شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۹ارديبهشت

به نام خدا

سلام

**********************************************

بحث اموزش زبان دو قسمت میشه.

یه بخش اینه که به عنوان فرهنگ باید زبان فارسی رو همه به خوبی بلد باشن.

یه بخش اینه که تو دنیا در حال حاضر بیشتر زبان انگلیسی استفاده میشه

که البته زبان های دیگر هم هست و اگه کسی میتونه خب چند تا زبان یاد بگیره.

اما نکته ی مهم و اشکالی که الان وجود داره 

اینه که بچه ی کوچک که هنوز زبان مادریش رو درست یاد نگرفته میذارن کلاس زبان انگلیسی

میگن آب میشه water

خب بچه می مونه بالاخره باید بگه بابا یا بگه father

قدیم ما جزو وظایفمون این بود که دیباچه ی گلستان سعدی رو حفظ کنیم.

یا مثلا امام -رحمة الله علیه- گلستان سعدی رو حفظ بودن.

ما اول به بچه یاد بدیم درست بنویسه، زیبا بنویسه، خوانا و خوش خط بنویسه

وقتی خوب به زبان فارسی مسلط شد بعد بیایم زبان دیگه ای یادش بدیم.

این اشکاله که الان کسایی که میان سر کار بلد نیستن فعل جمله رو درست بذارن.

*********************

خدایا به امید تو...!

۱۰ارديبهشت

به نام خدا

سلام

****************************************

خیلی اهل فیلم دیدن نیستم اما به وقتا لازمه ادم بعضی چیزا رو ببینه و تحلیل کنه

لازمه بدونه چه خبره.

این فیلمی هم که اسمش رو تو عنوان مطلب می بینین به لطف یکی از دوستان باهاش اشنا شدم.

محصول امریکا، تولید 2014

----------------------------------------------------------

داستان با نشون دادن چند فرد از ملیت های مختلف و با اعتقادات متفاوت شروع میشه.

شخصیت اصلی داستان یک مسیحیه. کسی به قول خودش قبول داره مسیح خداست و پسر خدا و اعتقاد داره که مسیح دوستشه.

با حضور در کلاس فلسفه مواجه میشه با شرایطی که خودش رو موظف میدونه از خدا دفاع کنه.

استاد به دلایل مختلف از جمله از دست دادن مادرش در کودکی از خدا متنفره. و ادعا میکنه که بزرگترین دانشمندان و فلاسفه ی دنیا معتقدن خدایی وجود نداره. 

میگوید اون ها همه شون معتقدن که: God is dead

که میگه این جمله استعاره س. چیزی که وجود نداره نمیتونه مرده باشه. این یه خرافه بوده که گذشتگان ازش حرف میزدن و حالا علم کاری کرده که ما نیازی به این خرافات نداریم. 

از دانشجوهاش میخواد که تو یک برگه بنویسن خدا مرده تا نظراتشون یکی بشه و بتونه درس بده.

اما «جاش» میگه نمیتونه این کارو بکنه. چون مسیحیه و اعتقاد داره که خدا نمرده. و با پیشنهاد استاد موافقت میکنه که در سه جلسه ی 20 دقیقه ای به استاد و دانشجوها ثابت کنه که خدا نمرده و البته موفق میشه در نهایت.

اخر داستان به هر حال همه هدایت میشن.

و در یک لحظه هزاران پیام منتشر میشه که: God is not dead

این کلیت داستان بود. قطعا اون درگیری ها و مباحثی که پیش میاد رو اگر هر کسی ببینه به فکر فرو میره.

شاید اگر من مسلمان نبودم و این فیلم رو میدیدم تصمیم میگرفتم مسیحی بشم

به چند دلیل

1. تو این فیلم جوری برنامه ریزی شده که شما مطمئن بشی همه اشتباه میکنن جز مسیحی ها

یعنی ادم ها هیچ کدوم ازادی ندارن تا زمانی که مجبور باشن حجاب داشته باشن و در طرف مقابل تا زمانی که مجبور باشن بگن خدایی وجود نداره

2. یه مسیحی خیلی خوش میگذرونه. کنسرت میره، ارتباطاتش ازادتره. زندگی پر از امیدی داره. میتونه خیلی کارا رو بکنه و مطمئن باشه چون به مسیح ایمان داره مسیح نگه دارشه و حتی اگر کارش غلط هم باشه ازش راضی خواهد بود. 

چند بار تو فیلم تکرار میکنه که در انجیل اومده اگر کسی خدا رو تایید کنه در بهشت تاییدش میکنن و اگر انکار کنه او رو انکار خواهند کرد (تقریبا با این مضمون)

3. شخصیت مسلمان داستان بسیار خشن، زورگو، بداخلاق، متحجر و به قول دخترش سنتیه. و از اون جالب تر این که فارسی صحبت میکنه!!!!

و به خاطر این که دخترش مسیحی شده اونو کتک میزنه و از خونه بیرونش میکنه

و اینجاست که کشیش به دختر امید میده و بهش میگه تو پاداشت رو میگیری. خدا در همه حال حواسش هست. ما کنارت هستیم و تنهات نمیذاریم.

و...

اگه تمام ابعاد منفی ماجرا رو بذاریم کنار

به این میرسیم که یه نفر برای اثبات اعتقادش و ترویجش از خیلی چیزا میگذره و سختی میکشه.
همه بهش میگن فراموش کن. نوشتن یه جمله چیزی رو تغییر نمیده اما اون کار خودشو میکنه. دوستش بعد از 6 سال میزنه زیر همه چی اما بازم راهشو ادامه میده. و کاری میکنه که همه اعتراف کنن که خدا وجود داره. و باعث میشه یه دانشجوی چینی مسیحی بشه. 

چرا ما نه؟

دوست داشتم اینا مسلمان بودن...

دوست داشتم این اسلام بود که ترویج میشد

و باز رسیدم به همون نقطه ی همیشگی

که خب من چی کار کردم؟

و دوباره می مونم...

همیشه تو همین نقطه گیر میکنم. که خب اصلا تا حالاش هر کاری کردم و نکردم گذشت از این به بعدش چی؟

یکی تو امریکا فیلم بسازه ترویج مسیحیت کنه و در کنارش مثلا به طور نامحسوس اسلام رو و ایران رو خراب کنه

بعد من بشینم اینجا...

راه حلی داشتین بگین.

********************

خدایا به امید تو...!

۰۱ارديبهشت

به نام خدا

سلام

***************************************

کتاب ها مجموعه ای از کلماتن که سعی کردن افکار نویسنده رو به خواننده منتقل کنن...

که خیلی جاها موفق نبودن

بعضی چیزا هست که هزار تا کلمه هم نمیتونه بیانشون کنه...

اصن تو تا اخر دنیا متن بنویس شاید فایده نداشته باشه

گاهی هم یک کلمه همه چیز رو به طرف مقابل می فهمونه

----------------------------------------------

حالا که کنکور نزدیک تر از قبله حتما وقت کتاب خوندن نیست

اونم خوندن رمان

نمی خوام بگم چی خوندم و اصلا شاید اسم کتاب مهم نباشه...

مهم اینه که باید دعا کنم خدا خیر دنیا و اخرت به نویسنده ش بده.

حالا که خوندمش میبینم شاید من مثل مهتاب داستان نباشم اما خیلی هم باهاش فرقی نمیکنه زندگیم

ادم ها هر کدومشون یه قصه ی زندگی دارن

وقتی قصه ی زندگی دیگری رو شنیدی باید چیزای خوبش رو یاد بگیری و خودتو اصلاح کنی

چند وقتی بود فراموش کرده بودم که نوشته ها واسه ایجاد تغییر مثبتن

حالا دوباره به یاد اوردم که غرق دنیا شدن جز غم روز افزون چیزی نداره...

چسبیدن چیزی رو عوض نمی کنه

چیزی واسه بزرگ پنداشتن وجود نداره... 

خوبه که ادم یادش بیاد واقعا کیه و چیه...

اینا رو نوشتم که یادم بمونه یه روزی چه اتفاقی افتاد

شاید به قول جناب اقای سلطانی اسم اینجا رو باید عوض کرد و گذاشت صمیم مهدی

فکر کنم بعد از مدت ها حالا حالم خوبه. 

تهران بودن دلیلی بر بهتر بودن نیست. 

یه زمانی فکر میکردم زیاد از حد مرفه بی دردم. حالا بیشتر باورش کردم. 

درد با درد اما فرق میکنه.

بی دردیه من از سر درد معنوی بود...

دنبال دنیا بودن هم درده ولی ادم وقتی خیلی بره توش دیگه نمیفهمه...

****************************

دعا کنین ...

***************

خدایا به امید تو...!