شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

به نام خدا

سلام

*****************************************

خانوم محترم و البته آقایون هم مستثنا نیستن!

شما وقتی مسئولیت میپذیری و روز کاری مشخص می کنی و در جواب آدما میگی بیان هستی کارشون رو راه میندازی،

پس برای چی میذاری میری و مردم رو معطل خودت میکنی!؟ ها؟!

وقتی فلان ساعت تا فلان ساعت وقت کار اداریه شما وظیفه ت اینه که تو محل کار باشی و پاسخگوی مراجعین باشی!

حالا اصن فرض رو بر این میذاریم که کار شما مربوط به اداره بوده... وقتی به مردم گفتی بیان یعنی باید در کمترین زمان خودت رو برسونی سر کار و در مدت زمانی هم که نیستی کسی رو جای خودت بذاری تا پاسخگو باشه!

امروز به این فکر کردم واقعا اون مدت زمانی که کاری غیر از مسئولیت اصلی انجام میدیم مزدی که در مقابلش میگیریم یا پاداشی که بهمون میدن یا هر چیز دیگه حکمش چی میشه؟! اصن خوردن داره؟! ...

---------------------------------------

منی که نظام رو قبول دارم، چنین اتفاقاتی رو به پای نظام نمیذارم بلکه به پای مسئولین میذارم که البته هیچ کدوم از خطا مصون نیستیم ولی اینا رو میگم که اصلاح بشه.

اما کسایی که با نظام مشکل دارن چنین وقت تلف کردن ها و اذیت کردن ها رو به پای نظام میذارن و به طور کل نظام اسلامی رو زیر سوال میبرن!

******************************

وقتی اسم خودمون رو مسلمون میذاریم باید به همون روشی عمل کنیم که حضرت رسول -صلی الله علیه و آله وسلم- عمل میکردن

و وقتی اسممون رو میذاریم شیعه باید همان گونه رفتار کنیم که حضرت امیر -علیه السلام-.

و کاش پیش از این که مسئولیتی می پذیرفتیم یک بار نامه ی حضرت به مالک اشتر رو میخوندیم.

امشب استاد سلام وقتی داشتن نامه ی 31 رو توضیح میدادن رسیدن به این جمله که:

 یَا بُنَیَّ اِجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اِکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا وَ لاَ تَظْلِمْ کَمَا لاَ تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أحسِن کَما تُحِبُّ أن یُحسَنَ إلَیکَ وَ استَقبِح مِن نَفسِکَ ما تَستَقبِحُ مِن غَیرِکَ

پسرم؛ نفس خود را مابین خویشتن و مردم ملاک و معیار قرار بده، پس دوست بدار بر دیگری آنچه را که برای خود دوست داری و آنچه که برای تو ناملایم و ناگوار است، بر دیگران نیز کراهت بار تلقی کن. ظلم مکن چنانکه نمی خواهی ظلمی به تو برسد، و نیکی کن چنان که دوست داری به تو نیکی شود، و زشت داد از خود آن چه را که از دیگری زشت پنداری.

توضیحی که استاد دادن این بود که شما اگه نمیخوای کاری رو باهات انجام بدن خودت هم انجام نده. مثلا اگه دوست نداری جلو در پارکینگت ماشین پارک کنن، خودت هم پارک نکن و... . اون مثالی که مربوط به بحث میشد این بود که اگه میخوای تو کار اداری معطلت نکنن خودت هم دیگران رو معطل نکن.

حقیقتا اگه هر کدوممون این جمله رو عمل کنیم کلی از مشکلات حل میشه!

****************

خدایا

کمک کن بتونیم واقعا شیعه باشیم.

----------------

خدایا به امید تو..!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۱

به نام خدا

سلام

*****************************************

پدرانه:

سخنرانی اقای سلامی رو گوش کن. به تمام حرفاشون دقت کن

من نمیگم حرفاشون غلطه

نمیگم نباید این حرفا رو بزنن

اینا واسه افراد جامعه خوبه، واسه این که ارامش فکری پیدا کنن، واسه این که دلشون قرص بشه

اما

فکر نکن اسرائیل از چند تا راهپیمایی میترسه یا از سخنرانی ایشون میترسه

یا از چند تا توپ و تیر مقاومت میترسه.

نه!

کل جهان اسلام مزاحم اسرائیل هستن و واسه همینه که الان هر کدومشون رو یه جوری سرگرم کرده.

سوریه با تکفیری ها، عراق با داعش، ایران با هسته ای، مصر با دولت و...

*******************************

امروز بالاجبار تو خیابون کشاورز نشستیم. تو خیابون که تقاطع بود و در دید همه تکیه زده بودیم به در یک کارگاه

جوری بود که میشد رفت و امد تمام ادم ها رو دید.

مدل های مختلف

حزب اللهی غیر حزب اللهی

با بچه بی بچه

خیلی خوش تیپ یا معمولی

همه جور ادمی اومده بودن تو این گرما

----------------------------------------------------------------------------

اما به خاطر چند تا چیز واقعا حرص خوردیم و اذیت شدیم.

اولا ایجاد ترافیک بود. میشد جوری برنامه ریزی کرد و عمل کرد که انقد همه جا ترافیک نباشه!

دوم نبود جای پارک بود

سوم صفوف نامرتب نماز بود! مردم هر جا سایه بود نشسته بودن و هر جا رفتیم تقریبا وصل نبود. اخرش دیگه تقاطع ایتالیا-وصال شیرازی وایسادیم اونم معلوم نبود وصلیم نیستیم...

در اخر باید بگم از شدت بدی حال و تشنگی و افت فشار به این نتیجه رسیدم که سال دیگه دوباره راهپیمایی نیام!

اما شما اگر توان دارید برید 

******************

خدایا به امید تو...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۰۳:۱۶

به نام خدا

سلام

*******************************

حضور در جامعه به عنوان یه دختر چادری و تلاش برای تغییر ذهنیت ادم ها نسبت به قشر محجبه ی جامعه 

حتما این نیست که من بخوام یک خانم مهندس بشم!

و حتما این نیست که به خاطر نخبه شدن و مقامات علمی اوردن عکسم رو به هر کسی بدم یا حاضر بشم فیلمم رو برای هر گروه علمی و هر داوری اماده کنم!

حداقل در حال حاضر به عنوان یک دانش آموز وجوبی نمیبینم برای حضور در محیطی که مخاطبانم آقایان باشند. (حضور فیزیکی)

و کاش که آموزش پرورش تجدید نظری میکرد در عملکردهاش والبته اندکی به اطلاعاتش می افزود.

تا شیوه ی آموزش پرورش اینه، تا منش معلمان دولتی اینه هیچ گونه صحبت و سخنرانی و بخش نامه فایده ای نداره.

به جای این که حرف بزنیم کمی عمل کنیم!

*******************

خدایا به امید تو..!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۳:۲۵

به نام خدا

سلام

************************************

در این پست استفاده از افعال جمع و ضمایر مودبانه دلیل خاصی نداره.

فقط خواستم بگم ما با دشمن هم مودبانه گفتگو می کنیم.

و البته روزی باید ننگ ابناء الطلقا برای این ها هم باقی بمونه!

***************************

آقای اوباما؛

روی سخنم با شماست. دقیقا خود شما!

شمایی که دم از حقوق بشر می زنید!

قصد دارم یاداوری کنم که چند وقت یک بار کتاب تاریختان را ورق بزنید.

تاریخ سیاست هایی که شما و امثال شما را روی کار آورده است.

هر چند شاید تاریخ چندان مطولی نباشد تاریخ دولت آمریکا.. پس پیشنهاد می کنم سری به تاریخ دشمنان اسلام بزنید.

سرنوشت ابوسفیان و معاویه و یزید و حتی هارون الرشید و...

این حقوق بشری که فقط شما و هم خطانتان را مصونیت بخشیده روزی گریبان خودتان را خواهد گرفت!

شاید نزدیک تر از آنچه که به ذهن شما خطور می کند!

شمایی که از اسرائیل حمایت می کنید و شمایی که حاضرید به خاطر حفظ شان و مرتبه ی خودتان هزاران هزار آدم بی گناه را بکشید.

و همه چیز را نیست و نابود کنید.

بدانید و آگاه باشید که روزی خود خود شما هم دچار همین مرگ خواهید شد.

فرق نمی کند مرگ سیاسی باشد یا مرگ اجتماعی یا محو شدن از عالم وجود.

روزی شما را به علت دانستن مقدار زیادی اطلاعات سری نابود خواهند کرد.

و شاید آن روز باز هم تقصیر کار را به گردن انسان های بی گناه بیندازند. شاید که نه حتما!

و بگویند این مردم جهان سومی نمی فهمند که حقوق بشر یعنی چه و چشم دیدن بزرگ مردان تاریخ ما را ندارند. چشم دیدن آزادی خواهان را ندارند و طبق معمول ما هم لبخندی نثارشان می کنیم و تمام.

خواستم فقط یاداوری کنم چیزی را که قطعا فراموشتان شده!!

*****************************

آنان که دشمنی می کنند از سر ناآگاهی و هنوز جایی برای بازگشت دارند خدایا خودت هدایتی نصیبشان کن

و اگر فرصتی باقی نمانده نابودیشان به دست خودت و اولیای خودت.

----------------------------

خدایا به امید تو..!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۲

به نام خدا

سلام

**************************************

اون روز که مادر به فکر بود که بچه اش چند روز دیگه پا به دنیای اون ها میذاره 

شاید دعا می کرد که با ورود فرزند زندگیشون اروم بشه و دیگه خبری از ظلم و ستم نباشه.

مثل تمام مادرای دنیا دوست داشت بزرگ شدن فرزندش رو ببینه، لحظه لحظه قد کشیدنش رو، این که میره مدرسه با ذوق و شوق

این که یه روزی درسش تموم میشه و مثل همه ی بچه هایی که بزرگ شدن کار میکنه و شاید عصای دستش میشه

فکر میکرد کی میرسه اون روزی که جشن ازدواج بچه ش باشه

فکر میکرد یه روزی هم نوه دار میشه

اما حالا ناگهانی تمام افکار شیرین زندگیش رو به آتش کشیدن.

بمب، تیر، ترکش، انفجار

خاک، خون، آتش

ظلم، ظلم، ظلم، ظلم

همه چیز رو نابود کردن...

فرزندش رو

خانواده ش رو

افکارش رو

خونه ش رو

شهرش رو

همه و همه رو نابود کردن

بی این که حتی برای ورود به سرزمینش ازش اجازه بگیرن

یا حداقل بهش فرصت بدن تصمیم بگیره

و شاید خودش هم تا لحظاتی دیگر بیشتر زنده نباشه

شاید چند ثانیه ی دیگه همون جایی که ایستاده و بهت زده به تمام خاکسترها نگاه میکنه

موشکی بیفته و خودش هم بره

پرواز کنه...

************************

قساوت کار رو به کجا کشونده؟!

واقعا به کدامین دلیل این همه کودک کشته میشن؟!

به خاطر کدوم خطا خون این همه انسان ریخته میشه؟!

انسان هایی که دوست داشتن مثل بقیه ی ادم ها مسیر زندگی رو طی کنن..

و چقدر دردناک...

آه...

****************

خدایا

برای خودم دعا نمی کنم!

برای آن هایی دعا می کنم که خونشان بی دلیل ریخته می شود...

برای بندگانت...

نجاتشان بده

----------------

خدایا به امید تو..!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۷:۲۸

به نام خدا

سلام

*****************************

میرزایی بیرون رفت و علی نوشتن را از سر گرفت.
«... من می دانم که پای دژ شهید خواهم شد.
ای برادر عرب که دنبال من می گردی تا گلوله ات را در سینه ام بنشانی، در روز قیامت جای من و تو عوض خواهد شد. آن روز من دنبال تو خواهم گشت تا نزد خداوند تو را شفاعت کنم...»

سه گانه ای برای یگانه، محمدرضا بایرامی / صفحه 301

************************************

یک کتاب دیگر هم تموم شد. این اولین رمانی نیست که جنگیه و چنین مضامینی داره که میخونم.

البته قطعا این کتاب رو نمیشه با شطرنج با ماشین قیامت یا سفر به گرای 270درجه و... مقایسه کرد.

این کتاب باعث شد من با سه شهید اشنا بشم که هر کدوم برای خودشون عظمتی داشتن در مباحث معنوی و فرماندهی.

نوشتن چنین کتاب هایی به چند دلیل اهمیت داره؛

اول. تاریخ سرزمین ماست که باید حفظ بشه و این فقط کار تاریخ نگاران نیست چون اون ها فقط از بیرون ماجرا رو دیدن و شاید تعدادی تصویر و بعد هم اسم عملیات ها رو ردیف میکنن و تعداد تلفات رو و خیلی بخوان لطف کنن فرمانده ی عملیات و معاونش رو معرفی کنن. این تاریخ باید توسط کسانی بیان بشه و به نثر دربیاد که خودشون اون روزها رو درک کردن و بعضا تو مناطق جنگی حضور داشتن و به هر حال قسمت این بوده که بمونن و روایت گر باشن.

دوم. امثال من که اون روز ها نبودیم و حتی حال و هواش رو هم درک نکردیم کمی از اون حس و حال رو تجربه کنیم هر چند نمیشه همه چیز رو به تصویر کشید و برای مخاطب بیان کرد. تجارب معنوی کاملا شخصیه!

سوم. در اینده ای نزدیک کسانی در جامعه فعالیت میکنن که هیچ از جنگ و ادم های جنگ نمیدونن و شاید به هر دلیلی قدر خاک و سرزمینشون و دینی که براشون باقی مونده رو ندونن. باید که این اشخاص بفهمن چه زحماتی کشیده شده و چه خون ها ریخته شده

چهارم. شناخت تک تک افرادی که اون روزگار اسلحه به دست گرفتن و از میهن و دین و ناموسشون دفاع کردن و هر کدوم مخی بودن واسه خودشون مهمه. ادم هایی که شاید در اون روز درسشون رو رها کردن، شغلشون رو رها کردن تا به امر امامشون عمل کنن. تا از اعتقاداتشون دفاع کنن.

باید بشناسیمشون و راهشون رو همون گونه که میخواستن ادامه بدیم.

------------------------------------

در هر حال من این کتاب رو پسندیدم.

هر چند بخش اول بیش از معرفی شهید چراغچی به سرگذشت اقای حمیدی توجه شده بود.

و هر چند از زندگی شهید محمدپور فقط به بخش مبارزاتی پرداخته بود.

و همین طور در مورد شهید خرمرودی.

اما خب طبیعیه که همه چیز رو نشه روایت کرد و نشه زندگی یک شهید رو در یک کتاب گنجاند. 

و این هم رمان بود و شاید من زیادی ازش انتظار داشتم

اما در کل کتاب خوبی بود

****************

اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک

----------------

خدایا به امید تو..!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۴

به نام خدا

سلام

*********************************

یکی از قسمت های وصیت حضرت امیر -علیه السلام- این است که:

الله الله بالقرآن.

مراقب قران باشید.

آقای امامی کاشانی دیشب داشتن هر بخش رو توضیح میدادن، به نظرم رسید بیان این بخش خوبه.

مراقب قرآن باشید، نه این که فقط بخونید. در عمل به قرآن پیشرو باشید.

نگذارید دیگران از شما جلو بزنند در عمل به آن و دیگران یعنی غیر مسلمین

عمل هم نه عمل فقط به نماز و روزه 

عمل به مباحث اخلاقی، مباحثی که به امت اسلام عزت می دهد؛ ادب، اخلاق و...

نکنه که دیگران زمینه ها از ما جلو بزنند!!

نکنه تو علم و صنعت از مسلمانان جلو بزنن!!

غرب تو اداب و حدود از ماها جلوتره.

اما چون به عفت توجه نمی کنه، چون تو جامعه شون بی بند و باری و بی عفتی رواج دارد خرب شدند.

*******************************

واسه همین قضایاس که خیلیا از جامعه ی اسلامی دور شدن

کم نشنیدم ادما از جامعه ی غربی تعریف میکنن به خاطر این که تو معاملاتشون صادقن

سر کلاس خیلی وقتا بحث پیش اومده که تو مباحث سرمایه گذاری امریکا فلانه اروپا فلانه.

واقعا باید رو این مباحث کار کنیم.

*******************

خدایا کمک کن عامل به قرآن باشیم

عامل به وصیت اماممان باشیم

کمک کن عزت جامعه ی اسلامی رو برگردونیم...

به اسم بچه مسلمون اسلام رو در نظر دیگران خراب نکنیم..

---------------

خدایا به امید تو...!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۳ ، ۱۸:۴۰

به نام خدا

سلام

*****************************

هر کاری کردم نتونستم چیزی بنویسم.

امشب شب قدره

شب شهادت بزرگ مرد تاریخ

امیر مومنان

مولای متقیان

علی -علیه السلام-

**********************************

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین والائمة المعصومین علیهم السلام

------------------------

خدایا

کمک کن قدر بدونیم..

--------------------------------

آجرک الله یا بقیة الله...

---------------

خدایا به امید تو..!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۳ ، ۲۰:۳۵

به نام خدا

سلام

*************************

با نام خدای محمد (ص) و علی (ع) و به نام خدای حسین (ع) و بزرگ مرد زمان خمینی، سخنم را آغاز می کنم. پروردگارا تو شاهدی که ما برای رضای تو می جنگیم و برای رضای تو است که از شهرمان و از پدر و مادر و وابستگی هایمان به دنیا بریده ایم و مشتاقانه به سوی تو آمده ایم. پس تو را به خمینی قسم یاری مان کن؛ پروردگارا! تو را شکر می گویم و از تو سپاسگذارم که افتخار جنگ با لشگر کفر را به ما دادی و این افتخاری است بزرگ. حسین (ع) بی یاور و تنها و متکی به تو به میدان آمد.
یزیدیان بسیارند و امیدشان به بسیاری لشگر و حسین (ع) فریاد می زند: هل من ناصر ینصرنی و کسی نیست که به یاری اش برود. اکنون وقت آن است که ندای سرور شهیدان را لبیک گفته و بسویش پر کشیم. حسین (ع) جان! تو می دانی که ما هم از مرگ باکی نداریم و مرگ در نظر ما هم مرگ نیست، فنای جسم است و آغاز هستی.

مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمری ستانم جاودان
او ز من جسمی ستاند رنگ رنگ

مردم ! بدانید و آگاه باشید که در مکتب ما شهادت مرگی نیست که دشمن بر ما تحمیل کند، شهادت مرگ دلخواهی است که مبارز مجاهد و مومن با تمام آگاهی و بینش و منطق و شعورش انتخاب می کند و این آخرین پیام هر شهید است که همیشه راه حسین (ع) باقی است و یزیدیان بر فنا.
محرم مجسم اینجاست، عاشورای ثانی اینجاست، کربلای حسین اینجاست و یزیدیان آمده اند که فساد را رواج داده؛ اسلام محمدیان را نابود کنند اما غافل از این که یاران حسین (ع) اینجا نیز آماده اند تا آخرین قطره خونشان را فدا کنند و مانع از این شوند که کفار در شهر های اسلامیمان نفوذ کنند و خدا نیز مثل همیشه یارشان است و ما می جنگیم با آنان که با حسین (ع) جنگیدند و می کشیم کسانی را که حسین (ع) را کشتند و کشته می شویم همان گونه که حسین (ع) و یارانش کشته شدند و پیروز به همان ترتیب که حسین (ع) پیروز شد.
 

پدر و مادر عزیز و مهربانم، با غرور و سر بلند باشید زیرا فرزندی را که تحویل جامعه دادید، راهش راه حسین (ع ) و سر نوشتش سر نوشت حسین (ع) و یارانش است. مادر، در سوگ من اشک مریز و در غم از دست دادنم گریه نکن. زیرا همان طور که قبلا چندین بار گفته ام من متعلق به شما نیستم، امانتی هستم که خدا به شما داده و سپس آن را از شما پس گرفته است. پس نباید در غم از دست دادن چیزی که متعلق به شما نبوده ناراحت باشید. پدر و مادر خوبم! بدانید که اگر مرگ من در پیشگاه خدا شهادت محسوب می شود هم اکنون جایگاه والایی دارم و در کنار کسانی هستم که از شما نیست و به من دلسوزترند. مادر جان! یادت باشد که فرزندت مشتاق مرگ بود و از مرگ هراسی نداشت و آگاهانه به استقبال آن رفت و مرگ با عزت را بر زندگی پر ذلت ترجیح می داد. پدر و مادر می دانم که در زندگی زحمات زیادی را به خاطر من متحمل شدید تا من در زندگی سعادتمند شوم. بدانید که اکنون من خوشحال و سعادتمندم و شما به آرزویتان رسیده اید و اگر خوشی مرا می خواهید نباید در نبودن من اشک بریزید و غمگین باشید. شما باید به خود ببالید که فرزندتان به قلب دشمن زده و با خونش بر شمشیر تیز دشمن پیروز شد. ای کسانی که از مرگ می هراسید قبول که مرگ حق است و ما نباید یک عمر از یک لحظه کوتاه که اسمش مرگ است بترسیم و بنشینیم تا آن مرگ به سراغمان بیاید بلکه باید به پیشوازش برویم.


حسین (ع) بزرگ سرور آزادگان و این راهنمای شهادت می فرماید: زندگی عقیده است و جهاد راه آن، من نیز از زمان انقلاب به رهبری روحانیت مبارز و متعهد و در صدر آن امام عزیزمان که جانم فدایش – عقیده ام را در زندگی انتخاب کردم و در راه رسیدن به هدفم جنگیدم و این افتخاری است برای من که در راه نیل به مقصودم کشته بشوم. شما ای دوستان به جسمم نیندیشید که بی جان در زیر خروارها خاک مدفون شده. به روحم فکر کنید که اکنون کجاست و با چه کسانی محشور شده.
محمد رضا برادر مومنم
تو تنها وارث اسلحه من هستی، نگذار که اسلحه ام از دستم بیفتد. آن را برگیر و بر علیه طاغوتیان و کفار بکار گیر. سعی کن در زندکی کسی را از خودت نرنجانی. به روی پاهایت استوار بایست و مغزت را در اختیار خدا قرار بده و اسلحه ات در راهش جهاد کن. برادر، هیچ وقت فکر نکن که من مرده و از بین رفته ام، من همیشه با تو هستم و در نزد خدا روزی می خورم، همانگونه که خدا می فرماید:
ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عنده ربهم یرزقون.
سعی کن در زندگی زیر بار ظلم نروی و همیشه بر علیه ظلم و جور ظالمان به رهبری ابر مرد تاریخمان خمینی بزرگ بجنگی، برادرم از من به تو یادگار، این مرد خدا را تنها مگذار که درد محرومان را می گوید و رنج مظلومان را بیان می کند. بیشتر قرآن بخوان و سعی کن به احکام عمل کنی در زندگی کاری کن که همیشه باعث افتخار پدر و مادرمان باشی و آنها را از خودت ناراضی نکنی که رضای خدا در رضای آنهاست.
و زهرا خواهرم:
تو نیز زینب گونه و با منطق در تحمل سختیها و مصائب روزگار بکوش و گریه و شیون سر نده که مرا ناراحت می کنی. مادرمان را دلداری بده و نگذار که به فکر جسم من باشد. جسم من فانی است ولی روح است که جاودانه است.
خواهرم: حجابت را حفظ کن زیرا:
زنی که همه جا را می بیند و خود دیده نمی شود، خود محرومیتی را بر استعمار تحمیل کرده است و زینب (س) نیز چنین بود. فریاد حق طلبانه ات هرگز خاموش نمی شود. هر وقت که دلت برایم تنگ شد سوره واقعه را بخوان. از طرف من از تمامی فامیل حلالیت بخواه و از آنها بخواه که حامی اماممان درتمام عمر باشند و از دولت مکتبی برادر رجایی حمایت و پشتیبانی کنید زیرا اینان هستند که درد محرومان جامعه را می دانند و برای رضای خدا کار می کنند. از طرف من به فامیلمان بگو شاید به صورت ظاهر روحانیت مبارز و برادر مکتبی و همراهانش در دنیا دارای طرفداری کمتری باشند ولی ای کاش می توانستید از شهدای به خون خفته ایران نیز نظر خواهی می کردید، آن وقت بود که به حقانیت این امام و این روحانیت و این برادر عزیز (رجایی) پی می بردید و مریدش می شدید.

برادران و خواهران مومن و مسلمان! سعی کنید به شعارهایی که در خانه هایتان می دهید جامه عمل بپوشانید و نظاره گر و تماشاچی نباشید. خداوند در قرآن رو به روی رسولش می فرماید: ای پیغمبر، به یارانت بگو غیر از دو نیکی چه چیزی از ما انتظار دارید؛ یا پیروز می شوید و یا شهید که در هر صورت پیروزی با شماست و شما برنده نهایی هستید. ما نیز در این جنگ با رهبری خمینی بزرگ و یاری خدا حتما پیروزیم اگر چه کشته شویم.
پدر عزیزم از مقدار پولی که نزد تو می باشد 1000 ریال به شهریار و 150000 ریال به حسین این برادر عزیزم که همیشه و تا پایان عمر یارم بوده بدهید و بقیه را هر طور صلاح می دانید، خرج کنید. مراسم خیلی مختصری برایم بگیرید و فکر کنید که برایم عروسی گرفته اید. شادی کنید تا روحم شاد شود.
از دوستان و آشنایان و فامیل و هر کسی که در مدت عمر کوتاهم به نحوی به آنها از سوی من ضرری رسیده حلالیت بخواهید و دوستانم را دوست بدارید، زیرا که برایم یاران خوبی بودند. به همرزمانم به دیده فرزند بنگرید و هیچگاه کسی را در مرگ من مقصر ندانید.


والسلام
بیاد همیشگی شما علیرضا موحد دانش
2/ 1/ 1360

********************

شادی روح حضرت امام -رحمة الله علیه- و شهدای بزرگوار اسلام صلوات..

-----------------

خدایا به امید تو...!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۹:۲۳

به نام خدا

سلام

*********************************

دوست شهید

دوست شهید

***********************

خدایا به امید تو...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۸:۵۲