای بدن بسیج میشن تا این شکاف رو برطرف کنن. مغز دستور پمپاژ خون میده، ویتامین های مورد نیاز تامین میشن، سلول ها ترمیم میشن و... واسه همینه که بعد یه مدت میبینیم دلمه بست و خودش زود خوب میشه.

مام باید همین جور نظم داشته باشیم. 

الان که دارم کتب شهید مطهری رو میخونم و اون دوره ای که کتابای علامه جعفری رو خوندم و بقیه ی کتاب ها چیزی که همه شون میگن اینه که این جهانی که خدا آفریده بهترین جهان ممکنه. یعنی از این بهتر نمیشد. البته میشد خدا جور دیگری خلق کنه در قدرت خدا هست اما اینی که آفریده الان از همه نظر کامله این ماییم که با این جهان بد تا میکنیم و درست استفاده نمی کنیم.

*****************

این قسمت هم به نقل از عمو:

آقای خوانساری اواخر عمرشون کمر درد گرفته بودن. خب دردش زیاد بود ولی هیچ وقت ناله نمی کردن میگفتن درد که ناله نداره.

یه بار یه آقایی تو اتاقشون ظاهر میشه. بهش میگن شما قابض ارواحی؟ میگه بله. میگن اومدی روح من رو قبض کنی؟ میگه نه فقط اومدم شما رو ببینم اینو میگه و 7 قدم میره و غیب میشه.

ایشون میگن چون 7 قدم رفتن یعنی من 7 روز بیشتر زنده نیستم و همین هم میشه.

یک هفته بعدش مرحوم شدن.

**************

رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا

-------------

خدایا به امید تو..!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۹

به نام خدا

سلام

********************************

آقای زائری توی کتاب «حجاب بی حجاب» در بخش اخر مصاحبه ای رو قرار دادن در مورد موسسه ای به نام «دار رُبی».

این موسسه در لبنان و توسط یک پدر و مادر تاسیس شده که قصدشون ایجاد لباس های مورد نیاز دختران تازه به تکلیف رسیده س. بچه هایی که شاید چندان به نوع لباس هاشون در حد بزرگترها توجه نمیشه. یعنی کسی حاضر نیست برای اونها لباس خاصی طراحی کنه یا لباس های موجود در بازار جوری نیس که بتونن باهاش حجاب خودشون رو حفظ کنن.

اگه اطلاعات بیشتری در موردش میخواین خودتون برین دنبالش.

-------------------------------

در سفر گذشته به مشهد با دوست یکی از اقوام برخورد داشتم که ایشون خارج از ایران زندگی میکنن. برای زیارت به مشهد اومده بودن و مدتی هم در تهران اقامت داشتن.

میگفتن برای خرید چند دست مانتوی مناسب که بشه بدون چادر تن کرد تو مغازه های تهران میگشتیم.

تقریبا هیچ کدومشون مانتوی گشاد بلند نداشتن یا اگر هم پیدا میشد قشنگ نبود.

میگفتن زمانی به علت همین وضعیت تهران، تصمیم گرفته بودن تا مغازه ای تاسیس کنن و لباس های مورد نیاز خانم های محجبه رو طراحی کنن که به دلایلی به کل منصرف شدن.

بحثی که پیش اومد این بود که چرا کسی واسه این کار سرمایه گذاری نمی کنه.

برعکس کشورهایی مثل لبان و ترکیه که لباس های خیلی خوبی برای افراد محجبه دارن مثلا اون ها کت و دامن تنشون میکنن اما خیلی پوشیده س و حتی پوشیده تر از لباس های ما!

حرفاشون باعث شد من بیشتر به این مسئله فکر کنم و البته بعدش با فاصله ی چند روز مصاحبه ی مذکور رو خوندم.

تا همین چند سال پیش که این قدر لباس های تنگ و کوتاه وارد بازار نشده بود هنوز هم خودمون میگشتیم و لباس های مناسب پیدا میکردیم که هم از نظر رنگ مناسب یه خانوم چادری باشه هم از نظر بلندی و بدن نما نبودن.

از وقتی خیلی لباس های روز بازار زیاد شد ماهم دیگه حوصله مون نشد بریم بگردیم چیزی پیدا کنیم یا حوصله مون نشد و وسعمون نکشید که بخوایم به خیاط سفارش بدیم.این شد که ما هم تسلیم فرهنگی شدیم که برامون ایجاد کرده بودن.

وقتی تقاضا بالا باشه به تبع اون عرضه هم بالا میره و قطعا دیگه از جنس و طرح دیگری لباس وارد بازار نمیشه.

تقریبا مقصر قضیه ی پوشش خودمون هم بودیم. مایی که از سر بی حوصلگی و به این علت که چادر سرمونه توجهی به پوشش زیر چادر نکردیم!

البته که هیچ اشکالی نداره اگه ادم بتونه چادرش رو کنترل کنه و جلوش رو بگیره چنین لباس هایی بپوشه اما حقیقت اینه در باکثر موارد به هر دلیلی نمیتونیم.

از اون روز به این فکر میکنم که ایا خودم برای خودم و خانواده و اطرافیانم میتونم کاری بکنم یا خیر

*********************

خدایا

این حجابی که به خاطرش خیلی ها از جونشون گذشتن، نیاز به حفظ شدن داره.

کمک کن حافظش باشیم.

کمک کن اونجوری که باید، محجبه باشیم. اونجوری که مورد پسند و رضایت خودته

------------------

خدایا به امید تو..!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۰۶:۴۷

به نام خدا

سلام

******************************

مادر و پسر به عکس فرزند تازه به دنیا امده نگاه می کردند.

پسر: چه نازه

مادر: ماشاءالله بگو 

پسر: ناسلامتی داییشم، چشمش نمیزنم که!

مادر: ماشاءالله رو واسه چشم زدنت نمیخواد بگی. واسه قدرت خدا بگو

پسر: اره راست میگینا. ما همیشه به خود ادما توجه داریم به جای این که به خالقشون توجه داشته باشیم.

----------------------------

فیلم یک لحظه درنگ

پخش از شبکه قرآن

********************

خدایا به امید تو...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۵

به نام خدا

سلام

*********************************

پدرانه:

آدم ها دوس دارن باهاشون صحبت کنیم، به حرفاشون گوش بدیم، درد و دل هاشون رو بشنویم. 

هر چی سنشون کمتر باشه و جوون تر باشن دوست دارن بهشون توجه کنیم و بیشتر به چشم اطرافیانشون بیان.

اصن خیلی از مشکلات فرهنگی جامعه به همین دلیله. تیپ خاصی که میزنن، اعتراضاتی که میکنن، حتی شلوغی های 88 هم مقدار زیادیش به همین قضیه بر میگشت.

---------------------------------------------

به همین دلایلی که گفتن تقریبا در بیشتر موارد وقتی سوار تاکسی میشیم پدر شروع میکنن صحبت کردن با راننده و سر بحث رو باز میکنن. از شهر میپرسن، از سن و کارش میپرسن.

اصن تو سفرا همیشه تاکسی واسه من یه کلاس درسه. چون راننده تاکسیا هر کدوم با سن های مختلف و به دلایل مختلف این شغل رو انتخاب کردن. تجربه های زیادی دارن و حرف های زیادتری برای گفتن

************************************

راننده تاکسی دیشب می گفتن:

- من به همکارا میگم شما اگه اختلافی باهم دارین حق ندارین جلو مشتری باهم بحث کنین. مشتری به اندازه ی کافی درگیری ذهنی داره شما باید خوشرو باشین و خوب باهاش برخورد کنین.

- نظام ما همه چیش خوبه، قوانینش بسیار عالیه. برای همه چیز قانون داریم. تنها مشکلی که هست اینه که مجری های خوبی روی کار نیستن.

- وقتی آقازاده ها -همون فرزندان مقامات- کاری رو انجام میدن سوای از دیگران، از بعضی چیزا فرار میکنن، به اسم پدرشون سربازی نمیرن، راحت میرن دانشگاه، راحت کار پیدا میکنن، یه شبه پول دار میشن، طبیعیه که بچه ی منم دوست داشته باشه مث اونا باشه!

این ها ایراده!

***************

خدایا به امید تو..!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۳

به نام خدا

سلام

*****************************************

خانوم محترم و البته آقایون هم مستثنا نیستن!

شما وقتی مسئولیت میپذیری و روز کاری مشخص می کنی و در جواب آدما میگی بیان هستی کارشون رو راه میندازی،

پس برای چی میذاری میری و مردم رو معطل خودت میکنی!؟ ها؟!

وقتی فلان ساعت تا فلان ساعت وقت کار اداریه شما وظیفه ت اینه که تو محل کار باشی و پاسخگوی مراجعین باشی!

حالا اصن فرض رو بر این میذاریم که کار شما مربوط به اداره بوده... وقتی به مردم گفتی بیان یعنی باید در کمترین زمان خودت رو برسونی سر کار و در مدت زمانی هم که نیستی کسی رو جای خودت بذاری تا پاسخگو باشه!

امروز به این فکر کردم واقعا اون مدت زمانی که کاری غیر از مسئولیت اصلی انجام میدیم مزدی که در مقابلش میگیریم یا پاداشی که بهمون میدن یا هر چیز دیگه حکمش چی میشه؟! اصن خوردن داره؟! ...

---------------------------------------

منی که نظام رو قبول دارم، چنین اتفاقاتی رو به پای نظام نمیذارم بلکه به پای مسئولین میذارم که البته هیچ کدوم از خطا مصون نیستیم ولی اینا رو میگم که اصلاح بشه.

اما کسایی که با نظام مشکل دارن چنین وقت تلف کردن ها و اذیت کردن ها رو به پای نظام میذارن و به طور کل نظام اسلامی رو زیر سوال میبرن!

******************************

وقتی اسم خودمون رو مسلمون میذاریم باید به همون روشی عمل کنیم که حضرت رسول -صلی الله علیه و آله وسلم- عمل میکردن

و وقتی اسممون رو میذاریم شیعه باید همان گونه رفتار کنیم که حضرت امیر -علیه السلام-.

و کاش پیش از این که مسئولیتی می پذیرفتیم یک بار نامه ی حضرت به مالک اشتر رو میخوندیم.

امشب استاد سلام وقتی داشتن نامه ی 31 رو توضیح میدادن رسیدن به این جمله که:

 یَا بُنَیَّ اِجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اِکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا وَ لاَ تَظْلِمْ کَمَا لاَ تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أحسِن کَما تُحِبُّ أن یُحسَنَ إلَیکَ وَ استَقبِح مِن نَفسِکَ ما تَستَقبِحُ مِن غَیرِکَ

پسرم؛ نفس خود را مابین خویشتن و مردم ملاک و معیار قرار بده، پس دوست بدار بر دیگری آنچه را که برای خود دوست داری و آنچه که برای تو ناملایم و ناگوار است، بر دیگران نیز کراهت بار تلقی کن. ظلم مکن چنانکه نمی خواهی ظلمی به تو برسد، و نیکی کن چنان که دوست داری به تو نیکی شود، و زشت داد از خود آن چه را که از دیگری زشت پنداری.

توضیحی که استاد دادن این بود که شما اگه نمیخوای کاری رو باهات انجام بدن خودت هم انجام نده. مثلا اگه دوست نداری جلو در پارکینگت ماشین پارک کنن، خودت هم پارک نکن و... . اون مثالی که مربوط به بحث میشد این بود که اگه میخوای تو کار اداری معطلت نکنن خودت هم دیگران رو معطل نکن.

حقیقتا اگه هر کدوممون این جمله رو عمل کنیم کلی از مشکلات حل میشه!

****************

خدایا

کمک کن بتونیم واقعا شیعه باشیم.

----------------

خدایا به امید تو..!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۱