ناگفته های فرزند اخر خانواده
به نام خدا
سلام
**************************
به عنوان فرزند اخر خانواده مینویسم.
به عنوان یکی هم با خواهر برادرا بوده هم حالا تنها زندگی میکنه.
هر چند اینجا دیگه اصلا یه وبلاگ خصوصی نیست به جهت خواننده هاش
اما من مینویسم!
**********************************
یک.
دیدین تو پوسترای تحدید نسل نشون میدن در اینده بچه ها هیچ کس رو ندارن
من اینو به واقع درک میکنم.
بچه ای که تو خونه تنهاس، داغون میشه!
تو هر سنی ادم ها دوست دارن کسی در کنارشون باشه جدای از پدر و مادر.
دوست دارن که جزو نیازهای فطریشونه.
یه دوره هم بازی، یه دوره هم صحبت، یه دوره همراه و...
واسه همینه که بچه خواهر برادر میخواد. هم بزرگتر از خودش هم کوچیکتر!
البته هیچ وقت بچه ی اخر نمیتونه خواهر برادر کوچیکتر از خودش داشته باشه :دی
--------------------------------------------
دو.
انواع و اقسام تکنولوژی و کتاب و پول و...
جای اعضای خانواده و دوستای ادمو نمی گیره!
---------------------------------
سه.
هر چی فاصله سنی پدر مادر با بچه هاشون بیشتر
خلاهای روحی بچه تو سنین مختلف بیشتر
و البته به جز اختلاف سنی خود سن پدر مادر هم مهمه
وقتی تو دوران بیست سالگی باشن بیشتر حوصله ی بچه داری دارن تا دوران 30 سالگی، تا دوران 40 سالگی، تا 50 سالگی...
بعد حالا هی دیر ازدواج کنین و دیر بچه دار شین
وقتی بچه هاتون افسردگی گرفتن اعتراض نکنین!!
*******************************
خیلی حرفای دیگه هم هست که باید گفته بشه ولی ترجیح میدم سکوت کنم.
لطفا این پست رو فقط بخونین و هیچ نگین!
خواستین هم بگین انتظار جواب از من نداشته باشین.
همین
****************
رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا
--------------
خدایا به امید تو...!