شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۲۰۶ مطلب با موضوع «شمیم مهدی» ثبت شده است

به نام خدا

سلام

***********************

من هنوز نفهمیدم بالاخره حق با کیه؟!

یه گروه میگن یه سال تلاش کردیم تا مجوز گرفتیم

یه گروه دیگه میگن بر اساس قانون نیاز به مجوز نیست

یه دسته ی دیگه هم میگن نه مجوز نداشته!

خو تکلیف ما که رفتیم چی بود!؟

---------------------------

از این که رفتم ناراحت نیستم.

هر چند برداشت اونایی که فقط ناظر بودن و شنونده چندان خوب نبود...

مخصوصا این که سوار اتوبوس بودیم و هر کسی هر چه دلش میخواست میگفت و بعضا بلند تر میگفتند که امثال من هم بشنوند.

طبق معمول ساندیس خور شدیم و پول بگیر و الاف و بی کار و بی بضاعت و...!

-------------------------------

شعار های جالبی بود

- تو کشور اسلامی / نمی خوایم بد حجابی

- ای مرد غیرتت کو؟! / حجاب همسرت کو؟!

- یا فاطمه شعار ماست / حجاب افتخار ماست

-----------------------------------------------

در کنار خوبی هایی که داشت یه ایراد بزرگ تو کار بود که باید بهش اشاره کنم

که نکنه دوباره تکرار بشه.

هر برنامه ای باشه نباید جوری انجام بشه که مردم ناراضی باشن، حقی از کسی ضایع بشه.

علی الخصوص اگه برنامه ای چنین باشه، که بناست علیه بد حجابی باشه و در راستای امر به معروف و نهی از منکر!

اگر راه رفت و آمد مردم گرفته نمی شد، ترافیک نمی شد، مسیر بسته نمیشد، خیلی بهتر بود!

ادما همین جوری هر چی دلشون میخواد میگن، وقتی هم چنین شرایظی پیش بیاد که تو ترافیک مونده باشن و وقتشون گرفته شده باشه و هوای گرم و... خیلی بیشتر توهین میکنن!

اینجوری کاری پیش نمیره، بیشتر لج بازی به وجود میاد.

***********************************

ادم تو شهر و کشور خودش باید امنیت داشته باشه.

امنیت روانی، جانی، مالی، اخلاقی، و...

بد حجابی شدیدا به این امنیت ها آسیب زده علی الخصوص امنیت اخلاقی.

این همه ادم جونشونو دادن تا ناموسشون تو کوچه خیابون اینجوری نباشه، تا ارامش داشته باشه!

حالا این شده وضعیت خیابونامون...!

هعی

*********************

اقاجان، مولاجان

خودتون گفتین که هوامونو دارین

دعا کنین برامون که محتاجیم

و ما هم دست به دعا بر میداریم برای ظهورتان، شاید دعاهایمان کارساز شد...

-----------------------

خدایا به امید تو...!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۵۷

به نام خدا

سلام

**************************

فکر میکنم هفته ی پیش بود، سر کلاس بحث امر به معروف و نهی از منکر بود.

یه جمله ای گفتن که در لحظه خیلی برام سنگین بود.

بحث این بود که امر به معروف و نهی از منکر شرایط داره و اگر انسان احتمال خطر بده جایز نیست و ... .

بعد گفتن حالا یکی میره امر به معروف نهی از منکر میکنه چاقو بهش میزنن، بعدم طرف می میره. بعد هی میگن شهید شده شهید شده! کو؟! مگه شهادت همین جوری الکیه؟! چون جونش در خطر بوده نباید چیزی میگفته و...!

...

-----------------------------

شبکه قرآن مستندی پخش کرد به مناسبت چهلم شهید خلیلی

ارزش دیدن داره.

بخش اول

بخش دوم

بخش پایانی

--------------------------------------

هنوز نرفتم دنبالش که چقدر حرفاشون درسته

اما جمله شون رو کاملا رد میکنم!!!

بعدم خیلی وقته که داره رو واجب فراموش شده کار میشه، واسه این که روش هایی پیدا بشه تا جامعه امادگی داشته باشه

و البته حضرت آقا هم که خیلی سفارش کردن.

******************************

فردا ساعت 4 بعد از ظهر اعلام کردن تجمع

برای مخالفت با بی حجابی

چشم دشمنان کور میریم تو تجمع شرکت میکنیم!!

*******************

الان که دارم سلام بر ابراهیم میخونم

میبینم چقدر شهید هادی در زمینه ی اصلاح ادما فعال بودن.

رفتارشون، منششون، اخلاقشون، و... ، جوری بوده که ادما زود مجذوبشون میشدن و به خاطر ایشون راه و روششون رو تغییر میدادن.

کم کم بعضی از قسمت های مهم رو میزنم اینجا

شهداو بزرگان راه اهل بیت رو ادامه میدادن، خدا کنه بتونیم پا جای پاشون بذاریم.

**********************************

خدایا!

کمکمون کن تو عمل به واجباتت کوتاهی نکنیم و کم نذاریم.

کمک کن بتونیم راه شهدا و بزرگان و اهل بیت رو ادامه بدیم

کمک کن فقط اسما شیعه نباشیم.

-------------------------

خدایا به امید تو..!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۰۵

به نام خدا

سلام

*************************************

داشتم به این فکر میکردم چی میشد اگه مسئله ای تو فیزیک داشتیم به نام «خلا فکر».

یعنی مثلا اگر کسی در فلان شرایط قرار بگیره به دلیل این که فضا از فکر خالی میشه به خلا میرسیم.

ولی از لحاظ منطقی شما هیچ وقت به خلا نمیرسی چون در حالتی که هیچ فکری هم نکنی باز داری فکر میکنی که به هیچی فکر نمیکنی :دی

یعنی به قول دوستم فکرِ بی فکری!

بعضی وقتا ادم واقعا از این که همش در حال فکر کردن و تحلیل و بررسیه خسته میشه!

اصلا مغزش درد میگیره!

یعنی حتی تو خوابم ادم ارامش نداره! 

(مثلا این چند وقته تو خوابم دارم رو مسائل و مباحث درسی فکر میکنم!)

--------------------------------------

تو همین فکرا بودم که ناگهان به بحثی رسیدم به نام «ریاضیِ انسانیت».

یعنی یه ترکیبی از رشته ی ریاضی و علوم انسانی.

یعنی جای این که تو مباحث ریاضی با اعداد و اشکال سر و کار داشته باشیم، با مباحث انسانی و فرهنگی اجتماعی سر و کار داشته باشیم

مثلا بگیم لگاریتم فلان معضل اجتماعی در مبنای مباحث اجتماعی برابر میشه با یه ضعف فرهنگی 

:دی

یا جای مسائل فیزیکی یه چیزی شبیه همین خلا فکری رو مطرح میکردیم!

اصن اگه چنین چیزی بود من با کله میرفتم تازه الان که دارم مینویسم و وقتی بهش فکر میکنم کلی ذوق میکنم چه برسه که وجود داشته باشه!

تجربی هام اصلا در این رده جا ندارن به علت این که با علومی که فقط و فقط باید ببینن و نبینن نمی پذیرن کنار نمیام! 

من به عنوان یه انسان با هر انسان دیگری که ارتباط برقرار میکنم حتی اگه تمام سیستم های بدنش باشن که باعث میشن و من و اون شخص با هم حرف بزنیم اما من میگم که ما با یه عقیده حرف میزنیم نه با یه جسم معمولی!

به هر حال این تفکرات رویایی بیش نیست و فقط در حد همون ارامش های کاذبه!

**********************

 و خجالت اور است که دانش اموز دوم دبیرستان هنوز نتونسته به اطرافیانش بفهمونه که چی میخواد و میخواد به کجا برسه!

و هنوز هم بحث داره!

****************

خدایا به امید تو..!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۳۶

به نام خدا

سلام

***********************************

خانم!

یک روز از سالمان را به بهانه ی میلادتان، روز مادر نام نهاده ایم.

مادری که اگر نبود عالم و عالمیان افریده نمیشدند.

اگر خدا شما را نمی افرید عالمی وجود نداشت.

هر چند که یک روز برای شناخت شما کافی نیست! اگر تمام لحظات عمرمان را هم بگذاریم برای اشنایی شما باز هم وقت کم می اوریم و البته ظرفیت هم.

بانو!

اگر به جای شما دست بوسی و خاکساری مادران خویش رو میکنیم از آن جهت است که از کودکی یادمان دادند که نامتان را بر زبان آوریم و بر مظلومیتتان اشک ریزیم و در میلادتان شاد باشیم.

قدردان مادرانمان هستیم که تربیتمان کردند برای پیروی از شما و یاری فرزندانتان.

اگر چه لطفشان آن قدر نصیبمان شده که اگر 365 روز سالمان را به نامشان زنیم هر روز و هر روز هدیه ی ناقابلی برایشان تهیه کنیم باز هم توان تشکر نداریم.

ای مادر پدر!

به سفارش خودتان و پدر بزرگوارتان و همسر گرانقدرتان و فرزندان عزیزتان سپاس گزار مادرانمان هستیم که لحظه لحظه دستمان را گرفتند و ما را به سوی شما آوردند.

خانم جان!

مادرانمان را به شما می سپاریم، دعایشان کنید، دستشان را بگیرید و بیش از پیش از الطافتان بهره مندشان سازید.

و دعایمان کنید که ما هم توان ادامه ی راه ایشان را داشته باشیم و فرزندانی تربیت کنیم درخور قربانی راهتان.

******************************

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

-----------------------

خدایا به امید تو...!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۰

به نام خدا

سلام

************************************

پدر میگن:

وقتی بچه ی ادم به دنیا میاد دلش میخواد وقتی بزرگ شد مایه ی افتخار باشه.

اگه در موردش حرف زدن خوبیشو بگن، تعریفشو بکنن.

فرد صالحی بشه

باقیات الصالحات باشه واسه ادم

یکی از چیزایی که تو خوب بودنش تاثیر داره اسمشه.

بچه ی اولم که به دنیا اومد، فکر میکردم باید اسمش تک باشه

تکراری تو فامیل نداشته باشه

یه اسمی که خوش آهنگ باشه

وقتی صداش میکنن با آقا قشنگ در بیاد

سر چند تای بعدی تازه فهمیدم اونایی که اسمشون اسم اهل بیته یا اسم پیامبرانه خیلی تاثیر بیشتری میگیرن.

وقتی اسم بچه ای رو میذاری علی، هر بار که در مورد حضرت امیر -علیه السلام- صحبت میشه، این بچه به خودش افتخار میکنه.

تلاش میکنه که مثل حضرت بشه

دختری رو که اسمشو میذاری فاطمه، الگوشو حضرت زهرا -سلام الله علیها- انتخاب میکنه. 

وقتی تو ایام ولادت ائمه -علیهم السلام- به هم ناماشون هدیه میدن اونی که چنین اسمی داشته باشه کلی ذوق میکنه.

اینا تو تربیت بچه تاثیر داره

تو اینده اش تاثیر داره.

----------------------------------------

همیشه اون ایاتی که در مورد حضرت مریم -سلام الله علیها- هست رو میخونن

که : انی سمیتها مریم و انی اعیذ بک و ذریتها من الشیطان الرجیم.

*****************************

و قل رب ارحمها کما ربیانی صغیرا...

------------------------

خدایا به امید تو...!

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۰۷

به نام خدا

سلام

************************************

خیلی وقته که دنبال فرصت میگشتم برای زدن این پست، اما به هر دلیلی نمی شد. 

امشب وقتی 20:30 صحبت های اقای حاتمی کیا رو گذاشت، تصمیم گرفتم با این که درس دارم اما بیام حرفامو بزنم و برم.

****************************

هفته ی پیش که سالگرد اقای فاضل بود، برنامه ای در موردشون گذاشته بود و از زندگیشون میگفت.

یادمه می گفتن ایشون دوره ای که طلبه بودن و تو مجلس درس اقای بروجردی شرکت می کردن سر کلاس هیچی نمی نوشتن.

فقط خیلی خوب گوش میکردن. بعد که بر میگشتن خونه تمام نکات رو یادداشت میکردن و در حدی دقیق و کامل بوده که کتاب شده.

من به عنوان یه دانش اموز چقدر حواسم به درسه؟ چقدر دقت میکنم سر کلاس؟

اگه به من بگن تمام نکاتی رو که زنگ قبل سر کلاس شنیدی رو بنویس همش یادم نمیاد چه برسه که بعد از چند زنگ درسای مختلف بخوام تو خونه نکات رو یادداشت کنم

البته مشخصا من نمیشم اقای فاضل. بالاخره یه فرقی بین ایشون با من معمولی باید باشه ولی به هر حال تامل بر انگیزه.

----------------------------------------------------------

شبکه قران زندگی نامه ی شهیدی رو می گفت. (متاسفانه اسمشون رو فراموش کردم)

ایشون هنرستان رفته بودن، وقتی که جنگ شروع میشه به همراه چند نفر از دوستانشون داوطلب میشن و میرن جبهه.

با این که جبهه بودن و فرصت چندانی واسه درس خوندن نداشتن، اما وقت میذاشتن و درس رو ادامه میدادن.

حتی برگشته بودن کنکور داده بودن و بعد دوباره رفته بودن جبهه.

دوستانشون میگفتن ایشون عقیده داشتن اگه الان من وظیفه ام جنگیدنه وقتی جنگ تموم شد باید به وظیفه ی دیگری بپردازم. اگه شهید نشم و برگردم باید برم دانشگاه درس بخونم و جور دیگه ای به اسلام و کشور خدمت کنم.

حقیقتش وقتی فکر میکنم میبینم من انقد هدفم مشخص نیست از درس خوندن

شاید همین جوری در نظرم باشه که هر کاری میکنم در جهت رشد اسلام و کشور باشه ولی واقعیتش انقدر به درس اهمیت نمیدم.

من به دوستان و بزرگوارانی که اینجا رو میخونن یا نمیخونن جسارت نمی کنم، فقط در مورد خودم این رو میگم.

چقدر در طول این 11 سال کلاس درس رو یه محیط مقدس دیدم؟ چقدر با فکر این که سربازم و کلاس درس سنگرمه رفتم مدرسه؟! چقدر به فکر این بودم که درس خوندن عبادته و بدون وضو نباید سر درس برم؟! 

حقیقتا هیچی.

اگه اینجور بود شاید خیلی از این دوست دارم و دوست ندارم ها در میون نبود. شاید خیلی از این بی توجهی به درسای مختلف وجود نداشت چون اون موقع هر درسی در یه جایی به کار می اومد.

************************

اون زمانی که مردم علیه شاه و سلطنت قیام کردن، انقلاب کردن و حکومت اسلامی رو پذیرفتن

فکر میکنم اهدافشون چیز دیگری بود.

دور و برم کم نیستند کسانی که قبل از انقلاب دانشجو بودن و فعال انجمن اسلامی بودن و فعال سیاسی بودن و حتی شاید زندان هم رفته باشن.

کسایی که هر چند الان خیلی ذهنیاتشون تغییر کرده اما در گذشته هدفشون این بوده که جو مختلط دانشگاه اون زمان رو از بین ببرن و ...

زمان جنگ کم نبودن دانش اموزا و دانشجویانی که در اون شرایط به وظیفه ی جهادیشون عمل کردن در عین حال درسشونم تو همون شرایط خوندن و تعداد زیادیشون شهید شدن و تعدادی هم نه.

قطعا اگه جنگ نمیشد اونا هم درسشون رو ادامه میدادن با تحصیل خدمت میکردن

به نظر نمیرسه که اون ها هم اگر بودن به دنبال این میرفتن که بورسیه بشن و برن خارج از کشور و موندگار بشن...

خیلیا بودن که رفتن درس خوندن اما برگشتن که به کشور خودشون خدمت کنن، که باعث رشد وطن خودشون بشن

اما حالا چی؟!

الان در چه سطحی هستیم؟

چرا من دانش اموز از بچگی ارزوم این باشه که بورسیه بشم و برم یکی از این کشور های اروپایی امریکایی...؟!

----------------------------------------------

یادمه یکی از صحبتایی که اقای یامین پور می کردن این بود که از نظر غرب ما الان تو دوره ی گذار فرهنگی هستیم.

اگه درست خاطرم باشه میگفتن اونا نظرشون اینه که ما هم به جایی میرسیم که میشیم مثل خودشون

اما اگه تا الان رو فرهنگ خودمون باقی موندیم به خاطر وجود مذهب و دینمونه

به خاطر همین محرم صفر ها و فاطمیه ها که جمع میشیم دور هم و شور و شعور رو در کنار هم داریم

واقعا داریم از کجا به کجا میریم؟!

اون موقعی که امام گفتن امید من به شما دبستانی هاست، دبستانی ها فکرشون چی بود؟! هدفشون چی بود؟! میخواستن به کجا برسن؟!

دبستانی های حالا چقدر شبیه اون موقع هستن؟!

تفاوت نسلیمون خیلی زیاد شده

پیشرفت تکنولوژی خیلی رو اهدافمون تاثیر گذاشته

به نظرم خیلی چیزا رو داریم فراموش میکنیم.

----------------------------------------------------------

وقتی معلم سر کلاس در مقابل اهداف دانش اموزش میگه ما هم جوون بودیم از این ارزو های بزرگ در سر داشتیم اما وقت خودتو تلف نکن ما به جایی نرسیدیم و هیچ کاری نکردیم تو هم نمیتونی

وقتی به هر صورتی نظام و سیستم اموزشی و حکومت رو تخریب میکنه و زیر سوال میبره

وقتی تشویق میکنه که جوری درس بخونین که بتونین برین فلان دانشگاه خارجی درس بخونین

وقتی بیشتر تعریفاش از کشورهای دیگه باشه

چه انتظاری از شاگرد دارین؟

بار ها گفتم بازم تکرار میکنم که همه چیز تکمیل نیست.

به هر حال مشکلات زیاده ا

اما این که استاد چجوری توصیف کنه و حرف بزنه تو ذهنیت طرف مقابل خیلی تاثیر داره.

میشه جوری از مشکلات گفت که بچه تشویق بشه درس بخونه برای کمک به رشد

نه برای فرار از مشکلات

البته از حق نگذریم خیلی از معلم هام خوب صحبت میکنن، اما من نمیدونم چرا تاثیر گذاریشون خیلی کمتره...

واقعا مشکل کجاس؟

***********************

پ.ن: این حرفا رو بیشتر برای خودم میزنم، بلکه خودم متحول شم.

اگه مینویسم اینجا واسه اینه که اگه روزی روزگاری پشیمون شدم از بی هدفیم، پشیمون شدم از رسیدن به جایی که میشد بهتر از این باشه

بیام حرفامو بخونم یادم بیاد که خودم نتقد خیلی چیزا بودم.

اگه یه روزی خواستم ایراد بگیرم، یادم بیفته که میتونستم خودم تلاش کنم تا مشکلات حل بشه.

****************

خدایا!

کمک کن در حد توانایی هامون خدمت کنیم.

کمک کن بتونیم پاسخ تلاش های گذشتگان رو بدیم،

بتونیم حق خون های ریخته شده رو ادا کنیم

------------------------------

خدایا به امید تو...!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۰۲

به نام خدا

سلام

**********************************

در ادامه ی بحث قبلی و سوالاتی که نوشتم، با چند نفر از دوستان صحبت هایی داشتم که با نتیجه گیری های خودم مینویسم.

طی گفتگوهایی که شد، یه تقسیم بندی برای خانواده های مذهبی درست کردم.

( خانواده ی مذهبی منظورم قشری هستند که به اسم پیروان ولایت فقیه معرفی میشن و تو اصطلاح خودمون بهشون میگیم انقلابی و کلا منظورم گروهی هستند که انجمنی نیستن.)

دسته اول: گروهی هستند که براشون مهمه بچه شون تو چه محیطی بزرگ بشه، و میخوان حتما از نظر تقیدات دینی بچه شون تمام و کمال باشه. این دسته حاضر میشن بچه هاشون رو در آن چنان مدارس بذارند و در عین حال خودشون تلاش مضاعفی بکنند که در بعضی اعتقادات فرزندشون مثل خودشون بشه.

دسته دوم: مثل دسته ی اولن با این تفاوت که به این فکر میکنند بچه ای که بیشتر وقتشو در مدرسه میگذرونه دیگه فرصتی برای کار شدن توی خونه نداره. پس بچه رو میذارن تو یه مدرسه ی مذهبی که شاید کم کاری های زیادی هم داشته باشه اما به هر حال تفکرات خلاف خانواده رو نداره.

دسته سوم: این دسته کلا میگن حالا که مدرسه ی درست و حسابی پیدا نمیشه ما هم بچه مون رو میذاریم یه مدرسه ی معمولی یا غیر مذهبی، واسه دین و مذهبش هم خودمون زحمت میکشیم. البته این گروه اکثرا برای دبیرستان چنین روشی رو اتخاذ میکنن.

یکی از عزیزان می گفت به هر حال پدر و مادری که مذهبی هستند دوست دارند بچه شون تو محیط مذهبی ای بزرگ بشه که توش حرف خدا و دین و اهل بیت باشه. 

وقتی از کنار مدرسه ای رد میشی، میبینی روی دیوارش نوشته « اللهم ادبنا بآداب المهدی -عج الله تعالی فرجه الشریف- » قطعا دوست داری بچه ات تو چنین مدرسه ای با این تفکر رشد کنه.

اما خب به دلایل دیگه ای انتخابش نمیکنی.

---------------------------------

بحث دیگیری که هست، اینه که چرا مدرسه های غیر انجمنی ضعف دارند و چرا مدرسه های انجمنی در حال رشد هستند؟!

به نظر من، کوتاهی خودمونه.

به هر حال امثال مدرسه ی علوی، مشهور هستند و در دوره های قبلی جزو بهترین مدارس تهران شناخته شده بودن. وقتی پدری فارغ التحصیل این مدرسه است ترجیح میده بچه اش رو هم همون جا بذاره و این سیر ادامه داره. (البته قصد جسارت به کسی رو ندارم صرفا نظرم رو بیان کردم)

ماها به دلایل مختلف سکوت کردیم و اجازه دادیم بقیه صحبت کنند. وقتی راه براشون باز شده فعالیت خودشون رو  بیشتر کنن.

من خودم به شخصه، چون اطلاعات کافی ندارم خیلی وقتا ترجیح میدم ساکت باشم چون فکر می کنم اگر الکی حرف غیر منطقی بدون سند بزنم به پای قشری نوشته میشه که نامشون رو به یدک می کشم.

وقتی خودمون رو از گروهی معرفی میکنیم کارهامون به پای کل گروه نوشته میشه.

یا یکی از دلایل دیگه اینه که میترسیم کسی ناراحت بشه، عذاب وجدان میگیریم.

البته نمیتونم بگم همه مقصرن. چون من از کل تهران یا از کل کشور خبر ندارم. شاید خیلی ها دارن تلاش می کنن اما ما نمی بینیم.

محدوده ی اطلاعات من در حد خانواده ی خودم، دوستان نزدیکم و تعدادی از معلمانم هست.

***************************

من به تنهایی شاید نتونم کاری انجام بدم.

شاید حتی تو مدرسه ی خودم هم نتونم تاثیر گذار باشم.

این که مینویسم تو وبلاگم، این که میخوام دوستان بیا و نظرشون رو بگن، دلیلش اینه که میدونم خیلی ها دغدغه شون همین موضوعه.

به هر حال هم فکری آدم رو به یه جاهایی میرسونه.

اگر هر کدوممون در حد توانمون کاری انجام بدیم قطعا بی نتیجه نمی مونه.

-------------------------

پرانتز:

1) تو پست قبلی اسمی از تقسیم بندی ها نبردم اما دیدم نمیشه. 

نمیدونم درسته که بیان کردم یا نه. اگر دوستان در این زمینه هم نظری دارند، بفرمایند. خوش حال میشم.

2) این پست ادامه خواهد داشت.

******************

خدایا به امید تو..!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۳۴

به نام خدا

سلام

*****************************************

امروز روز، به خاطر رشد جمعیت و نیاز جامعه تعداد مدارس زیاد شده.

هر مدرسه ای هم به هر حال برای جذب مشتری تبلیغات خاص خودش رو میکنه.

البته نمیگم همه ی مدارس به خاطر بازار کار فعالیت میکنن ولی کم نیستن مدارسی که فقط میخوان پول جمع کنن.

به هر حال جامعه از قشر های مختلفی تشکیل شده.

مذهبی-غیر مذهبی، ضعیف-متوسط-پر درامد و...

با توجه به این تقسیم بندی ها، مدارس هم مختلفن.

یه سری مدارس از طرف اموزش پرورش فعالیت میکنن که به هر حال جوش مختلطه (منظورم اینه که همه جور توش پیدا میشه)

یه سری ها هم زیر نظر اموزش پرورش هستن اما برای خودشون تصمیم میگیرن که میشن همین مدارس غیر انتفاعی.

حالا غیر انتفاعیا خودشون تقسیم بندی میشن. یه سریا مذهبین یه سریا غیر مذهبین یه سری ها هم معمولین.

همین جور خودتون ادامه بدین.

عرف این شده که مدرسه ای که از نظر علمی سطح بالاتری داره یعنی رتبه های کنکورش بهترن، فعالیت های المپیادی و مسائل اینجوریش بیشتره، بیشتر مورد استقبال قرار میگیره.

و البته خانواده های مذهبی که براشون مهمه بچه شون تو چه جوی بزرگ بشه قطعا مدارس مذهبی رو انتخاب میکنن.

شهرای دیگه رو نمیدونم اما تهران خودمون مدارس معروف مذهبی کم نداره.

امثال علوی و نیکان و روزبه و موتلفه و ... از پسرونه ها و از دخترونه ها روشنگر و رفاه و فضیلت و شکوفه و ... .

(این که اسم اینا رو گفتم چون تقریبا همینا رو به عنوان معروفا میشناسم. -تقصیر خودم که نیست-)

بعضی از اینایی که اسم بردم، میدونیم که عقایدشون کمی تا قسمتی جدی با ماها متفاوته.

اما نمیدونم چرا با علم به این قضیه باز هم بعضی از خانواده ها انتخاب میکنن که بچه هاشون در چنین محیطی بزرگ بشن و حتی حاضرن سختی چند برابر متحمل بشن اما بچه هاشون رو مدرسه ی دیگه ای نذارن.

علتش چیه؟!

مشکل مربوط به کدوم دسته اس؟

ایا به ذهنیت خانواده ها بر میگرده؟!

عملکرد درست چیه؟!

فارغ التحصیلای کدوم جبهه از مدارس موفق ترن؟!

ایا من به عنوان یه دانش اموز، میتونم تاثیر گذار باشم در این مسئله؟!

اگه من دارم تو مدرسه ای مثل روشنگر درس میخونم، میتونم کاری در این زمینه انجام بدم؟!

--------------------------------------------

تو این چند روز حرفای جالبی از چند نفر شنیدم که هر کدومشون فارغ التحصیل یکی از این مدارسن.

میخوام ببینم کدوممون موفق تریم بعد از دوران مدرسه!؟

واقعا دوست دارم کاری انجام بدم، اگر بشه.

******************************

پرانتز:

1- شاید مطلب مبهم باشه چون به نظرم رسید جالب نیست مطلب باز مطرح بشه، اگه کسی در بطن قضیه باشه خیلی خوب میفهمه که چی میگم. البته اگر کسی از دوستان خواست براش خصوصی توضیح میدم.

2- ممنون میشم دوستان صاحب نظر در این مبحث، نظر بدن. اگه هیچ کاری هم نشه کرد اقلش اینه ذهن من از درگیر بودن خارج میشه.

**********************

خدایا به امید تو...!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۴۱

به نام خدا

سلام

******************************

اگر دعوت شده باشی فرق نمی کند خودت بخواهی یا نخواهی!

خیابان ها ترافیک باشند یا خلوت خلوت!

اگر مقدر باشد بروی، خدا خودش راهت را باز می کند.

شده لحظه های آخر برسی، بالاخره می رسی!

فکر کن آن قدر نگران باشی که ترافیک خیابان های تهران را بیش از همیشه ببینی.

ساعت را که نگاه می کنی انگار زودتر از همیشه می گذرد!

آن قدر دیر شده که می گویی نمی رسی و به فکر پرواز دیگری هستی. تازه در دلت می گویی اگر بلیطی وجود داشته باشد!

تنها دستاوزیر خداست و فرستادگانش.

صلوات از زبانت نمی افتد!

التماس می کنی، نذر می کنی، توبه می کنی به خاطر تمام گناهان گذشته و آینده ات!

بالاخره می رسی فرودگاه ولی هر چه می گردی اسمی از پروازت نمی بینی.

با نا امیدی تمام به یکی از ماموران رو می آوری و می پرسی پرواز مشهد رفت؟!

و با ناباوری می شنوی که کمی تاخیر دارد!

بارت را بده و کارت پرواز را بگیر!!

یعنی همه اش لطف خداست. میخواهد بگوید که هوایت را دارد!

نگرانی بنده اش را دوست ندارد!

و به واقع حرف پدر را باید پذیرفت که این سفر مثل همیشه نیست! خاص است! یک خاص لذت بخش.

این سفر اگر دست خالی برگردیم ضرر کرده ایم! و خدا را شکر که قسمتمان کرد.

-------------------------------------------------------------

یا اله العاصین

----------------------------------------------------

نوشته شده در هواپیما.

تاریخ: 92/11/2

***********************

خدایا به امید تو..!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۵۱

به نام خدا

سلام

*****************************************

به خیال خودم امسال 22 بهمن تهران می بودم و امسال یه جور دیگه راهپیمایی میداشتیم

اما خب قسمت این بود که امسال روزای مهم رو تهران نباشم؛ عید فطر که مشهد بودم و این بار راهپیمایی 22 بهمن رو هم.

بعضی وقتا لازمه ادم از شهر خودش بره بیرون و تو یه شهر دیگه در چنین مراسمایی شرکت کنه.

هم تجربه ی جدیدیه هم دید ادم رو نسبت به جامعه باز میکنه.

--------------------------------

شب 22ام که کنار خیابون ایستادیم و الله اکبر گفتیم

روزش هم مقداری از مسیر رو با راه پیمایان هم قدم شدیم و هم صدا.

بعد هم تا زمانی که همه ی جمعیت وارد صحن رضوی بشن ما رفتیم زیارت کردیم

بعدترش صحبت های اقای علوی -وزیر محترم اطلاعات- رو گوش دادیم و نماز و...

در کلیت خیلی خوب بود.

**************************

اقای علوی در مورد رهبری صحبت میکردن.

یه مطلبی رو از حضرت امیر-علیه السلام- نقل کردن که خیلی جالب بود.

حضرت فرمودند: رهبر جامعه مثل نخ تسبیح میمونه. تا وقتی هست تمام دانه های تسبیح در کنار هم منسجمن.

اگه پاره بشه تمام دونه ها میریزن و متفرق میشن دیگه نمیشه جمعشون کرد.

****************

حرف دیگه ای باقی نمی مونه.

نوشتن با تمام خوبی هاش

با تمام ارامش بخشی هاش

نیاز به حوصله داره.

مثل خیلی کارای دیگه...

*******************

خدایا به امید تو...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۴۹