شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۳۳۶ مطلب با موضوع «حرف های در دل مانده» ثبت شده است

به نام خدا

سلام

*******************************

حضور در جامعه به عنوان یه دختر چادری و تلاش برای تغییر ذهنیت ادم ها نسبت به قشر محجبه ی جامعه 

حتما این نیست که من بخوام یک خانم مهندس بشم!

و حتما این نیست که به خاطر نخبه شدن و مقامات علمی اوردن عکسم رو به هر کسی بدم یا حاضر بشم فیلمم رو برای هر گروه علمی و هر داوری اماده کنم!

حداقل در حال حاضر به عنوان یک دانش آموز وجوبی نمیبینم برای حضور در محیطی که مخاطبانم آقایان باشند. (حضور فیزیکی)

و کاش که آموزش پرورش تجدید نظری میکرد در عملکردهاش والبته اندکی به اطلاعاتش می افزود.

تا شیوه ی آموزش پرورش اینه، تا منش معلمان دولتی اینه هیچ گونه صحبت و سخنرانی و بخش نامه فایده ای نداره.

به جای این که حرف بزنیم کمی عمل کنیم!

*******************

خدایا به امید تو..!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۳:۲۵

به نام خدا

سلام

*****************************

هر کاری کردم نتونستم چیزی بنویسم.

امشب شب قدره

شب شهادت بزرگ مرد تاریخ

امیر مومنان

مولای متقیان

علی -علیه السلام-

**********************************

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین والائمة المعصومین علیهم السلام

------------------------

خدایا

کمک کن قدر بدونیم..

--------------------------------

آجرک الله یا بقیة الله...

---------------

خدایا به امید تو..!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۳ ، ۲۰:۳۵

به نام خدا

سلام

***************************

چند روز پیش از یکی یاد گرفتم فقط مردای تو خیابون نامحرمن باید جلوشون چادر سر کرد!

یعنی همکارای ادم همه شون محرمن هر کی هم از در اداره وارد شد دیگه محرم حساب میشه.

----------------------------

یعنی اصنش نمیتونم درک کنم چجوری یه جا میشه چادر سر کرد یه جا میشه سر نکرد.

خب ادم یا سرش میکنه به کل یا نمیکنه

امم..

نمیدونم اصن!

*******************

کلا چیزی که بهش رسیدم اینه که خیلی از مسائل از دید ادما گناه به حساب نمیاد.

مثلا همین جوراب نازک پوشیدن

یا ارایش کردن

یا لاک زدن

و...

کلنش که فرهنگ سازی نشده یا غلط فرهنگ سازی شده

به هر حال 

خدا همه مون رو هدایت کنه

**********************

خدایا

ماه رمضانیه یه عنایتی کن ما تو امر به معروف نهی از منکر یه پیشرفتی بکنیم.

در اموختن احکام هم

و در مطالعه ی توضیح المسائل هم.

متشکرم

---------------------

خدایا به امید تو..1

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۴

به نام خدا

سلام

*************************

کاش یکی بود یه حکم قطعی واسه زندگی ادم میداد!

انواع و اقسام ادما تو زندگیمون هستن که به اندازه ی تک تکشون راه و روش و فکر و عقیده وجود داره

هر کدوم حرف خودشونو میزنن

و همه شونم انقدر حرفاشونو تکرار میکنن

که به جایی میرسه که سر ادم داره منفجر میشه!

واقعا واسه ادم شک و شبهه ایجاد میکنن!!

نکنه این درست میگه، نکنه اون یکی درست میگه، نکنه...

و در این مواقع ادم دلش یه خواب ابدی میخواد!

بدون این که بخواد به چیزی فکر کنه، به هیچ کدوم از این راه ها که معلوم نیست کدوم درسته!

تفاوت ما با اونایی که تو دوران حضور ائمه علیهم السلام بودن اینه که:

اونا اگه جایی لازم بود میرفتن می پرسیدن و با یه نتیجه ی قطعی راهشونو ادامه میدادن!

اما حالا هیچ کاری نمیشه کرد.

یعنی اونایی که وصلن که مشکلی ندارن...

مشکل منم!

...

******************

خدایا!

سردرگمی اصلا چیز خوبی نیست!

کاش خودت تکلیفمو مشخص میکردی...

-------------------

خدایا به امید تو...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۱:۵۱

به نام خدا

سلام

*******************************

یه وقتایی ادم از بیان افکارش میترسه.

همیشه دلیل ترس یکسان نیست؛

یه بار فکر میکنی طرف مقابلت ظرفیت شنیدنشو نداره و اگه بگی داد و بیداد میکنه شاید هم گارد بگیره.

یه بار میترسی اگه فکرتو بیان کنی در موردت سوء برداشت کنن.

یه بار به این فکر میکنی که گفتنش باعث دلخوری ادما میشه و این اصلا خوشایند نیست.

و...

*****************

خیلی وقتا دلم میخواد کاش هیچ کس نویسنده ی این وبلاگ رو نمیشناخت.

مثل من که خیلی وبلاگ ها رو میخونم اما نویسنده شون رو نمیشناسم.

اون جوری نوشتن چندان سخت نبود!

وقتی همه ی مخاطبان از یک طیف نیستن، نمیشه هر مطلبی رو زد.

**********************

خدایا به امید تو..!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۱

به نام خدا

سلام

*******************************************

پنکه خاموش رو اگه با دست به پره هاش نیرو وارد کنی یا فوتش کنی بسته میزان قدرت یه مدت زمانی میچرخه و دوباره وایمیسته.

اما اگه کلیدشو بزنی به خاطر جریان برق موتورش به حرکت در میاد و تا زمانی که این برق وصله پره ها می چرخن.

دقیقا قضیه ی من همینه.

یه موقع از بیرون یکی هلم میده مثلا در حد تنبه با یه سخنرانی یا یه فیلم یا یه صحبت معلم سر کلاس یا یه قول و قرار با دوستا

تا یه مدت زمانی حرکت می کنم بعد دوباره انرژیم تموم میشه و ساکن میشم. برمی گردم سر جای اول.

یه موقع هم انرژی درونی خودمه که اینم باز دوام چندانی نداره کافیه یه عامل خارجی پیدا بشه تا حرکتم رو قطع کنه.

یه عاملی لازمه که تا وصل باشه و هیچ چیز و هیچ کس روش اثر نذاره؛ یه انرژی خدایی!

-------------------------------------

و اینجا هم فیزیک دست از سرمون بر نمیداره!

*************************

خدایا

یه توجهی بیش از همیشه...

یه عنایتی بیش از گذشته..

لطفا!

--------------------------

خدایا به امید تو..!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۰۴

be name khoda

salam

*************

gahi faghat gahi delat mikhahad nabashi.

bravi

ba hameye ganah ha, ba tamame vajebate nime kare o bazan ghalat,.

faghat beravi.

dar sokut, bi daghdaghe, ba aramesh, bi khial.

inha faghat bazi vaghtha pish miayad…

*****

khodaya be omide to…!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۳۰

به نام خدا

سلام

*********************************

ادمای پر حرف هیچ وقت تمام حرفاشونو نمیزنن.

یا شرایطش پیش نمیاد

یا کسی حوصله ی شنیدن نداره

یا ادما مسخره شون میکنن.

ادمای ساکت هم من فکر میکنم به چند دلیل سکوت میکنن

یا کسی نیست که بتونن باهاش حرف بزنن

یا بلد نیستن افکارشون رو جمله کنن و برای دیگران بگن

یا اصلا حرفی ندارن که بزنن.

به هر حال به نظر من هر کدوم یه جوری اذیت میشن..

****************

خدایا به امید تو..!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۰

به نام خدا

سلام

**********************************

مبعث گذشت و من هیچ پستی نزدم.

حرف خیلی زیاده اما هر چی فکر کردم، نتونستم چیزی بنویسم که درخور روز به این بزرگی باشه...

برکت قلم...

******************

روز اخر ماه رجبه.

باز هم ماه رجب تموم شد و از غافله ی رجبیون جا موندیم.

اگه مردم به هر صورت باید بگید جوان ناکام!

چون نه رجب فیض بردم نه ماه های قبلش...

**********************

بعضی مطالب رو نباید خوند..

بعضی عکسارو نباید دید..

بعضی صحنه ها رو حتی نباید توصیفشونو شنید چه برسه دیدن..

شهدای سوریه جای خود

وقتی شنبه به مناسبت ازاد سازی خرمشهر فیلمی در مورد شهید شیخ شریف گذاشت

تا چند ساعت حالم بد بود..

هعی

خدا همه ی دشمنان اسلام رو نابود کنه

خدا همه ی مظلومین رو از چنگال ظالمین نجات بده

سوریه، بحرین، شیعیان عربستان

************************************

فکر کنم کاملا مشخصه که حس و حال نوشتن ندارم.

فکرم انسجام نداره.

****************

اللهم عجل لولیک الفرج

-----------------

خدایا به امید تو...!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۵۹

به نام خدا

سلام

****************************

یه همچین شبی شاید 10 سال یا بیشتر (دقیقا یادم نیست) قبل از این که من به دنیا بیام ، حاج آقا به رحمت خدا رفتن.

حاج آقا منظورم پدربزرگ پدری هستن. ما تو خونه به همون روشی که پدر صداشون میکردن در موردشون صحبت میکنیم.

من فقط ازشون چند تا عکس دیدم و خاطراتی که پدر ازشون نقل میکنن.

بعضی از خاطرات مشهوری که همیشه برامون میگن رو مینویسم.

--------------------------------

حاج آقا سید عبدالله یه بازاری ساده بودن. به قول پدر اطلاعات دینیشون انچنان کلاسیک نبوده. توحیدشون عملی بوده.

از کوچیکی پدرشون رو از دست دادن و خودشون موندن چند برادر و مادرشون.

موقع ازدواج پولی در بساط نداشتن و مدت زیادی بعد از عقد خانمشون رو به منزل نمیارن.

یک بار که دیگه خیلی مادرشون بهشون ایراد گرفته بودن با خدا معامله ای میکنن و میرن سر مغازه. یکی از اشناها بهشون یه تعداد قاشق و چنگال میدن که بفروشن و سهمی براشون مشخص میکنن. بعد از فروش بهشون میگن همه ی پول مال شما و ایشون خونه ای تهیه میکنن و خانومشون رو میارن.

یه داستانی هستن پدر همیشه برام میگن. 

حاج اقا هر روز صبح با نام خدا در مغازه رو باز میکردن و اب و جارویی میکردن و بعد هم شروع میکردن قران خوندن تا مشتری بیاد.

یه روز یکی میاد قیچی میخواسته. میگه حاج اقا یه جنس خوب قیچی میخوام. میگن قیچی که ما داریم فلان مارکه (به نظرم پدر میگفتن دو بچه نشان) میگه بهترین جنسه؟ میگن نه اقای فلانی یه قیچی داره بهتر از این. ادرس میدن و اون اقا میره.

پدر به حاج آقا گفتن: حاج اقا واسه چی مشتری رو می پرونین خب بهش میگفتین بله بهترین مارکه.

حاج آقا میگن: نه ایشون منو امین دونست ازم سوال کرد منم وظیفه ام این بود که درستش رو بهش بگم. روزی دست خداست اگه قرار باشه از من بخره دوباره برمیگرده.

دقیقا همون روز اقا برمیگرده و میگه اون قیچی رو نپسندیدم. همین قیچی شما رو میخرم!

حاج اقا فعالیت سیاسی خاصی نداشتن اما مدتی به خاطر فعالیت های عمو، ساواک بازار ایشون رو بازداشت میکنه.

چون خیلی بازاری معتبری بودن و همه قبولشون داشتن صبح میرفتن ساواک بعد از ظهر برمی گشتن خونه.

روز اول وقتی بهشون غذا میدن نمی خورن. از روز بعدش از منزل یه تکه نون با خودشون میبرن.

وقتی ازشون میپرسیدن که چرا غذای اونا رو نمیخورین؟ میگفتن غذای اونها مال حکومت طاغوته. هر مالی خوردن نداره!

چند ماه اخر عمرشون مریض بودن و مدتی هم تو اغما.

تو دوران اغما زبانشون تو دهانشون پیچیده بوده و خانواده مجبور بودن برای تنفس بهترشون زبان رو باز کنن اما هر بار دوباره پیچیده میشده.

روز اخر که شب شهادت حضرت موسی جعفر -علیه السلام- بوده عمو داشتن روضه میخوندن.

نزدیک اذان حاج اقا چشماشون رو باز میکنن زبونشون از حالت پیچیدگی خارج میشه. شروع میکنن ذکر گفتن و سلامی میدن و هم زمان با اذان از دنیا میرن.

**********************************

به عنوان نوه ی اخر خانواده همیشه دوست داشتم جوری باشم که حاج آقا ازم راضی باشن.

خدا کنه که همین جور بشه...

*****************

برای شادی روح همه ی اموات صلواتی بفرستین.

--------------

خدایا به امید تو..!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۱