شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

آدم ها با افکار و اعتقادات و حرف هایشان شناخته می شوند!

شمیم مهدی

هر آدمی یه سری افکار و اعتقادات داره که دوست داره دیگران از اون ها با خبر باشن!
ما هم یه آدمیم مثل بقیه!
-------------------------------------
شخصیت شناسی حقیقی و ایده آل: یک خانم متاهلِ متعهدِ دانشجوى طلبه مسلمانِ شیعه ی ایرانی!
شخصیت شناسی واقعی و ساده: قصدمون رسیدن به حالت ایده آله اما خب تا رسیدن به اون موقعیت راه بسیار است.
-------------------------------------
اینجا شاید شبیه مدینه فاضله باشه.
گاهی از خود حقیقی من خیلی بالاتره اون قدر که حق دارن دوستان اگر بگن این دیگه کیه! چقدر تناقض داره! یه چیزی میگه و چیز دیگری عمل می کنه.
من فقط دوست دارم شبیه این نوشته ها بشم... همین...
******************************
هر چند همچون قطره ام، دستم به دریا می رسد/ بسیار ناچیزم ولی، نسلم به زهرا می رسد
او بی کران بحر عطاست، از خاندان «هل اتی» است/ بر کافران هم فیض او، در دار دنیا می رسد
او مومنان را مادر است، لطف خدا را کوثر است/ با این همه سائل یقین، هنگام اعطا می رسد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۷بهمن

به نام خدا

سلام

*******************************

بالاخره بعد از 4 روز که برف تموم شد و افتاب شد ما هم فرصتی پیدا کردیم

یه برف بازی اساسی بکنیم و بعد از مدت ها ادم برفی هم بسازیم.

البته چون دهه ی فجره و باید با نماد های ملی هماهنگ باشه 

یه مقداری از تجهیزات دیگه استفاده کردیم

:دی

ادم برفی1

ادم برفی 2

ادم برفی3

ادم برفی 4

*****************************

خدایا به امید تو...!

۱۶بهمن

به نام خدا

سلام

***************************

برحذر داشتن از هول و خطر صراط

-------------------------------------------------------

وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَکُمْ عَلَى الصِّرَاطِ وَ مَزَالِقِ دَحْضِهِ ، وَ أَهَاوِیلِ زَلَلِهِ ، وَ تَارَاتِ أَهْوَالِهِ .

و بدانید که عبور شما از صراط و جایگاه لغزش های ساقط کننده ی آن است. شما از لغزش گاه پر خطر صراط و مخاطرات متعاقب آن عبور خواهید کرد.

فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ تَقِیَّةَ ذِی لُبٍّ شَغَلَ التَّفَکُّرُ قَلْبَهُ ، وَ أَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ ، وَ أَسْهَرَ التَّهَجُّدُ غِرَارَ نَوْمِهِ ، وَ أَظْمَأَ الرَّجَاءُ هَوَاجِرَ یَوْمِهِ ، وَ ظَلَفَ الزُّهْدُ شَهَوَاتِهِ ، وَ أَوْجَفَ الذِّکْرُ بِلِسَانِهِ ، وَ قَدَّمَ الْخَوْفَ لِأَمَانِهِ .

ای بندگان خدا، به خدا تقوا بوریزد، تقوای خردمندی که تفکر قلبش را به خود مشغول داشته و ترس بدنش را به زحمت انداخته و شب بیداری ها خواب ناچیزش را از بین برده و با بیداری به بامداد رسیده باشد. و امید او به رحمت و عنایت خداوندی روزگار گرمش را تشنه ی عنایات و رحمت های خداوندی نماید. زهد و پارسایی از شهوات او جلوگیری کرده و ذکر خداوندی سبقت بر زبانش نماید. خوف و هراس از پایان کار و ظهور نتایج آن را برای امن و آرامش آن موقع پیش بیندازد.

وَ تَنَکَّبَ الْمَخَالِجَ عَنْ وَضَحِ السَّبِیلِ ، وَ سَلَکَ أَقْصَدَ الْمَسَالِکِ إِلَى النَّهْجِ الْمَطْلُوبِ ؛ وَ لَمْ تَفْتِلْهُ فَاتِلَاتُ الْغُرُورِ ، وَ لَمْ تَعْمَ عَلَیْهِ مُشْتَبِهَاتُ الْأُمُورِ ، ظَافِراً بِفَرْحَةِ الْبُشْرَى ، وَ رَاحَةِ النُّعْمَى ، فِی أَنْعَمِ نَوْمِهِ ، وَ آمَنِ یَوْمِهِ . وَ قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ الْعَاجِلَةِ حَمِیداً ، وَ قَدَّمَ زَادَ الْآجِلَةِ سَعِیداً ، وَ بَادَرَ مِنْ وَجَلٍ .

و از موانع راه روشن و هدایت، اعراض و کناره گیری کند و برای رسیدن به روش مطلوب به سوی حیات ابدی معتدل ترین راه ها را برگزیند و عوامل کبر و غرور که او را از حق و حقیقت دور می سازد، از راه راست منحرفش نکند. امور مشکوک و مشتبه نابینایش نسازد (با این حرکت و تکاپو است که) شادی بشارت سعادت ابدی و آسایش در نعمت الهی را در آسوده ترین و ملایم ترین خواب و با امن ترین روزی (که در انتظارش می باشد) به دست اورده است. (چنین انسانی است که) از گذرگاه موقت با وضعی پسندیده عبور نموده است و توشه ی پایان سرنوشت را سعادتمندانه پیش انداخته و از ترس خداوندی به اعمال صالحه پیشدستی کرده است.

وَ أَکْمَشَ فِی مَهَلٍ ، وَ رَغِبَ فِی طَلَبٍ ، وَ ذَهَبَ عَنْ هَرَبٍ ، وَ رَاقَبَ فِی یَوْمِهِ غَدَهُ ، وَ نَظَرَ قَدَماً أَمَامَهُ . فَکَفَى بِالْجَنَّةِ ثَوَاباً وَ نَوَالًا ، وَ کَفَى بِالنَّارِ عِقَاباً وَ وَبَالًا ! وَ کَفَى بِاللَّهِ مُنْتَقِماً وَ نَصِیراً ! وَ کَفَى بِالْکِتَابِ حَجِیجاً وَ خَصِیماً !

این انسان آگاه در مهلتی که در زندگی نصیبش شده است، به سوی سعادت شتافته و رغبت در طلب نجات نموده و از پلیدی ها گریخته و در امروزش به تفکر درباره ی فردایش پرداخته و همواره به پیش رو نگریسته است. (برای لزوم معرفت و عمل انسان) عطا و پاداش بهشتی و ترس و کیفر و وبال آتش کافی است. انتقام خداوندی و یاری او و احتجاج و مخاصمه ی کتاب (برای تنظیم حیات هر انسان خردمند) کفایت می کند.

---------------------------------------

خلاصه: حضرت در این بخش به همه ی ما یاداوری می کنند که همه ی انسان ها از صراط عبور خواهند کرد. صراطی که خطرات بسیاری دارد و پرتگاهی است که باید از آن ترسید. همگان را به تقوا توصیه می کنند تقوایی که در آن انسان زبانش همیشه ذاکر خداست و دلش ترسان است و خوابش کم شده و اعمالش در راه رسیدن به خداوند است. برای رسیدن به اینده ای نیکو از باطل دوری میکند و اعتدال را انتخاب می کند. گناه و کار های نادرست او را از هدفش دور نمی کند و با چنین زندگی کردنی به ارامش  ابدی دست یافته است. چنین انسانی اینده نگر است و به اعمال صالح پرداخته و دنیا را به خوبی می گذراند. خداوند برای آن که انسان ها راه درست رو انتخاب کنند برای آنان پاداش بهشتی قرار داده و ترس از اتش دوزخ را در وجودشان نهاده است. حضرت امیر می گویند که غضب خدا و رحمت او برای انسان خردمند کافی است.

***************

خدایا به امید تو...!

۱۵بهمن

به نام خدا

سلام

*********************************

بعد از سال ها داریم برف درست و حسابی میبینیم.

واقعا خدا رو شکر به خاطر این بارش چند روزه

---------------------------

امیدی به تعطیلی امروز هم نداشتیم ولی خب الحمدلله تعطیل شدیم!

حیف نمیذارن بریم برف بازی میگن سرده مریض میشین!

2برف بهمن 92

3برف بهمن 92

1برف بهمن 92

هر طرف رفتم عکس بندازم پر برف بود! یعنی درختا مزاحم بودن :دی

ببخشید دیگه

***********************

خدایا به امید تو..!

۱۴بهمن

به نام خدا

سلام

********************************

دهه ی فجر شروع شد اما

من امسال کمتر از هر سال دیگه توجهی بهش دارم!

نمیدونم چرا!

انگار همه چیز یادم رفته.

روی مدرسه همه نمی شود حسابی باز کرد!

وقتی از دانش اموزانش میشنوی که اتفاق 30 سال پیش به ما چه ربطی دارد!

وقتی میبینی هر چیزی را مسخره میکنند ترجیح میدهی سکوت کنی و دعا کنی زودتر مطلب تمام شود یا سرود به پایان برسد یا بحث عوض شود که بهانه دست جماعت نیفتد!

...

کاش نسل سوم بعد از انقلاب هم انقلابی بودند! مثل گذشته ها!

--------------------------------

بار ها نظراتم رو در مورد خیلی چیزا گفتم!

در مورد درس خوندن، 

در مورد اینده،

در مورد حضور خانم ها در جامعه 

و ...

اما انگار دوستان به زور میخوان بهم ثابت کنن و بقبولانند که حرف خودشون درسته و من دارم اشتباه میکنم!

خب من نمیخوام نظرم رو تغییر بدم

اگه بناست اینجوری بهم ثابت کنین، اصلا دلم میخواد لج کنم و راه خودمو برم!

بحث کردن اداب داره. سوال داری بگو جوابش رو بشنو حرفی داشتی بزن ولی باز سر خونه ی اول نرو!

...

طرز فکرم اینه که زن لزومی نداره کار کنه،

طرز فکرم اینه که حتما درسی که میخونی نباید باهاش کار کنی (البته در مورد خانوم ها!)

من معتقدم مرد سرپرسته ولا غیر!

عقیده دارم وظیفه ی اصلی ادم مهم تره و نباید به خاطر روشن فکر بودن و اینکه زن باید (!) مستقل باشه ازش فاصله گرفت!

من میگم ادم یه بار زندگی میکنه و نباید وقت الکی رو چیزایی بذاره که دوسشون نداره!

و...

---------------------------------------------

شدیدا دلم میخواد یکی باشه که درست و حسابی حرفامو بشنوه و نظرش رو بگه

اما حوصله ی دعوا ندارم

فقط یه شنونده میخوام و یه پاسخگو!

همین!

****************

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

---------------

خدایا به امید تو...!

۱۳بهمن

به نام خدا

سلام

**************************

تهران رو گذاشتن پایتخت.

هر چی امکانات بود متمرکز کردن اینجا.

مردم از جاهای دیگه ی کشور اومدن تهران

خوششون اومد، موندگار شدن.

به هر حال هر فردی یه سری نیازها داره که دولت باید برطرف کنه

مسکن میخواد، کار میخواد، بهداشت میخواد، غذا میخواد؛ اینا اصلیاشه که دولت مجبوره تامین کنه که هر کدومش کلی ساختمون لازم داره

یه سری نیازهای فرعی هم هست مثل این که هر کسی ماشین میخواد، به هر حال جوونن و ارزو دارن باید به ارزوهاشون توجه بشه، نیاز به تفریح دارن باید یه جایی باشه انرژیشون تخلیه بشه؛ اینم میشه کلی ساختمون و ماشین که هم تهرانو بزرگتر میکنه هم هوارو گرمتر.

تازه ترش همه ی اینا رو هم هم هوا رو الوده تر میکنه هم بیشتر اکسیژن مصرف میشه هم شهر شلوغ تر میشه هم ترافیک بیشتر میشه!

حالا؛

هر ساختمونی لوله گاز داره، لوله آب داره، فاضلاب داره. شهر بی مترو نمیشه که یه تعداد کثیری از خیابونا زیرش مترو داره!

هی زمین تهران گرم تر میشه، هواش گرم تر میشه الوده تر میشه

یه سری باغ تو تهران پیدا میشد که الان انگشت شمار شده اونام که جا گیره زمیناشونم که بزرگ جون میده واسه مجتمع تجاری-تفریحی-مسکونی-ورزشی-فرهنگی. اینم ار باغاش!

هی الوده تر شد!

بعد هوا سرد میشه و یهو وارونگی اتفاق میفته و حالا بیا درستش کن! خدایا بارونت کو؟! برفت کو؟! مردم دارن خفه میشن! کلیا سکته کردن! حالاشون بده! دارن میمیرن! خوب نیست مرگشون بیفته تقصیر ما!

اقا جلسه تشکیل میدیم فوری! بدو بدو چی کار کنیم؟! طرح ترافیک میزنیم از در خونه شون. یا پول میده طرح میخره، یا از تو خونه ش بیرون نمیاد شایدم عده ی معدودی باشن که با وسایط نقلیه بیان دنبال کار و زندگیشون!

بعد از کلی وقت یهو میزنه و شکر خدا برفه شروع میکنه باریدن!

اقا عجب برفی!!

هی میاد هی میاد! بابا گفتیم بیا ولی نه دیگه انقد! ببین مردم نمیان سر کار! ببین خیابونا ترافیک شده! ببین الان ابرومون میره ها؟!!

تعطیلی مدرسه بی تعطیلی! کی گفته بچه جماعت به خاطر برف و یخ بندون باید بمونه تو خونه؟! چه معنی میده؟! پول خرج مدرسه هاشون کردیم که بشینن تو خونه؟! نه اقا! نمیشه که. شده بیفتن بمیرن باید برن مدرسه!

اینا سرمایه های کشورن سنگم از اسمون بیاد باید درس بخونن! این که دیگه یه برف ناقابله!

این از اموزش پرورش

شهرداری هم که میدونین چجوریه! نکنه یه وقت بگن بی کفایتیم! نکنه بگن نالایقیم! اقا ما اتوبان طبقاتی ساختیم، کلی تونل زدیم شده تهرانو سقف بزنیم میزنیم ولی ابرومون حفظ بشه!

-------------

من از همین تریبون اعلام میکنم که دیشب و امروز 3 بار این مطلب رو تکرار کردم که:

دولت تدبیر و امید دیگه بچه مدرسه ای ندارن! نوه نتیجه هاشونم فایده نداره! تا بچه ی خود ادم نباشه هیچ مشکلی نیست!

شده قبرستان دانش اموزی تاسیس کنن مدرسه برقرار است!

این کلید اقای روحانی جز این که در کیف و کمد معلما و در مدرسه رو باز کرد هیچ کاری واسه ما نکرد!

کلا سودی به ما نرسید!

-------------------------

در پایان:

تمام مطالب این پست تخیلات شخص شخیص نویسنده بود و شاید بتونین گوشه ای از حقایق رو بینش پیدا کنید!

این ها صرفا دلنوشته های یک دانش اموز خسته و دلشکسته از درسه! که بس که رفته مدرسه زده به سرش!

************************

خدایا به امید تو..!

۱۰بهمن

به نام خدا

سلام

***************************************

سومین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار بود در تابستان برگزار شود. عده ای از دوستان سپاهی به برخی ازز عملکرد های نامزد ها معترض بودند که فعالیت انتخاباتی خود را تا قرارگاه نیز رسانده بودند و هر کسی از کاندیدای خاصی طرفداری می کرد.

روزی قرار شد از خط مقدم دیدن کنیم. با ماشین حاج حمید رفتیم طرف پاسگاه زید. من راننده بود. در راه، حف های سیاسی مرسوم قبل از هر انتخابات زده شد. اختلاف نظر هم بود. نزدیک خط بودیم که حمید با حال خاصی گفت: آقای ناصری، آقای یاجدا، الان وارد خط شده ایم. از شما تقاضا می کنم که دیگه صحبت سیاسی نکنید. الان همگی در تیررس دشمن هستیم. معلوم نیست... همین الان شاید تیری یا ترکشی خوردیم و رفتیم آن دنیا. حیف نیست در این حالت درباره ی سیاست حرف بزنیم؟ توی حرف های سیاسی تهمت است، غیبت است... حیفه زبان آدم به گناه باز بشه. علی ناصری، حرف سیاسی نزن. بگذار اگر ترکشی خوردی، بگوییم که علی ناصری در آخرین لحظات زندگی اش درباره ی خدا حرف می زد.

تذکر حمید، ما را به خود آورد. همگی ساکت شدیم. وارد خط که شدیم، قرار شد ماشین را در جایی نگاه داریم. بچه ها از ماشین پیاده شدند. من هم کنار سنگری مشغول پارک کردن خودرو بودم که ناگهان از سمت راست ماشین تیری به طرف سرم شلیک شد. معلوم بود با تفنگ دوربین دار سرم را نشانه رفته اند. درست در لحظه ای که قرار بود تیر به سرم اصابت کند، من خم شدم تا کلید ماشین را بیرون بیاورم. تیر به شیشه ی جلو خورد و آن را شکست. خاک و شیشه وارد چشمانم شد و صورتم را خونی کرد. حمید رمضانی با حالت خاصی فریاد زد: علی ناصری تیر خورد، شهید شد!

- نه، شهید نشده ام. خراش سطحی است. ابرویم را شیشه بریده... چیزی نیست.

مرا به عقب بردند. در بازگشت، حمید گفت: بچه ها، چه گفتم؟

---------------------------

پنهان زیر باران:خاطرات سردار علی ناصری، مصاحبه و تدوین سید قاسم یاحسینی / صص 254 و 255

**********************

خدایا به امید تو..!

۱۰بهمن

به نام خدا

سلام

**********************************

چندین بار تا حالا در مورد این حرف زدم که مدرسه های دولتی از یه جهت بهترن و اون اینه که بچه بیشتر تو خونه اس و بیشتر در کنار خانواده اشه!

تا حالا وقتی میگفتم قبول داشتم اما شاید نه از ته ته دل!

اما امروز با خوندن یکی از پست های وبلاگ «تو فقط لیلی باش» واقعا به این قضیه رسیدم که حضور در کنار خانواده و علی الخصوص مادر خیلی تو زندگی ادما تاثیر گذاره.

------------------------------------

من کم ندیدم و شما هم حتما دیدین که بچه های امروز حتی خیلی کم سن و سال به خوبی با تکنولوژی روز کار میکنند و با یک بار دیدن یاد میگیرند.

تا حرفی میزنیم تکرارش میکنن و تا مدت ها از دهانشون نمی افته.

تا فیلمی می بینن رو حرکاتشون تاثیر داره.

تا چیزی میشنون یاد میگیرن

این نشان از اینه که هر دوره که میگذره بچه ها باهوش تر میشن

و همین باهوش تر شدن باعث میشه که هر کدوم از ما، وظیفه مون سنگین تر بشه.

جامعه ی امروزی ما، به شدت سرمون رو گرم کارهامون کرده.

انواع و اقسام دغدغه ها وارد زندگیمون شده که مجبوریم بی خیال خیلی از مسائل بشیم.

زندگی سخت شده و به قول خیلیا به زور پول گیرمون میاد و این باعث میشه همه مون بریم خارج منزل کار کنیم و بعد هم بچه هامون رو بسپریم دست مهد کودک ها و مدرسه ها.

این که میگم همه مون نه که همه ی افراد جامعه، ولی تعداد کثیری هستند که اینجوری زندگی میکنن و شاید هم واقعا مجبورن

هر چقدر هم بگردیم دنبال مدرسه ی خوب و مذهبی باز هم تربیت بچه ها تضمین شده نیست.

نمیتونیم انتظار داشته باشیم معلمان و کادر مدرسه همه ی وقتشون رو بذارن تا بچه هامون خوب بشن. جوری بزرگ بشن که اینده ساز کشور باشن، جوری تربیت بشن که سرباز امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- باشن.

من بار ها با بعضی از مسئولین مدرسه صحبت کردم. همه عقیده شون اینه که هر چقدر هم تلاش کنن نمیتونن روی دانش اموز اثر بذارن چون تربیت اصلی مربوط به خانواده اس. 

خیلی دیدم خانواده ها بچه های کوچکشون رو میذارن مهد کودک. بعضی ها مجبورن یه بحثه، بعضی ها هم مجبور نیستن اما میگن بچه باید روابط اجتماعیش خوب بشه، با مسائل مختلف اشنا بشه، باید زودتر وارد جامعه بشه تا واسه مدرسه رفتن هم مشکل نداشته باشه.

نمیگم مهد رفتن بده، نمیگم همه ی مهد کودک ها وضعشون خرابه. اما عقیده دارم بدون مهد گذاشتن بچه ها، بچه ها بزرگ میشن.

میشه به جای چند روز در هفته کودکستان رفتن، کلاس های دیگه ای رو انتخاب کرد. یا اگر خودمون میتونیم تو خونه با بچه هامون کار کنیم.

امثال کلاس های قران و کلاس های مذهبی.

گفتم که بچه های امروز باهوشن و زودتر همه چیز رو یاد میگیرن پس چه بهتر که اون چیزی رو یاد بگیرن که دنیا و اخرتشون رو تضمین میکنه و سفارش خدا و اولیای خداست.

---------------------------------------------

به هر حال رشد همه چیز سریع شده و این باعث میشه که ما بیشتر فکر کنیم و بیشتر دغدغه داشته باشیم برای زندگی فرزندان و دوستان و اطرافیانمون.

(این ها رو ننوشتم که عده ای بگن تربیت فرزند سخته و بی خیال بچه دار شدن! نوشتم که توجهمون رو بالا ببریم!)

********************************

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

-----------------

خدایا به امید تو..!

۰۵بهمن

به نام خدا

سلام

********************************

اصولا اهل این نیستم که پست بزنم برای این که کسی بخواند، یعنی مینویسم برای دل خودم!

محض سبک شدن 

و همین میشود مشکل بزرگ تمام نوشته هایم!

از هر طرف نوشته ات را که قوی کنی گروهی هستن که دلشان با نوشته ها تصادف میکند منظورم این است که دلخور می شوند!

تا همین الان فکر میکردم این مشکل نوشته هایم و فضای مجازیست که از اصل و اساس هر کسی چیزی برداشت میکند به میل باطنی خودش!

اما دقیق تر که فکر کردم دیدم با زبان هم که حرف میزنم هر کسی برداشت خاص خودش را دارد و همه فکر میکنند میخواهی پُز بدهی و فخر بفروشی و از همین قبیل حرف ها!

*********************

این پست رو هم ننوشتم و نمی نویسم که بخواهید برداشت های شخصی کنید و دعوا راه بیندازید و نصیحت کنید و گیر سه پیچ بدهید!

پس لطفا ارامش خودتان را حفظ کنید و اگر فکر میکنید اعصابتون داغون میشه کلا ادامه رو نخونید!

والسلام!!

************

خدایا به امید تو..!

۰۵بهمن

به نام خدا

سلام

****************************

دیشب راننده ی تاکسی می گفت:

ما سرمایه داران فقیریم!

با داشتن این دین کامل، اسلام ناب، پیامبر رحمت و ائمه ی اطهار و کتاب به این عظمت نباید وضعمون این باشه؛ هم وضع روحی و باطنی و هم وضع ظاهری.

البته همه جای کشور آدم های مختلفی وجود دارند. قسمت ما هم این گونه است. دعا کنید توفیق بندگی پیدا کنیم.

پدر می گفتند:

بله؛ همه جا آدم هاب مختلف پیدا می شود.

آقای طباطبایی تعریف می کرند زمانی موشک باران تهران، فردی افطار دعوت بود. به صاحب خانه گفت امشب تشریف بیاورید منزل ما. صاحب خانه گفت نه جایی کار دارم که باید به آنجا مراجعه کنم. مهمان گفت نه امشب ان محل مشکل دار می شود شما منزل ما بیایید. صاحب خانه پذیرفت و رفت. اتفاقا آن شب موشک خورد همان محل!

همه ی جای کشور پر از این آدم های بزرگ و ناشناخته است. همین ها کشور را می چرخانند. اگر نبودند ایران این گونه نیز نبود! ( البته همه چیز تحت فرمان خداونده، اشتباه نشه ها!)

خدا در قرآن به پیامبر -صلی الله علیه و اله و سلم- گفته تا زمانی که تو در میان مردم باشی عذابشان نمی کنم و بعد از تو، تا زمانی که استغفار کنند عذاب از آنان دور است.

اقای راننده می گفت: خوش به حالتون که از تهران خودتون رو به سختی می اندازید، می آیید برای پا بوس آقا. ما که در نعمتیم قدر نمی دانیم!

***************************

برا عاقبت بخیری و سلامتی خودتون و علی الخصوص اقای راننده صلوات!

***************

خدایا به امید تو..!