شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

حرکت به کدام سو؟

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۰۲ ب.ظ

به نام خدا

سلام

************************************

خیلی وقته که دنبال فرصت میگشتم برای زدن این پست، اما به هر دلیلی نمی شد. 

امشب وقتی 20:30 صحبت های اقای حاتمی کیا رو گذاشت، تصمیم گرفتم با این که درس دارم اما بیام حرفامو بزنم و برم.

****************************

هفته ی پیش که سالگرد اقای فاضل بود، برنامه ای در موردشون گذاشته بود و از زندگیشون میگفت.

یادمه می گفتن ایشون دوره ای که طلبه بودن و تو مجلس درس اقای بروجردی شرکت می کردن سر کلاس هیچی نمی نوشتن.

فقط خیلی خوب گوش میکردن. بعد که بر میگشتن خونه تمام نکات رو یادداشت میکردن و در حدی دقیق و کامل بوده که کتاب شده.

من به عنوان یه دانش اموز چقدر حواسم به درسه؟ چقدر دقت میکنم سر کلاس؟

اگه به من بگن تمام نکاتی رو که زنگ قبل سر کلاس شنیدی رو بنویس همش یادم نمیاد چه برسه که بعد از چند زنگ درسای مختلف بخوام تو خونه نکات رو یادداشت کنم

البته مشخصا من نمیشم اقای فاضل. بالاخره یه فرقی بین ایشون با من معمولی باید باشه ولی به هر حال تامل بر انگیزه.

----------------------------------------------------------

شبکه قران زندگی نامه ی شهیدی رو می گفت. (متاسفانه اسمشون رو فراموش کردم)

ایشون هنرستان رفته بودن، وقتی که جنگ شروع میشه به همراه چند نفر از دوستانشون داوطلب میشن و میرن جبهه.

با این که جبهه بودن و فرصت چندانی واسه درس خوندن نداشتن، اما وقت میذاشتن و درس رو ادامه میدادن.

حتی برگشته بودن کنکور داده بودن و بعد دوباره رفته بودن جبهه.

دوستانشون میگفتن ایشون عقیده داشتن اگه الان من وظیفه ام جنگیدنه وقتی جنگ تموم شد باید به وظیفه ی دیگری بپردازم. اگه شهید نشم و برگردم باید برم دانشگاه درس بخونم و جور دیگه ای به اسلام و کشور خدمت کنم.

حقیقتش وقتی فکر میکنم میبینم من انقد هدفم مشخص نیست از درس خوندن

شاید همین جوری در نظرم باشه که هر کاری میکنم در جهت رشد اسلام و کشور باشه ولی واقعیتش انقدر به درس اهمیت نمیدم.

من به دوستان و بزرگوارانی که اینجا رو میخونن یا نمیخونن جسارت نمی کنم، فقط در مورد خودم این رو میگم.

چقدر در طول این 11 سال کلاس درس رو یه محیط مقدس دیدم؟ چقدر با فکر این که سربازم و کلاس درس سنگرمه رفتم مدرسه؟! چقدر به فکر این بودم که درس خوندن عبادته و بدون وضو نباید سر درس برم؟! 

حقیقتا هیچی.

اگه اینجور بود شاید خیلی از این دوست دارم و دوست ندارم ها در میون نبود. شاید خیلی از این بی توجهی به درسای مختلف وجود نداشت چون اون موقع هر درسی در یه جایی به کار می اومد.

************************

اون زمانی که مردم علیه شاه و سلطنت قیام کردن، انقلاب کردن و حکومت اسلامی رو پذیرفتن

فکر میکنم اهدافشون چیز دیگری بود.

دور و برم کم نیستند کسانی که قبل از انقلاب دانشجو بودن و فعال انجمن اسلامی بودن و فعال سیاسی بودن و حتی شاید زندان هم رفته باشن.

کسایی که هر چند الان خیلی ذهنیاتشون تغییر کرده اما در گذشته هدفشون این بوده که جو مختلط دانشگاه اون زمان رو از بین ببرن و ...

زمان جنگ کم نبودن دانش اموزا و دانشجویانی که در اون شرایط به وظیفه ی جهادیشون عمل کردن در عین حال درسشونم تو همون شرایط خوندن و تعداد زیادیشون شهید شدن و تعدادی هم نه.

قطعا اگه جنگ نمیشد اونا هم درسشون رو ادامه میدادن با تحصیل خدمت میکردن

به نظر نمیرسه که اون ها هم اگر بودن به دنبال این میرفتن که بورسیه بشن و برن خارج از کشور و موندگار بشن...

خیلیا بودن که رفتن درس خوندن اما برگشتن که به کشور خودشون خدمت کنن، که باعث رشد وطن خودشون بشن

اما حالا چی؟!

الان در چه سطحی هستیم؟

چرا من دانش اموز از بچگی ارزوم این باشه که بورسیه بشم و برم یکی از این کشور های اروپایی امریکایی...؟!

----------------------------------------------

یادمه یکی از صحبتایی که اقای یامین پور می کردن این بود که از نظر غرب ما الان تو دوره ی گذار فرهنگی هستیم.

اگه درست خاطرم باشه میگفتن اونا نظرشون اینه که ما هم به جایی میرسیم که میشیم مثل خودشون

اما اگه تا الان رو فرهنگ خودمون باقی موندیم به خاطر وجود مذهب و دینمونه

به خاطر همین محرم صفر ها و فاطمیه ها که جمع میشیم دور هم و شور و شعور رو در کنار هم داریم

واقعا داریم از کجا به کجا میریم؟!

اون موقعی که امام گفتن امید من به شما دبستانی هاست، دبستانی ها فکرشون چی بود؟! هدفشون چی بود؟! میخواستن به کجا برسن؟!

دبستانی های حالا چقدر شبیه اون موقع هستن؟!

تفاوت نسلیمون خیلی زیاد شده

پیشرفت تکنولوژی خیلی رو اهدافمون تاثیر گذاشته

به نظرم خیلی چیزا رو داریم فراموش میکنیم.

----------------------------------------------------------

وقتی معلم سر کلاس در مقابل اهداف دانش اموزش میگه ما هم جوون بودیم از این ارزو های بزرگ در سر داشتیم اما وقت خودتو تلف نکن ما به جایی نرسیدیم و هیچ کاری نکردیم تو هم نمیتونی

وقتی به هر صورتی نظام و سیستم اموزشی و حکومت رو تخریب میکنه و زیر سوال میبره

وقتی تشویق میکنه که جوری درس بخونین که بتونین برین فلان دانشگاه خارجی درس بخونین

وقتی بیشتر تعریفاش از کشورهای دیگه باشه

چه انتظاری از شاگرد دارین؟

بار ها گفتم بازم تکرار میکنم که همه چیز تکمیل نیست.

به هر حال مشکلات زیاده ا

اما این که استاد چجوری توصیف کنه و حرف بزنه تو ذهنیت طرف مقابل خیلی تاثیر داره.

میشه جوری از مشکلات گفت که بچه تشویق بشه درس بخونه برای کمک به رشد

نه برای فرار از مشکلات

البته از حق نگذریم خیلی از معلم هام خوب صحبت میکنن، اما من نمیدونم چرا تاثیر گذاریشون خیلی کمتره...

واقعا مشکل کجاس؟

***********************

پ.ن: این حرفا رو بیشتر برای خودم میزنم، بلکه خودم متحول شم.

اگه مینویسم اینجا واسه اینه که اگه روزی روزگاری پشیمون شدم از بی هدفیم، پشیمون شدم از رسیدن به جایی که میشد بهتر از این باشه

بیام حرفامو بخونم یادم بیاد که خودم نتقد خیلی چیزا بودم.

اگه یه روزی خواستم ایراد بگیرم، یادم بیفته که میتونستم خودم تلاش کنم تا مشکلات حل بشه.

****************

خدایا!

کمک کن در حد توانایی هامون خدمت کنیم.

کمک کن بتونیم پاسخ تلاش های گذشتگان رو بدیم،

بتونیم حق خون های ریخته شده رو ادا کنیم

------------------------------

خدایا به امید تو...!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۱

نظرات  (۳)

سلام موضوعی که مطرح کردی به نظرم خیلی رایج شده راستش فکر کنم مشکل اینجاست که معمولا وظیفه گرا نیستیم یعنی می گردیم ببینیم کجا بهتر و راحت تره نه لزوما کجا به ما نیاز داره و وظیفه اصلاحش با ماست حتی جزیی .چند روز پیش یه مطلبی شنیدم از آقای پناهیان خیلی برام جالب بود در  مورد شب عاشورا که حضرت ابا عبدالله به اصحابشون می فرمایند هرکس دوست داره امشب بره چون اینها برای شهادت من اومدن و درخت اسلام با خون من آبیاری می شه اصحاب خیلی متاثر می شن و میگن اگر شما رو تنها بذاریم جواب رسول الله رو چی بدیم !!! یعنی اصلا جان ما و خون ما مهم نیست الان موضوع تنها نگذاشتن ولی خداست همین و بس.

در مورد ژاپن ( که اعتقادات مارو هم ندارن) می خوندم از دبستان به بچه هاشون یاد می دن که ما یک کشور هستیم بدون منابع طبیعی و باید خودمون تلاش کنیم و بدست بیاریم و بسازیم.

این وعده خداست که حق راهشو می ره خوش بحال اونهایی که می دونن به عنوان یک مسلمان رسالتشون سختی کشیدن برای ساختن است( لقد خلقنا الانسان فی کبد ) البته این سختی کشیدن می تونه شیرین باشه بستگی به نوع دیدگاه  ما  از زندگی داره

فکر کنم همه ما به این  دعا محتاجیم:

حضرت سجاد می فرمایند : خداوندا مرا به کاری بگمار که فردا سراغش را از من می‌گیری و روزگارم را متناسب با هدف آفرینشم قرار بده.

پاسخ:
سلام
اینم یه جورایی درسته. البته همه ی ادما اینجوری نیستن. 
این که میگین میگردیم ببینیم کجا راحت تره، من خودمم خیلی وقتا یادم میره که این دنیا محل سختیه. هی باید یکی یادم بندازه که نیومدم اینجا همش خوش باشم همه چیز اونی باشه که من دلم میخواد.
دقیقا همینه که خودتون میگین که لقد خلقنا الانسان فی کبد
اما چند وقت یه بار باید یاداوری بشه به ادم.

چه دعای قشنگی. 

متشکر که سر زدین و نظرتون رو گفتین. موفق باشید

با سلام.
شکر خدا که تصمیم خوبی گرفتید ای کاش و ای کاش میتونستم عالمانی که پا منبرشون بودیم میتونستم به یه جورایی به نمایش بزارم .
برادر دینی مان برامون صحبت میکرد اول یه ایه از قران فرمودند:
وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (39) سوره نجم
و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست

(۳۹)

تلاش تلاش تلاش ، علامه امینی (ره) مسافرت میکنن به هند میبینن که چه کتاب های تو قفسه های

کتابخونه موندن و خاک میخورن تصمیم به نوت برداری از کتاب ها میکنن خیلی شبا از خستگی تمام

خوابشون میبرده قلم در دست صبح که از خواب بیدار میشدن میدیدن کتاب رو براش نوشتن (الله اکبر)

و خیلی مثال های دیگه تو ذهنمه از علمای عصر خودمون از شهدامون .مردی با ارزوهای دوربرد شهید تهرانی مقدم

................حرف خیلی زیاده

انشالله موفق باشید.


پاسخ:
سلام
 بله تلاش خیلی مهمه. اگه ادم تصمیم بگیره و تلاش کنه خدا هم کمک میکنه


دیشب دیدم زیادی زیاده نشستم بخونم
امشب خوندمش....
راستش به نظر من اینکه ادم ارزوش این باشه که بره توی یه کشور خارجی تحصیلی کنه بیشتر از طرف خانواده ها بوجود میاد از اطرافیانش
نه که معلم اصلا تاثیری نداشته باشه ها ولی خانواده و فامیل و البته دوستان تاثیرش بیشتر از حرف های یه معلم هستش
البته یه تعدادی هم هستن که میخوان برن خارج تحصیلاتشون رو تکمیل کنن و برگردن تا بتونن بیشتر به کشورشون خدمت کنن.
در هر صورت موفق و موید باشی

پاسخ:
ببین ما بیشتر زندگیمون در حال حاضر بیرون خونه میگذره.
البته حرف تورو قبول دارم که خانواده خیلی مهمن ولی ادمایی که ما باهاشون سر وکار داریم هر کدومشون با ذهنیتی که دارن رومون تاثیر میذارن.
قبول نداری خیلی از معلما مسیر زندگی ادمو عوض میکنن؟ بخوای میتونم واست اسم ببرم.

فکر کنم بس که دلم پر بوده این قسمت حرفم خیلی بزرگ جلوه داده شده در حالی بیشتر، هدفم این بود که بگم هدفامون خیلی متفاوت شده.
من و تو به عنوان یه دانش اموز مسلمان باید دغدغه هامون چیزای دیگه ای باشه اما هدفامون یه چیزای مسخره ایه که واقعا سود چندانی نداره و شاید به خیلی مسائل هم اسیب برسونه.
به هر حال خدا کمک کنه اونی بشیم که باید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی