شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۲۰۶ مطلب با موضوع «شمیم مهدی» ثبت شده است

به نام خدا

سلام

*****************************

امروز اقای خاتمی توی برنامه ی عطر انتظار صحبت میکردن.

گفتن همه مون باید شکر به جا بیاریم علی الخصوص جوونا!

چند تا دلیل ذکر کردن که به خاطرش باید خدا رو شکر کنیم که همه شو درست یادم نیست. اما یکیش که برای خودم خیلی مهم بود رو میگم.

گفتن باید شکر کنیم که ولی فقیه داریم. انقلاب بدون رهبر مذهبی به سرانجام نمیرسه.

نمونه اش همین کشور های بیداری اسلامی، اگه ولی فقیه داشتن، اگه رهبر مذهبی داشتن به نتیجه میرسیدن.

زمان محمدرضا خیلیا علیهش قیام کردن، لیبرال ها، دموکرات ها اما محمدرضا یک ذره نترسید.

وقتی مردم قیام کردن به رهبری امام خمینی -رحمة الله علیه- امام مرجع تقلید بودن. روحانی بودن، نماینده ی اسلام بودن!

محمدرضا ترسید چون میدونست با اسلام نمیتونه مقابله کنه! و نتونست!

اگه این انقلاب تا اینجا سر پا مونده به خاطر امام و آقا بوده.

گفتن شکرش اینه که در صحنه باشیم! شکرش اینه که دفاع کنیم از این انقلاب، از رهبری! شکرش اینه که راهپیمایی 22 بهمن پرشور تر از هر سال باشه!

---------------------------------------------

دوستامو نمیدونم ولی من اولین بارم نیست که این مطلب رو میشنوم.

اون زمانی که تونس شلوغ شد، مصر شلوغ شد، بحرین شلوغ شد، عربستان بهم ریخت، همش همین بحث بود.

ما داریم توی این کشور زندگی میکنیم. با ارامش، با امنیت، با ازادی.

داریم به راحتی درس میخونیم، به راحتی حجابمون رو رعایت میکنیم، به راحتی توی این خیابونا رفت و امد میکنیم.

زندگی خوب، خونه ی خوب، مدرسه ی خوب، دوستان خوب.

خیلی زور داره که بگیم اینجا مگه چی داره؟! ولکن بیا بریم اونور! همه چیز خوبه، همه چیز برات اماده اس!

خیلی زور داره!

اون همه ادم از جونشون گذشتن تا این انقلاب به نتیجه برسه، خیلیا شهید شدن، خیلیا جانباز شدن که ماها الان نگران هیچی نباشیم!

خیلی بده بخوایم بگیم مگه کسی مجبورشون کرده بود؟! ما که ازشون نخواستیم! میخواستن نرن! میخواستن بمونن و زندگی کنن!

خیلی بده!

بین این شهدا کم نبودن شهدایی که مسلمون نبودن. نه فقط به خاطر اسلام، که به خاطر انسانیت رفتن.

همونایی که دم از ازادی و حقوق بشر میزنن برا کشورشون اهمیت قائلن! اگه کسی بخواد ازادیشونو ازشون بگیره، بخواد کشورشونو ازشون بگیره باهاش مقابله میکنن!

منی که شب با خیال راحت سرمو رو بالش میذارم صبح  با خیال راحت میرم مدرسه و راحت زندگیمو میکنم بدون هیچ نگرانی، 

باید یادم باشه کسایی هستن که هر لحظه نگران این کشورن. دارن تلاش میکنن برای ارامش من.

و یادم باشه دشمنانی هم هستن که هر لحظه در فکر اینن که چجوری منو از کشورم جدا کنن، چجوری اسلام رو ازم بگیرن، چجوری ارامشمو ازم بگیرن!

نباید دشمن رو دست کم گرفت! توهم نیست! خیال باطل نیست! 

یه حقیقته همیشه در عین این که دوستانی هستند دشمنانی هم هستن!

******************************

خدایا کمک کن محب وطنمون باشیم!

کمک کن محب دینمون باشیم!

کمک کن قدردان کسایی باشیم که زحمت میکشن تا ما راحت باشیم!

کمک کن جوری زندگی کنیم که خستگیشون از بین بره!

کمک کن جوری بزرگ بشیم و خدمت کنیم که پاسخ زحماتشون باشه!

کمک کن اون جوری باشیم که امام و شهدا دوست داشتن!

اونی باشیم که باید!

------------------------

خدایا به امید تو...!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۴۳

به نام خدا

سلام

********************************

دهه ی فجر شروع شد اما

من امسال کمتر از هر سال دیگه توجهی بهش دارم!

نمیدونم چرا!

انگار همه چیز یادم رفته.

روی مدرسه همه نمی شود حسابی باز کرد!

وقتی از دانش اموزانش میشنوی که اتفاق 30 سال پیش به ما چه ربطی دارد!

وقتی میبینی هر چیزی را مسخره میکنند ترجیح میدهی سکوت کنی و دعا کنی زودتر مطلب تمام شود یا سرود به پایان برسد یا بحث عوض شود که بهانه دست جماعت نیفتد!

...

کاش نسل سوم بعد از انقلاب هم انقلابی بودند! مثل گذشته ها!

--------------------------------

بار ها نظراتم رو در مورد خیلی چیزا گفتم!

در مورد درس خوندن، 

در مورد اینده،

در مورد حضور خانم ها در جامعه 

و ...

اما انگار دوستان به زور میخوان بهم ثابت کنن و بقبولانند که حرف خودشون درسته و من دارم اشتباه میکنم!

خب من نمیخوام نظرم رو تغییر بدم

اگه بناست اینجوری بهم ثابت کنین، اصلا دلم میخواد لج کنم و راه خودمو برم!

بحث کردن اداب داره. سوال داری بگو جوابش رو بشنو حرفی داشتی بزن ولی باز سر خونه ی اول نرو!

...

طرز فکرم اینه که زن لزومی نداره کار کنه،

طرز فکرم اینه که حتما درسی که میخونی نباید باهاش کار کنی (البته در مورد خانوم ها!)

من معتقدم مرد سرپرسته ولا غیر!

عقیده دارم وظیفه ی اصلی ادم مهم تره و نباید به خاطر روشن فکر بودن و اینکه زن باید (!) مستقل باشه ازش فاصله گرفت!

من میگم ادم یه بار زندگی میکنه و نباید وقت الکی رو چیزایی بذاره که دوسشون نداره!

و...

---------------------------------------------

شدیدا دلم میخواد یکی باشه که درست و حسابی حرفامو بشنوه و نظرش رو بگه

اما حوصله ی دعوا ندارم

فقط یه شنونده میخوام و یه پاسخگو!

همین!

****************

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

---------------

خدایا به امید تو...!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۵۴

به نام خدا

سلام

**************************

تهران رو گذاشتن پایتخت.

هر چی امکانات بود متمرکز کردن اینجا.

مردم از جاهای دیگه ی کشور اومدن تهران

خوششون اومد، موندگار شدن.

به هر حال هر فردی یه سری نیازها داره که دولت باید برطرف کنه

مسکن میخواد، کار میخواد، بهداشت میخواد، غذا میخواد؛ اینا اصلیاشه که دولت مجبوره تامین کنه که هر کدومش کلی ساختمون لازم داره

یه سری نیازهای فرعی هم هست مثل این که هر کسی ماشین میخواد، به هر حال جوونن و ارزو دارن باید به ارزوهاشون توجه بشه، نیاز به تفریح دارن باید یه جایی باشه انرژیشون تخلیه بشه؛ اینم میشه کلی ساختمون و ماشین که هم تهرانو بزرگتر میکنه هم هوارو گرمتر.

تازه ترش همه ی اینا رو هم هم هوا رو الوده تر میکنه هم بیشتر اکسیژن مصرف میشه هم شهر شلوغ تر میشه هم ترافیک بیشتر میشه!

حالا؛

هر ساختمونی لوله گاز داره، لوله آب داره، فاضلاب داره. شهر بی مترو نمیشه که یه تعداد کثیری از خیابونا زیرش مترو داره!

هی زمین تهران گرم تر میشه، هواش گرم تر میشه الوده تر میشه

یه سری باغ تو تهران پیدا میشد که الان انگشت شمار شده اونام که جا گیره زمیناشونم که بزرگ جون میده واسه مجتمع تجاری-تفریحی-مسکونی-ورزشی-فرهنگی. اینم ار باغاش!

هی الوده تر شد!

بعد هوا سرد میشه و یهو وارونگی اتفاق میفته و حالا بیا درستش کن! خدایا بارونت کو؟! برفت کو؟! مردم دارن خفه میشن! کلیا سکته کردن! حالاشون بده! دارن میمیرن! خوب نیست مرگشون بیفته تقصیر ما!

اقا جلسه تشکیل میدیم فوری! بدو بدو چی کار کنیم؟! طرح ترافیک میزنیم از در خونه شون. یا پول میده طرح میخره، یا از تو خونه ش بیرون نمیاد شایدم عده ی معدودی باشن که با وسایط نقلیه بیان دنبال کار و زندگیشون!

بعد از کلی وقت یهو میزنه و شکر خدا برفه شروع میکنه باریدن!

اقا عجب برفی!!

هی میاد هی میاد! بابا گفتیم بیا ولی نه دیگه انقد! ببین مردم نمیان سر کار! ببین خیابونا ترافیک شده! ببین الان ابرومون میره ها؟!!

تعطیلی مدرسه بی تعطیلی! کی گفته بچه جماعت به خاطر برف و یخ بندون باید بمونه تو خونه؟! چه معنی میده؟! پول خرج مدرسه هاشون کردیم که بشینن تو خونه؟! نه اقا! نمیشه که. شده بیفتن بمیرن باید برن مدرسه!

اینا سرمایه های کشورن سنگم از اسمون بیاد باید درس بخونن! این که دیگه یه برف ناقابله!

این از اموزش پرورش

شهرداری هم که میدونین چجوریه! نکنه یه وقت بگن بی کفایتیم! نکنه بگن نالایقیم! اقا ما اتوبان طبقاتی ساختیم، کلی تونل زدیم شده تهرانو سقف بزنیم میزنیم ولی ابرومون حفظ بشه!

-------------

من از همین تریبون اعلام میکنم که دیشب و امروز 3 بار این مطلب رو تکرار کردم که:

دولت تدبیر و امید دیگه بچه مدرسه ای ندارن! نوه نتیجه هاشونم فایده نداره! تا بچه ی خود ادم نباشه هیچ مشکلی نیست!

شده قبرستان دانش اموزی تاسیس کنن مدرسه برقرار است!

این کلید اقای روحانی جز این که در کیف و کمد معلما و در مدرسه رو باز کرد هیچ کاری واسه ما نکرد!

کلا سودی به ما نرسید!

-------------------------

در پایان:

تمام مطالب این پست تخیلات شخص شخیص نویسنده بود و شاید بتونین گوشه ای از حقایق رو بینش پیدا کنید!

این ها صرفا دلنوشته های یک دانش اموز خسته و دلشکسته از درسه! که بس که رفته مدرسه زده به سرش!

************************

خدایا به امید تو..!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۵۰

به نام خدا

سلام

**********************************

چندین بار تا حالا در مورد این حرف زدم که مدرسه های دولتی از یه جهت بهترن و اون اینه که بچه بیشتر تو خونه اس و بیشتر در کنار خانواده اشه!

تا حالا وقتی میگفتم قبول داشتم اما شاید نه از ته ته دل!

اما امروز با خوندن یکی از پست های وبلاگ «تو فقط لیلی باش» واقعا به این قضیه رسیدم که حضور در کنار خانواده و علی الخصوص مادر خیلی تو زندگی ادما تاثیر گذاره.

------------------------------------

من کم ندیدم و شما هم حتما دیدین که بچه های امروز حتی خیلی کم سن و سال به خوبی با تکنولوژی روز کار میکنند و با یک بار دیدن یاد میگیرند.

تا حرفی میزنیم تکرارش میکنن و تا مدت ها از دهانشون نمی افته.

تا فیلمی می بینن رو حرکاتشون تاثیر داره.

تا چیزی میشنون یاد میگیرن

این نشان از اینه که هر دوره که میگذره بچه ها باهوش تر میشن

و همین باهوش تر شدن باعث میشه که هر کدوم از ما، وظیفه مون سنگین تر بشه.

جامعه ی امروزی ما، به شدت سرمون رو گرم کارهامون کرده.

انواع و اقسام دغدغه ها وارد زندگیمون شده که مجبوریم بی خیال خیلی از مسائل بشیم.

زندگی سخت شده و به قول خیلیا به زور پول گیرمون میاد و این باعث میشه همه مون بریم خارج منزل کار کنیم و بعد هم بچه هامون رو بسپریم دست مهد کودک ها و مدرسه ها.

این که میگم همه مون نه که همه ی افراد جامعه، ولی تعداد کثیری هستند که اینجوری زندگی میکنن و شاید هم واقعا مجبورن

هر چقدر هم بگردیم دنبال مدرسه ی خوب و مذهبی باز هم تربیت بچه ها تضمین شده نیست.

نمیتونیم انتظار داشته باشیم معلمان و کادر مدرسه همه ی وقتشون رو بذارن تا بچه هامون خوب بشن. جوری بزرگ بشن که اینده ساز کشور باشن، جوری تربیت بشن که سرباز امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- باشن.

من بار ها با بعضی از مسئولین مدرسه صحبت کردم. همه عقیده شون اینه که هر چقدر هم تلاش کنن نمیتونن روی دانش اموز اثر بذارن چون تربیت اصلی مربوط به خانواده اس. 

خیلی دیدم خانواده ها بچه های کوچکشون رو میذارن مهد کودک. بعضی ها مجبورن یه بحثه، بعضی ها هم مجبور نیستن اما میگن بچه باید روابط اجتماعیش خوب بشه، با مسائل مختلف اشنا بشه، باید زودتر وارد جامعه بشه تا واسه مدرسه رفتن هم مشکل نداشته باشه.

نمیگم مهد رفتن بده، نمیگم همه ی مهد کودک ها وضعشون خرابه. اما عقیده دارم بدون مهد گذاشتن بچه ها، بچه ها بزرگ میشن.

میشه به جای چند روز در هفته کودکستان رفتن، کلاس های دیگه ای رو انتخاب کرد. یا اگر خودمون میتونیم تو خونه با بچه هامون کار کنیم.

امثال کلاس های قران و کلاس های مذهبی.

گفتم که بچه های امروز باهوشن و زودتر همه چیز رو یاد میگیرن پس چه بهتر که اون چیزی رو یاد بگیرن که دنیا و اخرتشون رو تضمین میکنه و سفارش خدا و اولیای خداست.

---------------------------------------------

به هر حال رشد همه چیز سریع شده و این باعث میشه که ما بیشتر فکر کنیم و بیشتر دغدغه داشته باشیم برای زندگی فرزندان و دوستان و اطرافیانمون.

(این ها رو ننوشتم که عده ای بگن تربیت فرزند سخته و بی خیال بچه دار شدن! نوشتم که توجهمون رو بالا ببریم!)

********************************

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

-----------------

خدایا به امید تو..!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۲۷

به نام خدا

سلام

****************************

دیشب راننده ی تاکسی می گفت:

ما سرمایه داران فقیریم!

با داشتن این دین کامل، اسلام ناب، پیامبر رحمت و ائمه ی اطهار و کتاب به این عظمت نباید وضعمون این باشه؛ هم وضع روحی و باطنی و هم وضع ظاهری.

البته همه جای کشور آدم های مختلفی وجود دارند. قسمت ما هم این گونه است. دعا کنید توفیق بندگی پیدا کنیم.

پدر می گفتند:

بله؛ همه جا آدم هاب مختلف پیدا می شود.

آقای طباطبایی تعریف می کرند زمانی موشک باران تهران، فردی افطار دعوت بود. به صاحب خانه گفت امشب تشریف بیاورید منزل ما. صاحب خانه گفت نه جایی کار دارم که باید به آنجا مراجعه کنم. مهمان گفت نه امشب ان محل مشکل دار می شود شما منزل ما بیایید. صاحب خانه پذیرفت و رفت. اتفاقا آن شب موشک خورد همان محل!

همه ی جای کشور پر از این آدم های بزرگ و ناشناخته است. همین ها کشور را می چرخانند. اگر نبودند ایران این گونه نیز نبود! ( البته همه چیز تحت فرمان خداونده، اشتباه نشه ها!)

خدا در قرآن به پیامبر -صلی الله علیه و اله و سلم- گفته تا زمانی که تو در میان مردم باشی عذابشان نمی کنم و بعد از تو، تا زمانی که استغفار کنند عذاب از آنان دور است.

اقای راننده می گفت: خوش به حالتون که از تهران خودتون رو به سختی می اندازید، می آیید برای پا بوس آقا. ما که در نعمتیم قدر نمی دانیم!

***************************

برا عاقبت بخیری و سلامتی خودتون و علی الخصوص اقای راننده صلوات!

***************

خدایا به امید تو..!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۱۴

به نام خدا

سلام

****************************

خیلی شنیدم میگن آخر الزمان خصوصیت بارزش اینه که غلط و درست قاطی میشه.

نمیتونه تشخیص بدی کدوم راه رو بری به مقصد اصلی میرسی.

اصلا شاید مقصد اصلی رو هم اشتباه کنی.

اما من میگم خصوصیت آخر الزمان ما اینه که هر کسی فکر میکنه خودش از همه بهتر میدونه.

هر کسی فکر میکنه این همه سال درس خونده، اصلا درسم نخونده باشه این همه زندگی کرده تجربه کسب کرده، سرد و گرم روزگار چشیده

خودش عقل داره، درک و شعور داره میتونه مسیر درست رو مشخص کنه.

بهش بگی فلانی این همه سال رفته تلاش کرده حوزه رفته، شده مجتهد، کلی زحمت کشیده شده مرجع، بعد از کلی بحث و بررسی و تطبیق فلان مسئله با قرآن و احادیث و چه چه حالا اومده میگه حکم فلان مسئله اینه، میگه نه. من خودم عقل دارم میفهمم اینجا این کارو بکنم اون واسه خودش گفته.

حالا بیا درستش کن.

البته این یه جورشه.

یه مدل دیگه اینه که طرف یه مرجعی رو قبول کرده همه حرفاشم گوش میده ها بعد یه حکمی که میدن میای میگی اقا تو که اینو قبول داشتی چرا عمل نمیکنی؟! میگه اینو واسه عموم جامعه گفتن که سطح درکشون پایینه. من خودم میفهمم که اگه علنی این کارو انجام ندیم مشکل نداره.

------------------------------------------------------------

چون نمیخواستم اسمی از چیزی و کسی بیارم درست نتونستم توضیح بدم.

دیگه ببخشید. 

شما خودتون منظورمو بگیرین دیگه! :دی

*******************************************

کمی تا قسمتی بی ربط:

بعضی جاهایی که میرم و مثلا فعالیتی هم دارم، ادم یه چیزایی میبنه نمیدونه باید حرف بزنه یا سکوت کنه.

دیشب صحبت هایی که آقا سید کردن باعث شد به این فکر کنم که ایا در مقابل رفتار اینجور آدما باید ساکت بشینم و هیچی نگم؟

چند وقت پیش خودم پستی زدم که با ارامش برخورد کنیم و دعوا و جدل نباشه، هر چند که نه ما اونا رو قبول داریم نه اونا مارو.

اما حالا مخصوصا که الان ربیع الاوله و چند وقت دیگه بحث هفته ی وحدت هم شروع میشه، نمیدونم باید چه کرد.

متاسفانه بحث کردن هم سودی نداره. 

راهکاری داشتین بگین بلکه ما هم از این سردرگمی خارج شدیم!

**************************

خدایا به امید تو...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۲ ، ۱۲:۰۸

به نام خدا

سلام

******************************

وقتی هر سال یه روز خاص رو برای خودمون یاداوری میکنیم ، سالگرد یه اتفاق رو برای خودمون زنده میکنیم، به جهت ان است که هیچ وقت فراموشمان نشود.

اگه یه اتفاق بده، هر ساله برای خودمون تکرارش میکنیم تا یادمون باشه از چه چیزای بدی عبور کردیم. بیشتر از قبل تلاش کنیم تا دوباره چنین اتفاقی پیش نیاد.

اگه اتفاق خوبه، هر سال میگیم تا یادمون باشه خدا چه نعمت هایی نصیبمون کرده. یادمون باشه که نباید پسرفت داشته باشیم. 

یه وقت سالگرد برای ادم هایی میگیریم که رفتن و دیگه بینمون نیستن.

همه میدونیم که اونی نامش باقی میمونه که خوب زندگی کرده باشه و البته اونی هم که زندگیش خیلی بد بوده نامش میمونه اما با نفرت ادم ها همراهه.

کسی واسه ی ادم های بدنام سالگرد نمیگیره، اما ادم های خوب رو هر چند وقت یه بار یادشون میکنیم. ازشون صحبت میکنیم، خدا رحمت کندی نثارشون میکنیم. فاتحه ای میخوانیم یا اگر نه از صلواتی بهره مندشان میکنیم.

و البته که یک تلنگر است که یادمان باشد روزی ما هم خواهیم رفت و چنین اتفاقاتی برای ماهم خواهد افتاد! باید یادمان باشد که اگر خوب زندگی نکردیم پس از مرگمان هم کسی توجهی بهمان نمی کند!

****************

پی نوشت:

1) به مناسبت 9 دی که گذشت.

2) سالگرد یکی از بزرگان زندگیم. (البته فکر میکنم سالگرد به قمری بود و البته گذشته یا نگذشته رو نمیدونم فقط دیشب تو مراسم سالگرد شرکت کردم) + دوست داشتید ببینید. (فاتحه ای هم لطفا اگر سختتون نیست)

*********

خدایا به امید تو..!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۲

به نام خدا

سلام

************************

مردم، خصوصا روستاییان، امام را از صمیم دل دوست داشتند. روزی یکی از دوستان پاسدارم، به نام راضی حمیداوی که از پاسدار های قدیمی خوزستان بود، برای من گفت:

در غرب رودخانه ی کارون، تانک های عراقی را شناسایی کردیم و موقعیت دشمن و محل استقرار تانک ها را به مقر اطلاع دادیم. قرار شد هلی کوپتری از بالای رودخانه بیاید و در ارتفاع کم روی بستر رودخانه حرکت کند و خود را به تانک های دشمن برساند و آن ها را نابود کند. دو هلی کوپتر آمدند و پس از عبور از طول رودخانه، دشمن را غافل گیر کردند و تانک ها و نفربرهای عراقی  را زدند و نابود کدند. در حین درگیری، یکی از هلی کوپتر های ما مورد هدف قرار گرفت، آتش گرفت و سقوط کرد. من و سید سعد حسینی شاهد ماجرا بودیم. تا هلی کوپتر سقوط کرد، به رودخانه زدیم و خلبان و کمک خلبان را که خوشبختانه زنده مانده بودند، از آب گرفتیم و نجات دادیم. عده ای زن و دختر برای لباس و ظرف شویی کنار رودخانه بودند و ناباورانه به سقوط هلی کوپتر نگاه می کردند. همگی ترسیدند و جیغ کشیدند و فرار کردند. سرنشینان هلی کوپتر را که نجات دادیم، به طرف زن ها رفتیم و گفتیم که آن ها را نجات داده ایم.

در میان زن ها، پیرزنی نا آرامی می کرد و گریه اش قطع نمی شد. به او گفتیم:

- ننه، خلبان را نجات دادیم. گریه نکن.

پیرزن به عربی گفت:

- من دلم برای هلی کوپتر سید می سوزد که سوخت و افتاد تو آب. سید گناه دارد. مگر سید چقدر پول دارد که بتواند این هلی کوپتر را بخرد.

منظورش از «سید»، امام خمینی بود.

کتاب پنهان زیر باران، خاطرات سردار علی ناصری / صص 53 و 54

-----------------------------------------------

شمیم نگاشت:

به واقع ایمان و اعتقاد خیلی از آدم ها که شاید در بطن خیلی ماجراها نباشند، بیشتر از آنان است که در تمام اتفاقات حضور دارند. 

آری، عشق به ولی فقیه را باید از همین زن روستایی آموخت.

پایتخت نشینی ملاک برتری نیست. کما این که می بینیم پایتخت نشین ها دچار چه معضلاتی شده اند؛ اعم از مادی و معنوی و فرهنگی و اجتماعی و... .

نه فقط ولایت فقیه را که بسیاری از پایبندی ها را باید از مردمان ساده (از دید ما) آموخت که باطنشان پاک است و روحی بزرگ دارند. 

و اصلا به بیان اسلام همه ی انسان ها یکی اند و ملاک برتریشان تقوی است که با این تعاریف همین مردمان سروران مایند.

×××××

خدایا، کمک کن تا از آنان درس بگیریم!

***************

خدایا به امید تو...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۲:۵۲

به نام خدا

سلام

************************************

خدا بخواد ادمو امتحان کنه، دقیقا رو اون چیزایی امتحان میکنه که ادم توض ضعیفه.

چیزایی که روش حساسه!

چیزایی که داغونش میکنه.

وقتی مقابل بعضی چیزا نتونه سکوت کنه دقیقا همون موقعیت واست پیش میاد.

وقتی جایی بلد نباشه حرف بزنه دقیقا شرایطش به وجود میاد.

وقتی چیزی رو نتونه ببینه دقیقا باید ببینتش!

و...

******************

خدایا میشه امتحانای سخت ازمون نگیری؟

من یکی طاقت ندارم!

*******

خدایا به امید تو...!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۲

به نام خدا

سلام

***************************************

بعضی ادما رو یا شاید بشه گفت همه ی ادمارو تا وارد خلوتشون نشی هیچ وقت نمیفهمی چجورین.

بعضیارو در ظاهر که میبینی فکر میکنی چه ادم سرخوشیه. همیشه میخنده همیشه سر حاله همش با جووناس اصلا بهش نمیاد که سنش زیاد باشه ولی وقتی تو خلوتش میبینیش کاملا ذهنیتت تغییر میکنه.

اصلا از این رو به اون رو میشی. فکر میکنی این ادم چقدر توانمنده که در ظاهرش اینجوریه.

از این نمونه ها چند نفری رو دیدم. در عین این که شادن در ظاهر اما شادیشونم در راه خداست و وقتی تو خلوتشون وارد میشی میبینی عجیب پاکن. اینجور ادمارو وقتی میبینم یاد همون حدیثی میفتم که مومن شادیش در چهره شه و غمش در دلش.

مهربونی اینا بی انتهاس. و هیچ وقت دلت نمیخواد از دستشون بدی. دوست داری باهاشون باشی و ازشون یاد بگیری. و قطعا نفسشون حقه و به این معتقدم که اگه دعا کنن خدا میپذیره.

خدا همشونو حفظ کنه.

**********************

چند روز پیش توی خبرهایی که چک میکردم دیدم یه کتاب جدید چاپ شده. خبرشو توی تالار هم زدم.

همون روز به شوخی به پدرم گفتم به ما از این کتابا نمیدن؟

گفتن چرا لابد میدن. گفتم نه بابا شوخی میکنم 4 تومن که چیزی نیست حالا میرم خودم میخرم.

انتظار نداشتم از شوخی من جدی جدی کتاب بهم برسه.

امروز بابام اومدن. گفتن شمیم گفتم بهشون کتاب رو دادن براتم اولش نوشتن و امضا کردن.

خود دادنش به عنوان هدیه یه طرف نوشته شون یه طرف دیگه.

اصلا یه انرژی خاصی بهم داد.

لبخند

هیچ وقت چنین کتابایی رو از دست نمیدم هیچ وقت!

**************

خدایا به امید تو...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۲:۲۲